آگاه: «ناتور دشت» دومین ساخته سینمایی محمدرضا خردمندان پس از فیلم سینمایی «بیستویک روز بعد» و محصولات تازه سازمان سینمایی سوره است که مهدی فرجی تهیهکنندگی آن را بهعهده دارد.
فیلمنامه اثر با الهام از یک داستان واقعی، ازسوی سیدمحمدرضا خردمندان و حمید اکبری خامنه نوشته شده و روایت گمشدن دختربچهای در یکی از روستاهای استان گلستان است که با دعوت محیطبان بنام منطقه از مردم همگی برای پیدا کردن او به روستای رحمتآباد میآیند تا یسنا، دختربچه گمشده را پیدا کنند. با اینکه ما داستان این فیلم را در چند خط تعریف کردیم اما باید بگوییم که پیچیدگیها و جزئیات فیلم خیلی بیشتر از این روایت چندخطی است و مخاطب با دیدن شخصیتهای مختلف فیلم درگیر موضوعات متفاوت و عمیقی میشود.
از تنکابن تا ترکمنصحرا
هادی حجازیفر و میرسعید مولویان دو بازیگر اصلی این فیلم هستند که برای اولینبار کنار یکدیگر قرار میگیرند و در کنار آنها، بازیگران دیگری چون شبنم قربانی، علی صالحی، بابک کریمی، سعید آقاخانی، علی مصفا، امیر دژاکام و اردشیر رستمی ایفای نقش میکنند.
«ناتور دشت» تا امروز (یکشنبه ۲۱بهمن) که آخرین روز نمایش فیلم در جشنواره فیلم فجر است توانسته جزو فیلمهای پرطرفدار مردمی و اهالی رسانه قرار بگیرد و حالا باید منتظر ماند و دید که سرنوشت آن در مراسم اختتامیه چه میشود. فیلم دو تا بازی خوب دارد؛ بازی میر سعید مولویان و هادی حجازیفر. حجازیفر البته شبیه خیلی از نقشهای قبلیاش است اما مولویان با درآوردن کاراکتر پیچیدهاش شایسته سیمرغ است.
او که پیش از این با بازی در فیلم «جنگل پرتقال» و «تومان» شناخته شده بود در «ناتور دشت» با نام آیهان، ایفاگر شخصیتی است که با تیکهای عصبی و بازی غیرقابل حدسش، بدمن قصه میشود که دست روزگار او را به این بدمن تبدیل کرده است. مخاطب در حین دیدن فیلم نه از «آیهان» بدش میآید، نه از او خوشش میآید، چراکه او مردی است که برای حفظ عشق یا بهتر است بگوییم تنها امیدش به زندگی، دست به هر آویزهای میزند اما سرنوشت با او بازی دیگری میکند.
فوبیای جمع میرسعید مولویان
مولویان علاوهبر جنگل پرتقال و تومان در سریال «خاتون» هم بازی کرد و خوش درخشید. او در جشنواره فیلم فجر چهلویکم و جشن حافظ نامزد بهترین بازیگر مرد بود اما از دریافت جایزه ناکام ماند و حالا باید دید جشنواره چهلوسوم برای او چه ارمغانی خواهد داشت.
یکی از نکات جالب درباره مولویان، شباهت شخصیت واقعی او با بازی در فیلمهایش است. او هم در ناتور دشت هم در جنگل پرتقال نقش یک پسر تنها و درونگرا را که همیشه در فکر است دارد و به نظر میرسد در دنیای واقعی هم خیلی به آن شباهت دارد، چون او در نشست خبری فیلم «ناتور دشت» گفت: بابت عدم حضورم در نشست خبری پارسال عذرخواهی میکنم، چون من از جمعیت مقداری ترس دارم و صدای شاترهای دوربین مرا مقداری اذیت میکند، جایزه طبیعتا برای من اولویت نیست اما مانند تمامی بازیگران علاقهمند به کسب جایزه هستم و امیدوارم فیلم به حق خود برسد.
طراح صحنهای که از تهران، ترکمنصحرا ساخت
اما یکی از نقاط قوت فیلم «ناتور دشت» طراحی صحنه آن بود که حسین کرمی آن را انجام داده بود. وی درباره چالشهای طراحی صحنه فیلم گفت: اولین چالش ما این بود که داستان فیلم ذاتا نباید در یک جای با امکانات رخ دهد، بلکه در یک اقلیم دورافتاده این داستان منطقی به نظر میرسید. این اتفاق میتوانست در هر اقلیم دور از مرکزی رخ دهد. اولین چالش این بود که ما بهدلیل برخی محدودیتها تصمیم گرفتیم که فیلم در تهران یا اطراف آن فیلمبرداری شود؛ طبیعتا ما اگر به آن اقلیمهای دور از مرکز میرفتیم بسیاری از موارد برای فیلمبرداری آماده بود اما ما مجبور شدیم اقلیم دیگری را اطراف تهران ایجاد کنیم. توانستیم تا حدودی لوکیشنهای مناسب را پیدا کنیم اما درنهایت مجبور شدیم که ۸۰درصد لوکیشنهای موجود در فیلم را بسازیم و حتی بیش از نیمی از این لوکیشنهای ساختهشده از صفر ساخته شد؛ این موضوع هم لذتبخش بود و هم چالشانگیز. چالش بعدی ما فصل بود، چراکه قصه اصلی واقعه در اردیبهشت اتفاق میافتد اما ما در اول پاییز پیشتولید را شروع کردیم و اطراف تهران در آن زمان خیلی سبز نبود. سپس تولید ما یکماه هم به تعویق افتاد و با شروع زمستان مواجه شدیم که ما را دچار چالش فصلی عجیبی کرد و جزو اتفاقات جالب و ترسناک فیلم بود. بزرگترین چالش طراحی صحنه برای من این بود که برای تماشاگر یک جغرافیای قابلباور در اطراف تهران بسازم که تهران نباشد. باید دنیای این فیلم را بهگونهای میساختیم که تماشاگر بااطمینان بگوید آنجا اطراف ترکمنصحرا و شمال کشور است.
این طراح صحنه درخصوص تفاوت کار در «ناتور دشت» با سایر آثاری که تاکنون کار کرده توضیح داد: تمایز این کار ازلحاظ طراحی به معنای واقعی مصداق بارز سهل و ممتنع بود، چراکه فیلمنامه از دور راحت به نظر میرسید اما زمانی که درگیرش شدم، چه به لحاظ فرم و چه قصه با چالشهای پیشبینینشدهای مواجه شدم. جا دارد به این نکته اشاره کنم که محمدرضا خردمندان، کارگردان این اثر در تمام مسیر بهشدت منعطف و پذیرای هرگونه نظری بود و من فکر میکنم دقیقا همین عامل موفقیت او در آینده خواهد شد. چالش بزرگ ما سادهانگاری در ابتدا و بعد سخت شدنش بود که به تبع آن، برآورد مالی بالا رفت. «ناتورِ دشت» برای من بهشدت پروژه پُرتجربهای بود. خلاصه اینکه فیلم «ناتور دشت» در برهوت فیلمهای امسال با قصههای بیسروته جزو، معدود آثاری بود که بهنظر میرسید برای روایتش برنامهای دارد و به همین دلیل میتوان گفت فیلم تازه محمدرضا خردمندان، فیلم درستی است و چیزی که ما این سالها بهخصوص در جشنواره کم داشتهایم، فیلم درست است.
با سیدمحمدرضا خردمندان، کارگردان فیلم «ناتور دشت» مصاحبهای داشتیم درباره فیلمی که ساخته است ببینیم درباره قصه این فیلم و وضعیت سینمای اجتماعی، چه نظری دارد.
به قصه در این فیلم و فیلم قبلی شما توجه ویژه شده؛ دلیل اهمیت قصه در فیلم شما چیست؟
من دوره طولانی در دهه۸۰، از نیمه دهه۸۰ تا اوایل دهه۹۰ بهطور جدی مشغول داستاننویسی و داستانپردازی بودم. به همین دلیل ریشه داستانی من به قبل از سینما بازمیگردد. از این نظر سعی میکنم هر واقعهای را در ذهن خودم دراماتیزه کنم. همیشه این سوال در ذهن من شکل میگیرد که چطور این اتفاق میتواند درام شود. داستان ناتور دشت هم در ذهن من به این شکل درآمد که چطور میتواند ماجرای انسانی شود که مضامین درجه یک داشته باشد.
ازآنجاکه در مصاحبه فیلم اشاره به رمان ناتور دشت سلینجر داشتید و گفتید که ارتباط مستقیمی به فیلم شما نداشت، آیا آن رمان و داستان نوجوان تاثیری در قصهپردازی شما داشت؟
رمان ناتور دشت، زاویه دید نوجوان است. حوزه نوجوان نیست و بهشدت داستان بزرگسالانه است و داستانی اعتراضی است. زمانی که این رمان را خواندم، متوجه شدم که این زاویه دید در حقایقی که از زاویه دید بزرگسال نمیتواند مطرح شود، میتواند جذاب باشد. گاهی اوقات پیچیدگیهای مسائل بزرگسالان از دیدگاه نوجوان میتواند جذابتر توضیح داده شود. به این شکل من داستانهایی نوشتم که از زاویه دید نوجوان روایت میشد. به این صورت اولین فیلم سینماییام که ۲۱روز بعد بود، به همین شکل روایت میشد. از همین زاویه رمان ناتور دشت برای من شگفتانگیز بود و دیدم چه حرفهای شگفتیزده و چقدر قابلیت دارد.
درباره نامگذاری فیلم، آیا تاثیری از کتاب ناتور دشت گرفتید؟
فصل آخر رمان ناتور دشت، در پاراگرافی هولدن اشاره میکند که دلم میخواهد ناتور دشت باشم که دشتی وسیع که بچهها بازی میکنند را مراقبت کنم. جایی که هیچ بزرگسالی نیست و مراقبت کنم که بچهها سقوط نکنند. فیلم ما هم موضوعی درباره بچهای است که گم میشود. این محل تلاقی مفهومی است که از رمان گرفته بودم و واقعهای که درباره آن فیلم میساختم. وقتی قصه تمام شد، به ذهنم رسید که چقدر میتواند این نقطه مناسبی باشد. در این مدت اکران هم بسیاری افراد پیام دادند که بهخاطر فیلم تو، ما کتاب ناتور دشت را خواندهایم که برای من بسیار خوشحالکننده است. این نامگذاری فیلم برای من جریانسازی کتابخوانی هم ایجاد کرده که مایه مسرت است.
درباره حضورمیرسعید مولویان در فیلم چطور تصمیم گرفتید؟
از نظر من، میرسعید مولویان بازیگری بسیار پیچیدهای است؛ بازیگری که قابلیت ایفای نقشهای بسیار متفاوتی را دارد. این تراز بازیگری، وسوسهکننده کارگردانی است که دنبال بازیگرفتن برای شخصیت پیچیده است. فکر میکنم شخصیت آیهان شخصیتی نیست که هر کسی بتواند از پس آن بربیاید و به شخصیتی که مابهازای بیرونی داشته باشد تبدیل کند. میرسعید مولویان این توانایی را داشت و در این زمینه موفق بود.
فیلم شما به نظر کمی رنگ و بوی زیستمحیطی داشت. هم انتخاب یک محیطبان و هم صحنه آزادسازی پرندگان. این موضوع چقدر در فیلم شما درنظر گرفته شده بود؟
خیلی زیاد این مسئله محیط زیست را درنظر داشتیم. دغدغه محیطزیست از دغدغههای همیشگی من است که دنیایی را که تحویل گرفتیم، درست تحویل نسلهای آینده دهیم. انتخاب احمد پیران و شغل محیطبانی بهعنوان شخص مسئولیتپذیر نسبتبه پیرامون و جغرافیایی که در آن زندگی میکند، راجع به بچههایی که اطراف او زندگی میکنند نیز قطعا مسئولیت دارد.
وضعیت سینمای اجتماعی چطور است؟
سینمای اجتماعی را بسیار اسفناک میبینم که محتوای مناسبی برای آن تولید نشده است. در خبری بود که در همین جشنواره سه فیلم اول از نظر رضایت مردم، فیلمهای اجتماعی هستند. درحالیکه فیلم کمدی نیز در جشنواره حضور داشت. این نشاندهنده تشنگی جامعه به فیلمهای خوب اجتماعی است، اگر سینما به فیلمهای خوب اجتماعی بازگردد. ناتور دشت، به مفهومی یک فیلم کاملا اجتماعی بود. این فیلم راجع به اجتماع انسانی بود. از این نظر معتقدم که قابلیت فروش در گیشه را خواهد داشت. دیروز با مدیر یکی از سینماهای مردمی داشتم که فروش خوبی پیشبینی میکردند.
به بهانه نمایش «ناتور دشت» در فجر چهلوسوم
نگاهی به سینمای اجتماعی ایران؛ از واقعگرایی تا سوژههای ملتهب
سمیرا افتخاری-روزنامهنگار: سینمای اجتماعی ایران در سالهای اخیر به عنوان آینهای تمامنما، به بازتاب آسیبها و معضلات اجتماعی پرداخته است. این سینما با رویکردی واقعگرایانه و جسورانه، تلاش کرده تا لایههای پنهان جامعه را به تصویر بکشد و مخاطب را به تامل وادارد. از سال۱۴۰۰ تاکنون، شاهد آثار قابلتوجهی بودهایم که با جسارت و صراحت، به سوژههای ملتهب اجتماعی پرداختهاند هرچند تعدادشان بسیار اندک و انگشتشمار بوده است.
سینمای اجتماعی ایران در سالهای اخیر با تمرکز فزاینده بر آسیبهای اجتماعی، نقشی دوگانه ایفا کرده است؛ از یکسو، بهعنوان آینهای برای بازتاب واقعیتهای تلخ و چالشهای جامعه عمل کرده و از سوی دیگر، بهعنوان ابزاری برای برانگیختن آگاهی و ایجاد گفتوگو در مورد این مسائل. بااینحال، این رویکرد با چالشها و محدودیتهای خاص خود همراه بوده است.
پرداخت جسور و صریح سینمای اجتماعی ایران
درواقع سینمای اجتماعی ایران در این دوره، به مراتب جسورانهتر و صریحتر از گذشته به آسیبهای اجتماعی پرداخته است. فیلمسازان، دیگر از پرداختن به موضوعات تابو و حساسیتبرانگیز ابایی ندارند و سعی میکنند تا بدون پردهپوشی، واقعیتهای تلخ جامعه را به تصویر بکشند. در دیگر سو در این سالها، شاهد تنوع قابلتوجهی در سوژههایی هستیم که در سینمای اجتماعی مورد بررسی قرار میگیرند. از فقر و اعتیاد تا فساد و تبعیض، از خشونت خانگی تا مشکلات قضایی، طیف گستردهای از آسیبهای اجتماعی در فیلمها بازتاب یافتهاند که بسیاری از آنها، براساس داستانهای واقعی یا الهام گرفته از رویدادهای واقعی ساخته شدهاند. این امر باعث شده تا فیلمها ملموستر و تاثیرگذارتر شوند و مخاطب بهراحتی با شخصیتها و چالشهای آنها ارتباط برقرار کند یا حتی اطلاعاتی درباره داستان سوژه داشته باشد.
طرح مسائل و مشکلات جامعه، به ایجاد گفتوگو و بحث درباره این مسائل کمک کرده است. درواقع میتوان گفت این فیلمها، با به چالش کشیدن باورها و نگرشهای کلیشهای، به آگاهیبخشی عمومی و تغییر نگرشها کمک کردهاند و اگر به آنها بها داده شود، میتوانند به وظیفه خود همانطور که بارها به آن اشاره شده که سینما آگاهی بخش است، عمل کنند.
علاوهبر این فیلمسازان این دوره، نهتنها به محتوا، بلکه به فرم و ساختار فیلم نیز توجه ویژهای نشان دادهاند. استفاده از شیوههای نوین فیلمسازی، روایتهای خلاقانه و زبان بصری قدرتمند، باعث شده است تا فیلمهای اجتماعی تاثیرگذارتر و جذابتر شوند و بتوانند حتی با مخاطب خارج از کشور نیز با وجود تمام کاستیها و حتی بسته بودن برای بیان بسیاری از مسائل ارتباط خوبی برقرار کنند.
اما در این میان سانسور و ممیزی همچنان یکی از بزرگترین چالشهای پیش روی سینمای اجتماعی ایران است. بسیاری از فیلمسازان، بهدلیل محدودیتهای اعمال شده، مجبور میشوند تا از پرداختن مستقیم به برخی مسائل خودداری کنند یا به بیان غیرمستقیم و نمادین روی بیاورند که این خود آسیبزا بوده و گاهی یا موضوع آنطور که باید روایت درستی نداشته است یا ابتر باقی میماند و شاید همین امر باعث شود تا مخاطب از دنبال کردن سینمای اجتماعی چندان دل خوشی نداشته باشد. حتی گاهی اوقات ممیزی تا حدی پیش میرود که فیلمساز برای نمایش آن مجبور است بخشهایی از قصه را سلاخی کند که همین به ناتمام ماندن روایت بیش از پیش دامن میزند و باعث سردرگمی یا دلسردی مخاطب نسبتبه اینگونه سینمایی میشود.
در برخی موارد، سینمای اجتماعی به سطحینگری و شعارزدگی هم دچار میشود. برخی از فیلمها، تنها به نمایش دادن آسیبهای اجتماعی اکتفا میکنند و به تحلیل عمیق و ریشهیابی این معضلات نمیپردازند. یا حتی بسیاری از فیلمهای اجتماعی، تنها به طرح مشکلات میپردازند و از ارائه راهحل یا پیشنهاد برای بهبود وضعیت خودداری میکنند که خود این نیز به دلایل مختلفی بازمیگردد و باعث میشود که فیلمها تنها به ثبت ناامیدی و سیاهی بسنده کنند و نتوانند به تغییر و تحول در جامعه کمک کنند. یا برخی از فیلمها، در به تصویر کشیدن آسیبهای اجتماعی، به کلیشهپردازی و نمایش الگوهای تکراری روی میآورند. این امر باعث میشود که فیلمها از تاثیرگذاری لازم برخوردار نشوند و مخاطب احساس تکرار و ملال کند.
اما در کنار تمام این مسائل، یکی دیگر از معضلات اصلی سینمای اجتماعی تولید و توزیع این فیلمهاست که همواره با مشکلات اقتصادی و بازاریابی زیادی همراه است. بسیاری از این فیلمها، بهدلیل استقبال کم مخاطب یا نبود حمایت ازسوی نهادهای دولتی، با مشکل اکران و فروش مواجه میشوند و همین باعث میشود نسبتبه فیلمهای کمدی بزنوبکوبی که این روزها شاهد نمایش آنها روی پرده سینما هستیم که عمدتا لقب پُرفروشترین را نیز با خود یدک میکشند، کمتر فروش داشته باشند و سینماداران نیز سانسهای خوب خود را به این آثار اختصاص ندهند و در سبد فروش سینمای اجتماعی کمجان و کمرمق باشد.
چالشها و محدودیتهای سینمای اجتماعی
از سانسور تا کمبود مخاطب
این در حالی است که سینمای اجتماعی ایران در سالهای اخیر، گامهای مهمی در پرداختن به آسیبهای اجتماعی برداشته است. بااینحال، این سینما همچنان با چالشها و محدودیتهای زیادی مواجه است. برای ارتقای سطح کیفی و تاثیرگذاری این سینما، لازم است تا فیلمسازان، با نگاهی عمیقتر و تحلیلیتر به مسائل اجتماعی بپردازند، از کلیشهپردازی دوری کنند و با ارائه راهحلها و پیشنهادها، به ایجاد تغییر و تحول در جامعه کمک کنند. همچنین، ضروری است تا از فیلمهای اجتماعی بیشتر حمایت شود و محدودیتهای مربوط به سانسور و ممیزی کاهش یابد.
سینمای اجتماعی ایران در سالهای اخیر با جسارت بیشتری به مسائل و آسیبهای اجتماعی پرداخته و تلاش کرده است تا صدای مردم و گروههای به حاشیه رانده شده باشد. با وجود چالشها و محدودیتها، این سینما همچنان نقش مهمی در بازتاب واقعیتهای جامعه و ایجاد گفتوگو در مورد مسائل اجتماعی دارد.
نگاهی به آثار شاخص؛ از «علفزار» تا «ملاقات خصوصی»
برخی از آثار این دوره، بهواسطه پرداختن به موضوعات جسورانه و ملتهب، توجه زیادی را به خود جلب کردهاند. «علفزار» به کارگردانی کاظم دانشی با پرداختن به موضوع فساد در دستگاه قضایی، نشان میدهد که چگونه افراد قدرتمند میتوانند با سواستفاده از نفوذ خود، از مجازات فرار کنند. این فیلم بهطور غیرمستقیم به عدم شفافیت در سیستم قضایی و ضعف نظارت بر عملکرد قضات اشاره دارد که برگرفته از داستانی است که در سالهای گذشته و در اصفهان رخ داد.
«بیبدن» به کارگردانی مرتضی علیزاده نیز با اقتباسی از یک پرونده جنایی واقعی، به بررسی لایههای پنهان روان قاتل و قربانی میپردازد. این فیلم بهطور ضمنی به ضعف نهادهای قضایی و انتظامی، خشونت، تبعیض و تاثیرات منفی فضای مجازی که این روزها گریبان بسیاری از افراد جامعه را گرفته اشاره دارد.
در مقابل، «ملاقات خصوصی» به کارگردانی امید شمس، با تمرکز بر رابطه عاطفی یک زندانی و یک زن جوان، بار دیگر به مشکلات سیستم قضایی و زندان و تبعیضهای اجتماعی میپردازد. این فیلم با نگاهی انسانی و همدلانه به زندگی زندانیان و خانوادههایشان، تلاش میکند تا زوایای مختلف این روابط را به تصویر بکشد، چراکه بسیاری از زندانیان بهدلیل مسائل مالی مجبور میشوند تن به کارهایی بدهند که شاید اگر امکان آزادی برایشان فراهم میشد دیگر حاضر به ارتکاب جرم و خطا نمیشدند.
به تصویر کشیدن واقعیت
در سینمای اجتماعی علاوهبر اینکه کارگردانی و متن یا همان فیلمنامه حائز اهمیت است، عنصری به نام فیلمبردار نیز اثرگذاری بسیاری در این راستا دارد. مرتضی غفوری، ازجمله فیلمبرداران برجسته سینمای ایران که امسال هم فیلمبردای ناتور دشت را به عهده داشته با آثار دیگری چون «چند مترمکعب عشق»، «انتهای خیابان هشتم» و «گینس» توانسته است جایگاه ویژهای در این عرصه برای خود دست و پا کند. با استفاده از تکنیکهای خاص فیلمبرداری، به خوبی توانسته است به تصویر برداری دغدغههای اجتماعی پرداخته و به ماندگاری این آثار کمک شایانی کند.
او طی این سالها در حوزه سینمای اجتماعی نقش موثری داشته است و با نگاه واقعگرایانه و توجه به جزییات، نقش مهمی در بهتصویرکشیدن واقعیتها در سینمای اجتماعی داشته است. همکاری او با فیلمسازان اجتماعی، به ارتقای سطح کیفی آثار آنها کمک کرده و با نگاهی به کارنامه کاری وی این امر کاملا مشخص است. او در این سالها با حضور در آثاری چون «روایتهای ناتمام»، «انتهای خیابان هشتم»، «من مادرهستم»، «بیتابی بیتا»، «خانه دختر»، «خندههای آتوسا»، «مردن در آب مطهر»، «راند چهارم» و...
نورپردازی و رنگ
غفوری در فیلمهای اجتماعی، با استفاده از نورپردازی مناسب و استفاده از رنگهای خاص، بهخوبی توانسته است فضای حاکم بر داستان را به مخاطب منتقل کند. در «چند مترمکعب عشق»، نورپردازی ملایم و رنگهای گرم، حس صمیمیت و عشق را در مخاطب برمیانگیزد، درحالیکه در «انتهای خیابان هشتم»، نورپردازی تند و رنگهای سرد، حس اضطراب و ناامیدی را به مخاطب القا میکند.
حرکت دوربین همواره با داستان و شخصیتها همگام است. در صحنههای پرهیجان، دوربین با حرکات سریع و پُرتنش، حس اضطراب و هیجان را به مخاطب منتقل میکند، درحالیکه در صحنههای آرام و احساسی، دوربین با حرکات آرام و روان، حس آرامش و همدردی را در مخاطب ایجاد میکند.
قاببندی
استفاده از قاببندیهای مناسب، بهخوبی توانسته است به تصاویر، عمق و معنا ببخشد. نماهای باز و گسترده، حس انزوا و بیگانگی را در مخاطب القا میکنند، درحالیکه نماهای نزدیک و صمیمی، حس همدردی و نزدیکی را به شخصیتها برمیانگیزند.
تاثیرگذاری بر مخاطب
تصاویری که خلق شده، میتوانند مخاطب را به فکر فروببرند، احساسات او را برانگیزند و حتی زندگی او را تغییر دهند. او با استفاده از زبان تصویر، بهخوبی توانسته است با مخاطب ارتباط برقرار کند و پیام فیلم را به او منتقل کند.
او با استفاده از خلاقیت و تسلط بر تکنیکهای فیلمبرداری، به یکی از چهرههای مهم سینمای اجتماعی ایران تبدیل شده است. آثار او نهتنها ازلحاظ بصری جذاب و دیدنی هستند، بلکه بهدلیل پرداختن به مسائل مهم اجتماعی، همواره مورد توجه منتقدان و مخاطبان قرار گرفتهاند. هرچند او طی این سالها در آثار مختلفی حضور داشته است و گاهی برای برخی از آنها نامزد دریافت سیمرغ بلورین بهترین فیلمبرداری هم شده است اما هنوز نتوانسته موفق به کسب این جایزه شود.غفوری امسال با فیلم «ناتور دشت» به کارگردانی محمدرضا خردمندان و تهیهکنندگی مهدی فرجی محصول سازمان سینمایی سوره در چهلوسومین جشنواره فیلم فجر حضور یافته است و با حضور در لوکیشن روستایی گنبد، طبیعت زیبا و بکر و نماهای باز قابهای بکر و زیبایی را به تصویر کشیده است که باید دید ماحصل این زیبایی آیا به چشم داوران میآید تا او همراه با سیمرغ جشنواره فیلم فجر را ترک کند یا همچنان باید منتظر بماند و کسب تجربه کند.
نظر شما