۱۷ بهمن ۱۴۰۳ - ۲۲:۱۵
کد خبر: ۱۰٬۷۱۱

مسیر ۴۶ ساله یک انقلاب فرهنگی

سید مرتضی مفیدنژاد ـ روزنامه‌نگار

اتفاق انقلاب اسلامی ایران در سال۱۹۷۹ میلادی بسترساز تغییر و تحول در ساختار مطالعات انقلاب‌های جهان شد. تا قبل  از آن علل مولفه‌های فرهنگی و اجتماعی چندان در تحلیل‌های مطالعاتی انقلاب‌های دنیا دخیل نبود اما کم‌کم یک  رهیافت فرهنگی در مدل‌های مطالعاتی انقلاب‌های جهان ایجاد شد که طی آن موضوعاتی همچون فرهنگ، سنت، مذهب و مقولات اجتماعی در تحولات بنیادین یک جامعه بیشتر مدنظر قرار گرفته است، لذا هنوز هم مطالبه و بررسی انقلاب ایران نشان می‌دهد تا چه میزان موضوعات فرهنگی در آن موثر بوده است و بسیاری از کارشناسان داخلی و خارجی آن را یک تحول و انقلاب با محوریت فرهنگ می‌دانند و به‌اصطلاح از آن به‌عنوان یک «انقلاب فرهنگی» یاد می‌کنند.

آگاه: درواقع رویداد کم‌نظیر انقلاب اسلامی ایران در دنیایی که دین‌گریزی و دین‌ستیزی در آن غوغا می‌کرد، حاکی از دگرگونی عظیم در جریان غالب سکولاریزه و غربی‌شدن کامل عرصه‌های مختلف زندگی انسانی به شمار می‌رود. از آن زمان تحلیلگران و پژوهشگران بسیاری درباره این واقعه منحصربه‌فرد به بحث و بررسی پرداختند و علل و عوامل وقوع را مورد موشکافی قرار دادند. هدف اصلی این نوشته‌ها پرکردن خلأهای تحلیلی و باز کردن راهی برای شناخت دقیق‌تر و علمی‌تر پدیده انقلاب اسلامی بود. اما هر کدام از نظریه‌پردازان و تحلیلگرانی که سعی می‌کردند در این حوزه به نظریه‌پردازی و تحقیق بپردازند، از منظر و ساختار فکری خود دست به این کار می‌زدند و توجه به این نکته نداشتند که ممکن است علل و ریشه‌هایی ورای آنچه می‌اندیشند در وقوع انقلاب اسلامی ایران موثر بوده باشد. درواقع باید اذعان کرد که بعد از شکل‌گیری انقلاب بزرگ مردم مسلمان ایران بسیاری از تئوری‌هایی که در مورد انقلاب‌ها ارائه کرده بودند، نقض شد و بدین ترتیب بود که توجه به واکاوی مجدد این پدیده و صدور نظریه‌های جدید در اولویت کار پژوهشگران قرار گرفت. اما در اینجا از یک نکته نیز نباید غفلت ورزید و آن اینکه در بررسی و تحلیل انقلاب ایران و در نظریه‌پردازی‌هایی که تحلیلگران غربی یا برخی پژوهشگران داخلی صورت داده‌اند، دو نارسایی عمده مشاهده می‌شود؛ اولا برخی از آثار و نوشته‌ها درباره رخداد انقلاب اسلامی ایران، دقیقا بر مبنای آنچه یک نظریه انقلاب بیان کرده، وارد بررسی این انقلاب شده است؛ بنابراین نقاط ضعف این تئوری‌ها که در کتاب‌های نویسندگان متعدد موردتاکید قرار گرفته تحلیل نویسنده موردنظر را نیز خدشه‌دار کرده است؛ مثلا نوشته‌هایی که بر مبنای نظریه‌های مارکس، محرومیت نسبی تد رابرت گار، بسیج منابع چارلز تیلی و... درباره انقلاب اسلامی به بررسی پرداخته‌اند از این قبیل هستند. ثانیا یک نارسایی مهم دیگری که در نظریه‌پردازی درخصوص انقلاب‌ها و به‌ویژه انقلاب اسلامی ایران، از این واقعیت ناشی می‌شود که تعدادی از نظریه‌پردازان در ورود به بحث چرایی و چگونگی وقوع و پیروزی انقلاب، مراحل مختلف انقلاب را جدا از یکدیگر موردتوجه قرار می‌دهند؛ به عبارت دیگر، درست است که ممکن است در یک دوره طولانی از زمان زمینه‌ها و علل و عوامل وقوع یک انقلاب شکل بگیرد و انقلابی آغاز شود و نیز چنین انقلابی دارای رهبری خاص، ایدئولوژی، شعارها و اهداف ویژه‌ای است که کارکرد ویژه‌ای را از زمانی که انقلاب آغاز می‌شود انجام می‌دهند اما جدا کردن این دو مرحله اشتباه است. برخی از نظریه‌پردازان با عدم توجه به وجود ارتباط تنگاتنگ منطقی بین این دو مرحله دچار خطا شده‌اند. باید بدانیم که در فراهم کردن شرایط برای وقوع یک انقلاب، هم مجموعه‌ای از اقدامات فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی دولت مداخله دارند و هم مجموعه‌ای از ویژگی‌ها و اقدامات نیروی اجتماعی ازجمله نقش و ماهیت ایدئولوژی انقلابی و راهبرد و تاکتیک‌های رهبری و ویژگی‌های فرهنگی و تاریخی توده‌ها؛ بنابراین باید این اجزا از یکدیگر جدا شود. با درنظرگرفتن همه این مطالب، آنچه در ادامه می‌آید نگاهی به دسته‌بندی نظریات انقلاب و تاثیر شگرف انقلاب اسلامی ایران بر آنهاست. 
تقسیم‌بندی نظریات
هدف از پرداختن به تئوری در حوزه علوم اجتماعی، کوشش برای فهم و تبیین پدیده‌های اجتماعی است. انقلاب به‌عنوان یکی از مهم‌ترین موضوعات علوم اجتماعی، بخش قابل‌توجهی از تئوری‌ها را به خود اختصاص داده است. در واقع نظریات انقلاب تلاش می‌کنند تا رخدادها و وقایع مختلفی را که تاریخ انقلاب را شکل می‌دهند، تفسیر و تبیین کنند و تحلیلی از علت یا علل وقوع انقلاب در جوامع مختلف را ارائه دهند. نظریه‌پردازان انقلاب در پی پاسخ به این پرسش اساسی بوده و هستند که یک جامعه به چه علت به‌سمت وضعیت انقلابی سوق داده می‌شود؟ چرا مردم در انقلاب مشارکت می‌کنند؟ آیا می‌توان انقلاب را پیش‌بینی کرد؟ آیا انقلاب پدید می‌آید یا با طرح قبلی به اجرا گذاشته می‌شود؟ هدف اولیه تئوری‌های انقلاب این بوده است که توضیح دهند چه علل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی یا فرهنگی جوامع را در وضعیت انقلابی قرار می‌دهند؟

با درنظرگرفتن این مسئله باید تصریح کنیم، به‌طورکلی در مبحث بررسی نظریات انقلاب این گونه مطالعات و تئوری‌ها از نظر گستره زمانی به دو دسته تقسیم می‌شود که عبارت است از: نظریات کلاسیک و نظریات مدرن.

نظریات کلاسیک انقلاب
در نظریات کلاسیک انقلاب که افلاطون و ارسطو جزو چهره‌های شاخص آن محسوب می‌شوند، وقوع انقلاب براساس منطق درونی که هر یک از اندیشمندان ذکرشده براساس آن به نظریه‌پردازی پرداخته‌اند، مورد تحلیل و ریشه‌یابی قرار می‌گیرد؛ به‌طورمثال ارسطو علت اصلی انقلاب را در بی‌عدالتی جست‌وجو می‌کند و تصریح می‌کند که در جست‌وجو و دستیابی به عدالت است که انسان‌ها دست به انقلاب می‌زنند. وی دراین‌باره در کتاب «سیاست» تصریح می‌کند: 
«علت انقلاب نابرابری است. مراد از نابرابری آن است که یا افرادی نابرابر را همه به یک چشم بنگرند یا آن را میان افراد برابر، تبعیض روا دارند... آرزوی برابری همیشه سرچشمه انقلاب بوده است. البته او علاوه‌بر بی‌عدالتی، منفعت‌طلبی، افراط قدرت یا نفوذ بیش از اندازه یک فرد یا گروه ناسازگار نژادی، جداسازی سرزمین‌های یک شهر از آن و... را به نوعی عامل موثر در انقلاب می‌داند. ازجمله نظریات مشهور دیگری که در این دسته جا می‌گیرند، نظریه مارکس است. مارکس در چارچوب تحلیل ماتریالیستی خود از تاریخ، انقلاب را محصول برآیند و نتیجه نهایی تضاد طبقاتی منبعث از مالکیت ابزار تولید در هر عصر می‌داند که در آن صاحبان ابزار تولید طبقه استثمارکننده و طبقه فاقد ابزار تولید که زیر دست و برای طبقه نخست کار می‌کنند، طبقه استثمارشده است. تضاد بین این دو طبقه است که ادوار تاریخ را رقم می‌زند و در این روند، این انقلاب با پایان هر عصر است که صفحات تاریخ را برای ورود به دوره جدید رقم می‌زند. نظریه مارکس اگرچه بعدها به‌طور کامل نقض شد و ساختار آن در اثر وقایع بعدی زیر سوال رفت، لکن جزو نظریه‌های کلاسیک مشهور در باب انقلاب‌ها به شمار می‌رود. تئوری الکس دوتوکویل نیز در همین راستا می‌تواند مدنظر قرار گیرد. دوتوکویل برای توضیح پدیده انقلاب قائل به علت واحدی نیست و علل متعددی را در به‌وجودآمدن وضعیت انقلابی سهیم می‌داند، برخلاف بسیاری که ریشه‌های انقلاب را در فقر و ستم می‌جویند، وی تاکید می‌کند: «همیشه چنین نبوده است که انقلاب‌ها در میان وخیم‌ترشدن اوضاع پیش آمده باشد، بلکه برعکس، انقلاب، غالبا زمانی پیش می‌آید که مردمی که دیرزمانی با یک حکومت ستمگر، بدون هیچ‌گونه اعتراض کنار آمده‌اند، یکباره درمی‌یابند که حکومت، فشارش را تخفیف داده و آنگاه است که ضد حکومت دست به اسلحه می‌برند. خطرناک‌ترین لحظه برای یک حکومت بد، زمانی است که آن حکومت بخواهد روش‌هایش را اصلاح کند.» وی در بررسی و تبیین پدیده انقلاب به مواردی چون ازهم‌پاشیدگی بافت اجتماعی، شکاف طبقاتی، تخریب لایه‌های میانی، مقاومت خشک و متحجرانه نظام سیاسی کهنه‌شده در مقابل شرایط جدید اجتماعی، نضج و رشد افکار و عقاید آزادیخواهانه انقلابی و... اشاره می‌کند.

نظریات مدرن انقلاب
قرن بیستم چه از نظر تعداد انقلاب‌هایی که در آن اتفاق افتاده است و چه از جهت تعدد تئوری‌هایی که ازسوی اندیشمندان علوم اجتماعی در خصوص انقلاب مطرح شده است، در مقایسه با قرون گذشته کاملا متمایز است؛ به همین دلیل است که در تقسیم‌بندی زمانی نظریات انقلاب در این دوره را به‌علت کثرت و وسعت در دسته‌بندی‌های جداگانه مورد بررسی قرار می‌دهند. در ادبیات مدرن انقلاب‌ها که به‌طور عمده در اواسط قرن بیستم و به‌طور خاص در دهه‌های 50 و 60 این قرن شکل یافت و در دهه70 به تکامل رسید، به‌تدریج با واردشدن رشته‌های مختلف علوم اجتماعی در بحث انقلاب ادبیات سیاسی معاصر در این زمینه بسیار غنی می‌شود. نتیجه تطور و تکامل این ادبیات تولد رهیافت‌های عمده‌ای است که برخی از آنها در درون خود اندیشمندانی گوناگون با رویکردهای متفاوتی را نیز جای می‌دهند. این رهیافت‌ها عبارت‌اند از:
1- رهیافت جامعه‌شناختی
2- رهیافت اقتصادی
3- رهیافت روان‌شناختی
4-  رهیافت سیاسی
5- رهیافت سیاسی- جامعه شناختی
هریک از موارد ذکرشده چند چهره شاخص و متفکر سیاسی را در درون خودجای داده است و هر کدام بر مبنای مولفه‌های خاصی این موضوع را مطرح کردند که در ادامه مختصرا به هر یک از آنها خواهیم پرداخت:
1- رهیافت جامعه‌شناختی
چالمرز جانسون، یکی از نظریه‌پردازان شاخص در این رهیافت است که به ارائه نظریه سیستمیک در باب انقلاب می‌پردازد. او نیز با مبنا قراردادن بحث تعادل اجتماعی، علت انقلاب در هر جامعه به عنوانی که نظام یا سیستم را بروز ناکارایی و رشد آن با مرز یک ناکارایی مرکب و چند جانبه در آن جامعه می‌داند. درصورت رسیدن ناکارایی در نظام به یک چنین سطحی و ترکیب آن با اصلاح‌ناپذیر بودن نخبگان حاکم که از تطبیق خود با شرایط جدید و انجام اصلاحات برای همراهی روند تحول عاجزند، جامعه به‌سوی انقلاب خواهد رفت. خصوصا اینکه عوامل شتابزایی هم بدان افزوده شود و نقش جرقه در انبار باروت را ایفا کند که در این حالت انفجار انقلاب قطعی خواهد بود.
2- رهیافت اقتصادی
در رهیافت اقتصادی رشد و توسعه اقتصادی شتابان به‌عنوان عامل اصلی انقلاب شناخته می‌شود. به اعتقاد اولسون، به‌عنوان یکی از مهم‌ترین نظریه‌پردازان اقتصاددان این رهیافت، برخلاف تصور رایج توسعه اقتصادی نه به یک ثبات سیاسی یا دموکراسی آرام و بدون خشونت بلکه به انقلاب و بی‌ثباتی می‌انجامد. این بدین علت است که رشد و توسعه اقتصادی شتابان مجموعه‌ای از تحولات بنیادین را پدید می‌آورد که برآیند آنها بی ثباتی و انقلاب است. ازجمله تحولات بنیادین پدید آمدن مجموعه‌ای از افرادی بی‌طبقه است که به‌دلیل عدم تعلق، وابستگی و پیوند با طبقات موجود، تبدیل به طبقه‌ای انقلابی می‌شوند. ثروتمندان و فقرای جدید محصول دیگر رشد و توسعه اقتصادی شتابان هستند که هر دو این گروه‌ها یا طبقات جدید نیز به‌دلیل بحران هویت و عدم اعتماد به آینده انقلابی می‌شوند، رشد شهرنشینی، نابرابری، بیکاری و فقر از عوامل دیگر بی‌ثباتی هستند که درنتیجه رشد و توسعه اقتصادی پدید می‌آیند.
3- رهیافت روان‌شناختی
نظریات جیمز دیویس و تد گار در این دسته جای می‌گیرد. این دسته از تحلیل‌ها، ریشه‌های انقلاب را در وضع ذهنی توده‌های مردم بررسی می‌کنند؛ به عبارت دیگر، انقلاب‌ها تنها هنگامی محتمل است که به وضعیتی از ناکامی یا محرومیت ذهنی در مقایسه با مجموعه‌ای از خواسته‌ها و اهدافی که انتظار داشته‌اند، وارد شوند. منابعی که می‌توانند چنین وضعیت ناکامی یا محرومیت را ایجاد کنند، نوسازی و شهری‌شدن، شکست‌های اقتصادی کوتاه‌مدت (دیویس) یا انسداد سیستماتیک فرصت‌های اقتصادی یا سیاسی برای گروه‌های ذی‌نفع اقتصادی یا اخلاقی (گار) تئوری محرومیت نسبی را پایه‌گذاری کرده که مهم‌ترین نظریه روان‌شناختی برای تبیین انقلاب است.
4- رهیافت سیاسی
در رهیافت سیاسی چپ‌گرایانه و مارکسیستی وقوع انقلاب برای توسعه و نوسازی جامعه لازم است. اساسا صنعتی شدن و توسعه اجتماعی و اقتصادی جوامع تنها از طریق انقلاب ممکن خواهد بود؛ درنتیجه برای نوسازی وقوع یکی از انواع سه‌گانه انقلابات یعنی انقلاب سرمایه‌داری، انقلاب از بالاو انقلاب دهقانی گریزناپذیر است و این امر به این دلیل اتفاق می‌افتد که یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های هر ساخت اجتماعی، شیوه استثمار مازاد تجاری و اقتصادی طبقات تولیدکننده و زیردست ازسوی طبقه حاکم به‌منظور انباشت سرمایه است. اگر در شیوه استثمار مازاد اقتصادی تغییر حاصل شود، ساخت اجتماعی نیز متحول خواهد شد. آنچه باعث تغییر در شیوه استثمار مازاد اقتصادی می‌شود رشد و گسترش کشاورزی تجاری است که انباشت سرمایه را موجب می‌شود. همانی که خود عامل اصلی و بنیادین در توسعه و نوسازی است. نوسازی که صرفا از طریق انقلاب امکان‌پذیر است.
5- رهیافت سیاسی- جامعه‌شناختی
این مقوله آخرین حلقه از حلقات نظریات انقلاب و درنتیجه به نوعی تکامل‌یافته و تکمیل‌کننده نظریات پیش است. در این مجموعه می‌توان به نظریات چارلز تیلی و تدا اسکارچیل اشاره کرد؛ به‌طور مثال، چارلز تیلی رهیافت خود را در مطالعه انقلاب اسلامی می‌داند ولی روش‌های پردازش او جامعه‌شناسانه است. او انقلاب را به‌عنوان یک پدیده خرد سیاسی-اجتماعی در چارچوب کلان دگرگونی‌های اجتماعی مطالعه می‌کند. مدل کلان او در این مطالعه شیوه عمل جمعی یا به‌طور خاص چگونگی مبارزه سیاسی است. تیلی الگوی بسیج را برای تبیین چگونگی شکل‌گیری عمل جمعی که در کانون توجه وی برای پژوهش درمورد انقلاب قرار دارد مطرح می‌کند. متغیرهایی که در این الگو تجزیه و تحلیل می‌شوند عبارت‌اند از: 
1)منافع، 2) سازمان، 3) بسیج، 4) عمل جمعی، 5) فرصت
در الگوی تیلی مدعیان گروه‌هایی هستند که منابع خود را برای نفوذ در دولت و حاکمیت سیاسی به کار می‌گیرند. تیلی معتقد است که وضعیت انقلاب، زمانی در یک جامعه پدید می‌آید که به هر علت حاکمیت واحد از بین برود و چند مدعی حاکمیت در جامعه به وجود آید.

تولد رهیافت فرهنگی به‌دنبال وقوع انقلاب ایران
اما وقوع انقلاب اسلامی ایران در سال1979 تاثیر شگرفی بر نظریات انقلاب گذاشت؛ به‌طوری‌که گروهی از نظریه‌پردازان انقلاب در نظریاتشان تجدیدنظر کردند و در اثر آن، یک رهیافت جدید در مطالعات انقلاب شکل گرفت. اسکاچیل و جان فوران ازجمله کسانی بودند که اصلاحاتی در نظریاتشان ایجاد کردند و زمینه را برای به‌وجودآمدن یک رهیافت جدید در مطالعات انقلاب با عنوان رهیافت فرهنگی فراهم کردند.

رهیافت فرهنگی
به‌طورکلی تحولی را که انقلاب اسلامی ایران در عرصه نظریه‌های انقلاب ایجاد کرده است، می‌توان زیر عنوان کلی «برجستگی و اهمیت عناصری چون فرهنگ، دین، ایدئولوژی و رهبری» توضیح داد که موجب تولد رهیافت جدیدی به نام رهیافت فرهنگی شد. انقلاب اسلامی موجب شد که مقوله فرهنگ و به‌ویژه فرهنگ مذهبی که تا پیش از این در نظریه‌پردازی‌ها چندان موردتوجه نبود و یک عنصر حاشیه‌ای محسوب می‌شد، به‌طور فعال در عرصه نظریه‌پردازی‌های انقلاب وارد شود؛ به همین دلیل است که بسیاری از رهیافت‌های غیرفرهنگی که بیشتر نظریات انقلاب را تا زمان وقوع این رخداد شامل می‌شود، در تبیین و تفسیر جامع انقلاب اسلامی ایران موفق نشده‌اند. درواقع همین ناتوانی هم موجب شد که عنصر فرهنگ در این حوزه اهمیت ویژه‌ای بیابد. رهبران انقلاب ایران بر نقش عناصر فرهنگی به‌ویژه فرهنگ مذهبی، در پدیدآمدن انقلاب اسلامی تاکید اساسی داشته‌اند؛ به‌عنوان مثال، حضرت امام‌خمینی(ره)، شهید مطهری و شهیدبهشتی از اولین کسانی هستند که بر نقش عوامل فرهنگی در پیروزی انقلاب تاکید کرده‌اند. در میان تحلیلگران غربی نیز حامد الگار، جان فوران و میشل فوکو جزء کسانی هستند که در باب این مقوله یعنی نقش فاکتورهای فرهنگی و مذهبی در انقلاب ایران مکتوبات شاخصی را به جای گذارده‌اند. باتوجه‌به این مسئله است که صاحب‌نظران رهیافت فرهنگی و برخی دیگر از تئوری‌پردازان عرصه مطالعات انقلابی برای تحلیل دقیق‌تر این واقعه به سراغ تاریخ شیعه، چگونگی تولد این مذهب، دوران زندگی حضرت‌علی(ع) و جایگاه عدالت در نگاه ایشان، واقعه کربلا و سمبل‌ها و پیامدهای آن در تاریخ اسلام، چگونگی زنده ماندن مراسم ماه محرم در قرون گذشته و تاثیرات فرهنگی آن بر جامعه ایران، اصول اعتقادی شیعه نظیر امامت، مسئله غیبت، نقش و جایگاه روحانیت در تاریخ تشیع و ایران و... شکل و ساختار و وقوع انقلاب اسلامی ایران به گونه‌ای است که تحلیلگران ناخودآگاه برای بررسی آن مجبورند به سراغ فرهنگ جامعه ایران به‌خصوص فرهنگ مذهبی که نقش عمده‌ای در شکل این انقلاب دارد، بروند. درواقع باتوجه‌به این مولفه‌هاست که رهیافت فرهنگی در تبیین انقلاب‌ها متولد می‌شود؛ با همه این تفاسیر، بعد از رخداد انقلاب اسلامی ایران و هرچه جلوتر آمدیم این مقوله کم‌کم رخ نمایاند که قدرت انقلاب آن‌طور که باید در لایه‌های مختلف ساختار سیاسی کشور نفوذ نکرده است و هنوز با بقایایی از ساختار فرهنگی دوران پهلوی و جریان‌های فکری غرب و شرق مواجهیم که این مسئله نیازمند تحلیل عمیقی است که نتایج آن به‌خوبی نشان‌دهنده آینده فرهنگی جامعه ایران اسلامی خواهد بود.
منابع:
- ارسطو، سیاست، ترجمه دکتر حمید عنایت، انتشارات علمی و فرهنگی.
- خرمشاد، محمدباقر، تئوری‌های انقلاب و نهضت‌های رهایی‌بخش، جزوه درسی مقطع کارشناسی دانشگاه امام صادق(ع) – 1377.
- شجاعیان، محمد، انقلاب اسلامی و رهیافت فرهنگی، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
- ملکوتیان، مصطفی، بازخوانی علل وقوع انقلاب اسلامی در سپهر نظریه‌پردازی‌ها، پژوهشکده فرهنگ و اندیشه اسلامی - 1387.
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.