آگاه: کاربرد اصطلاح اسلام سیاسی نیز محصول چنین تلاشی بوده است. از دیدگاه مدرنیسم غربی دین از سیاست جدا بوده و در نتیجه هرگونه حضور دین در عرصه سیاسی امری نابهنجار، منفی و ارتجاعی تلقی میشد. بابی سعید معتقد است که مفهوم اسلام سیاسی بیشتر برای توصیف آن دسته از جریانهای اسلامی به کار میرود که خواستار ایجاد حکومتی بر مبنای اصول اسلامی هستند؛ بنابراین اسلام سیاسی را میتوان گفتمانی به حساب آورد که گرد مفهوم مرکزی حکومت اسلامی نظمیافته است.
مهمترین مبانی اسلام سیاسی عبارتاند از:
۱) اعتقاد به ابعاد فراگیر دین
۲)اعتقاد به جداناپذیری دین از سیاست
۳)اعتقاد به تشکیل دولت مدرن بر اساس اسلام
۴) اعتقاد به استعمار غرب عامل عقبماندگی مسلمانان.
در واقع چهار اصل ذکرشده در بالا بنیانهای اصلی تشکیلدهنده مفهوم اسلام سیاسی هستند.
انقلاب اسلامی ایران و مقوله اسلام سیاسی
انقلابی که در سالهای ۵۶ و ۵۷ در ایران زمینههای شکلگیری بروز کرده و نهایتا اتفاق میافتد، انقلابی بهمعنای واقعی به نام اسلام و برای اسلام است. آنچه انگیزه اصلی مردم را در خیابانها و در تظاهرات خونین چندماهه تشکیل میداد تباین و تضاد رژیم مستقر با اصول، ارزشها و قواعد اسلامی بود و آنچه نیز بهجای آن مطالبه و خواسته میشد، جامعه و حکومت اسلامی بود که برقرارکننده اصول، ارزشها و آرمانهای اسلام است. مطالبات فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و... نظیر استقلال، آزادی، امنیت، صداقت و... در ذیل جامعه و حکومت اسلامی خواسته میشود. چنین خواسته و محتوایی برای یک انقلاب همانی است که بعدها با فاصله کمی از پیروزی انقلاب اسلامی ایران اسلام سیاسی خوانده میشود. به نوعی میتوانیم اذعان کنیم تاریخ تولد واژه اسلام سیاسی بعد از پیروزی و وقوع انقلاب اسلامی ایران است و پیش از آن چنین واژهای وجود خارجی نداشته است. درواقع نقشی که اسلام و ایدئولوژی اسلامی در جریان انقلاب۵۷ ایران بازی میکند تولد و شیوع تدریجی واژه اسلام سیاسی است. یعنی همان ابزاری که در ایران وارد سیاست شد و با انقلابی عظیم و حیرتآور، رژیم شاه را سرنگون کرد. در همین راستا و بهدنبال همین اتفاق به کارگیری اسلام سیاسی برای نامیدن جریانی در جهان اسلام است که سودای تغییر و تحول در جوامع اسلامی با تاکید و تکیه بر آموزههای دین اسلام را دارد. در جوامع مسلمان ازجمله ایران حرکتهای اسلامگرایانهای که پیش از انقلاب اسلامی در سال۱۳۵۷ رخ میداد بیشتر به نام جنبشها و نهضتهای اسلامی شناخته میشد اما پس از وقوع ناگهانی و خارقالعاده انقلابی به نام اسلام در ایران و تاثیرات عمیقش از اصطلاحهای جدیدی نیز استفاده شد؛ ازجمله آنها بنیادگرایی اسلامی، رادیکالیسم اسلامی و اسلام سیاسی بود که به نظر میرسد هیچیک بهاندازه اسلام سیاسی مقبولیت و شهرت نیافت. امروزه اسلام سیاسی طیف بسیار وسیعی از جریانهای اسلامی در گستره جهان اسلام را شامل میشود که انواع مختلفی دارد ولی نکته اینجاست که آنچه مفهوم اسلام سیاسی حیات و هویت میبخشد انقلاب اسلامی است. انقلاب اسلامی ایران عملا موجب شد جهتی فوقالعاده در نهضت اسلامی ایجاد شود، جهشی که سرعت و شتابی فوقالعاده در جنبشهای اسلامی ایجاد کرد و آنها را وارد مرحله نوینی ساخت که دو بخش مهم داشت: مرحله اسلام در انقلاب (انقلاب اسلامی) و بهخصوص اسلام در حکومت(حکومت اسلامی).
شاید یکی از بهترین تفسیرها در نسبتشناسی میان انقلاب اسلامی ایران و مقوله اسلام سیاسی و همچنین تاثیر و بازتاب آن بر دیگر کشورهای مسلمان؛ نظر گراهام فولر باشد. او معتقد است: «قبل از انقلاب ایران، ایالاتمتحده هرگز از اسلام سیاسی چیزی نشنیده بود، انقلاب ایران شوک عمدهای برای سیاست ایالات متحده بود. ایالاتمتحده به همراه اکثر کشورها در غرب و دیگر مناطق از اسلام سیاسی بیمناکاند و طور کلی ترجیح میدهند که اسلام سیاسی به قدرت نرسد... تجربه ایران برای ایالاتمتحده یک تجربه منفی از اسلام سیاسی بوده است. در کل، ایران، تحت نام اسلام، به برخی از شکستهای عمده سیاست ایالاتمتحده در جهان مرتبط است.»
مطالعات اسلام سیاسی
همه این مقدمات مطرح شد تا به این برسیم که در کنار اهمیت بالا و گستره مطالعات پیرامون مقوله انقلاب اسلامی ایران آنچه حائزاهمیت است، مقوله اسلام سیاسی و فعالیتهای مطالعاتی است که باید بهصورت داخلی و بینالمللی مورد مطالعه و توجه قرار گیرد.نباید از نظر دور بداریم که بیداری اسلامی در ایران و تاثیر آن بر مصر، لیبی، یمن، بحرین، اردن و دیگر کشورهای خاورمیانه ثمره تحولات معرفتی و مفهومی «اسلام» است. اسلام در مفهوم جدید محصول دوران مدرن و تحت عنوان «اسلام سیاسی» صورتبندی شده است که در مقابل اسلام سنتی قرار میگیرد. اسلام سنتی، دین را به حوزه امور فردی و عبادی محدود میدانست و علیرغم تعریف جامع دنیوی و اخروی از دین عملا در کار سلطان دخالتی نداشت و کارویژه او توجیه و مشروعیت بخشی دینی به سلطان بود. دین در مدرنیته غرب از امور عرفی و دنیوی منفک و اداره جوامع مبتنی بر عقل خودبنیان و مشورتی شد اما در جوامع اسلامی جریان سکولاریستی و کمالیستی متجددین و روشنفکران غربگرا در فرآیندی پارادوکسیکال موجب ظهور اسلام سیاسی شد. اسلام سیاسی از تعامل با غرب تا تقابل با غرب و تشکیل حکومت اسلامی تغییر معنایی داشته است. هرچند اسلام سیاسی در ایران معاصر رنگ و بوی لیبرالی و مارکسیستی هم به خود گرفت. اما این قرائت «اسلام فقاهتی» به رهبری امام خمینی(ره) بود که توانست در انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ به آرمان تشکیل حکومت اسلامی دست یابد و دموکراسی دینی را به صورتی الهامبخش به اجرا بگذارد. این پدیده یعنی اسلام سیاسی، امروزه صرفا در حوزه انتزاع نیست، بلکه قابلیتهای خود را در عمل سیاسی نیز نشان داده است. کنشگران سیاسی اسلامگرا در دهههای اخیر نهتنها بر روندهای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و امنیتی محیطشان تاثیر گذاشتهاند، بلکه سیاستهای جهانی را نیز وادار به سطحی از کنش چالشی کردهاند. عوامل مختلفی در سرعتگیری عملگرایانه اسلام سیاسی دخیل بود که میتوان به پدیدههایی مانند مسئله فلسطین، پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، اشغال افغانستان، فروپاشی شوروی، حادثه ۱۱سپتامبر و... اشاره کرد. البته، درست است که اسلام سیاسی در قالب یک پارادایم کلی در برابر پارادایمهای دیگر قرار میگیرد اما تحولات درونپارادایمی آن بسیار مهم و قابلتوجه است؛ بدین معنا که بهرغم ارجاع مشترک قرائت اسلام سیاسی به یک منبع دینی، در عمل بروندادهای اجتماعی و فرهنگی نسبتا متفاوتی در قبال نوع مواجهه با جهانی شدن، مدرنیته، سکولاریزم، نظم نوین جهانی، آمریکاگرایی، اروپامحوری، غربستیزی و... داشته و دارند. بر همین اساس که بهخاطر تحولات روزافزون جهان اسلام در لایههای مختلف بهخصوص در یکسال اخیر ناگزیریم هرچه سریعتر و عملیاتیتر چارچوب مطالعاتی اسلام سیاسی را تقویت کرده و نخبگان برای آن به ترسیم یک نظام جامع مطالعه و آموزش اهتمام ورزند. رهبر انقلاب دراینباره تصریح میکنند:
«در تبلیغات دشمنان، از چیزی به نام «اسلام سیاسی» نام آورده میشود؛ اسلام سیاسی همین است که در نظام اسلامی ایران تحقق پیدا کرده... و آماج حملات آنها، اسلام سیاسی است. اسلام سیاسی یعنی همین اسلامی که توانسته با تشکیل حکومت، دستگاههای گوناگون، نظامهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، نظامی و غیره به وجود بیاورد و یک هویت دینی و اسلامی را برای یک ملت ایجاد بکند؛ این، آن چیزی است که در مورد دین [میشود گفت]. بنابراین تعریف قرآن از دین یک چنین چیزی است؛ این را نمیشود فرو کاست به کارهای کوچک، به یک اعمال عبادی صِرف و محض.»
بیانات در سخنرانی تلویزیونی به مناسبت عید مبعث (اسفند ۱۳۹۹)
نظر شما