آگاه: در حاشیه پرهیاهوی تاریخ ادبیات معاصر ایران، گاه چهرههایی دیده میشوند که مرز میان نوشتن و زیستن را در میآمیزند؛ نادر ابراهیمی از اینگونه چهرههاست. نویسندهای که زندگیاش نه تنها مجموعهای از آثار مکتوب، بلکه خود یک روایت زنده و پرتلاطم از تلاش برای زیستن به شیوهای اصیل و انسانی بود. او بارها گفته بود: «نوشتن برایم نه شغل است و نه تفنن؛ راهی است برای نفس کشیدن.» این جمله شاید کلید درک نادر ابراهیمی باشد: انسانی که واژهها را چون تاروپود زندگیاش میبافت.
ریشهها و رویشها؛ فراتر از یک شناسنامه
نادر ابراهیمی در ۱۴فروردین ۱۳۱۵ در تهران، در خانوادهای کرمانیالاصل چشم به جهان گشود. پدربزرگش، ابراهیمخان ظهیرالدوله، از رجال برجسته دوران قاجار و حاکم کرمان بود؛ مردی که نام خانوادگی «ابراهیمی» یادگار اوست. اما نادر ابراهیمی، راه خود را از این پیشینه اشرافی جدا کرد. او خود را فرزند رنج و کار میدانست. پدرش، عطاءالملک ابراهیمی، گرچه از نوادگان همان خاندان بود اما به دلیل فعالیتهای سیاسی علیه رضاشاه پهلوی، سالها در تبعید و زندان به سر برد. این غیبت پدر، نادر را از کودکی با سختیها و مسئولیتها آشنا کرد و شخصیت مستقل و مبارز او را شکل داد. او در یکی از مصاحبههایش با مجله بخارا اشاره میکند: «از پدرم آموختم که نوشتن تنها برای سرگرمی نیست؛ باید مسئولیت داشته باشد، باید بتواند با مردم سخن بگوید.»
او در دبیرستان دارالفنون، یکی از معتبرترین مراکز آموزشی آن زمان، تحصیل کرد و سپس وارد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران شد. اما روح ناآرام او، در چارچوبهای خشک آکادمیک نمیگنجید. پس از دو سال، رشته حقوق را رها کرد و به سراغ ادبیات انگلیسی رفت و لیسانس خود را در این رشته دریافت کرد. این انتخاب، نه از سر تفنن، که از روی عطشی عمیق برای شناخت جهانهای دیگر بود.
عشق در کوچههای تردید؛ روایتی دیگر از همسفری
داستان آشنایی و ازدواج نادر ابراهیمی با فرزانه منصوری، خود یک رمان عاشقانه است. فرزانه، که بعدها همسر، همکار و همراه همیشگی او شد، در خاطراتش از اولین برخوردها با نادر، تصویری از جوانی جسور، متفاوت و کمی گستاخ ارائه میدهد که با معیارهای رایج آن زمان همخوانی نداشت. نادر، در نامههای عاشقانهاش که بعدها در کتاب «چهل نامه کوتاه به همسرم» منتشر شد، از این عشق، تردیدها و تلاشها برای رسیدن به معشوق میگوید. این نامهها، نه فقط بیان احساسات شخصی، که بازتابی از دغدغههای یک نسل سرگشته در میان سنت و مدرنیته است.
نادر خود در جایی میگوید: «ما هرگز نتوانستیم خانوادهای به مفهوم سنتی آن تشکیل دهیم؛ زیرا هر دو، بیش از آنکه به فکر آرامش باشیم، در پی آفریدن بودیم.» این «آفریدن»، جوهره زندگی مشترک آنها بود. آنها با هم «مؤسسه همگام با کودکان و نوجوانان» را بنیان نهادند؛ مؤسسهای که در زمان خود، یک حرکت پیشرو در زمینه ادبیات و آموزش کودک و نوجوان محسوب میشد و کتابهای برجستهای همچون «دور از خانه» و «کلاغها» را منتشر کرد. فرزانه منصوری، نه تنها در این مؤسسه، که در بسیاری از پروژههای دیگر، از نگارش فیلمنامه تا کوهنوردی، پابهپای نادر حرکت میکرد.
هنرمندی در کارگاه جهان
زندگی نادر ابراهیمی، فهرستی بلندبالا از مشاغل و فعالیتهای گوناگون است. او کارگری در چاپخانه، حسابداری، مترجمی، روزنامهنگاری، فیلمسازی و حتی نقاشی را تجربه کرد. این تنوع، نه از سر بیثباتی، که ریشه در یک کنجکاوی سیریناپذیر داشت. او میخواست جهان را با تمام وجود لمس کند و از هر تجربهای، دستمایهای برای نوشتن بیابد. نادر ابراهیمی برخلاف بسیاری از همنسلانش، مسیر یکنواخت تحصیلی و شغلی را نپیمود. خود میگوید: «دوست نداشتم آدمی باشم که فقط پشت میز مینشیند و مینویسد. باید میدانستم کارگر بودن یعنی چه، باغبانی یعنی چه و معلمی یعنی چه.» در دهه ۳۰، هنگامی که هنوز دانشجوی حقوق در دانشگاه تهران بود، مدتی به کارگری در یک چاپخانه قدیمی مشغول شد. در یادداشتی مینویسد: «در بوی جوهر و کاغذ کهنه، معنای دیگری از واژهها را یافتم.» یکی از جنبههای کمتر شناختهشده زندگی او، علاقه عمیق و حرفهایاش به کوهنوردی بود. او به همراه دوستانش، گروه کوهنوردی «اَبَرمرد» را بنیان نهاد و صعودهای دشوار و فنی بسیاری را در کارنامه خود ثبت کرد. کوه برای او، نه فقط یک ورزش، که یک مکتب بود؛ مکتبی برای خودسازی، مبارزه با ضعفها و درک عظمت طبیعت. این تجربیات، الهامبخش رمان سترگ او، «آتش، بدون دود» شد؛ رمانی که در آن، طبیعت ترکمنصحرا و کوههای آلاداغ، خود به یکی از شخصیتهای اصلی داستان بدل میشوند.
او همچنین در سالهای پیش از انقلاب، به همراه همسرش، سفرهای متعددی به نقاط دورافتاده ایران داشت تا فرهنگ و زندگی مردم بومی را مستند کند. این فعالیت که با امکانات اندک و سختیهای فراوان همراه بود، نشان از تعهد عمیق او به شناخت ایران واقعی و به دور از کلیشهها بود. حاصل این سفرها، علاوه بر یادداشتها و عکسها، درک عمیقتری از جامعه ایرانی بود که در آثار داستانی او نیز بازتاب یافت.
همچنین، ابراهیمی نقش مهمی در ترویج ادبیات کودک در ایران ایفا کرد. او به همراه همسرش، فرزانه منصوری، که پژوهشگری برجسته در حوزه ادبیات کودک بود، یکی از مؤثرترین حلقههای فکری برای ارتقای سطح کیفی این گونه ادبی در ایران شکل داد. آنها با همفکری شورای کتاب کودک، در دهه ۴۰ و ۵۰ دست به تألیف، ترجمه و ترویج آثار کودکانه زدند. ابراهیمی معتقد بود: «کودکان باید با قصههای خوب و صادقانه رشد کنند، نه با نصیحتهای بیجان.»
اندیشه و مبارزه؛ فراتر از چپ و راست
نادر ابراهیمی در جوانی، گرایشهای چپگرایانه داشت و به دلیل فعالیتهای سیاسی، بارها دستگیر و زندانی شد. اما او هرگز در قالب تنگ ایدئولوژیها باقینماند. او منتقد سرسخت روشنفکران کافهنشین و بریده از مردم بود و همواره بر اهمیت «عمل» و «تعهد» تأکید میکرد. پس از انقلاب اسلامی، برخلاف بسیاری از همنسلانش، راه خود را از جریانهای روشنفکری سکولار جدا کرد و به ارزشهای دینی و ملی گرایش یافت.
در فضای پرآشوب دهههای ۳۰ و ۴۰ خورشیدی که ادبیات ایران صحنه جدالهای ایدئولوژیک بود، نادر ابراهیمی راهی مستقل برگزید. گرچه با جریانهای روشنفکری آن دوران همنشینی داشت اما همواره به «فردیت خلاق» باور داشت و از تبدیل ادبیات به ابزاری صرفا سیاسی پرهیز میکرد. در مقالهای کمتر شناختهشده با عنوان «ادبیات تعهد و تعهد در ادبیات» که در یکی از شمارههای قدیمی «کتابهفته» منتشر شد، مینویسد: «تعهد، به معنای سادهسازی و شعارزدگی نیست. تعهد، در اصالت اثر، صداقت با خویش و مردم و حفظ زیباییشناسی نهفته است.» او با بسیاری از روشنفکران زمانهاش همچون جلال آل احمد، احمد محمود و هوشنگ گلشیری دوستی داشت؛ اما معتقد بود که ادبیات باید بتواند درونیترین تجربههای فردی را نیز روایت کند. در مصاحبهای میگوید: «ادبیات اگر صرفا بازتابدهنده شعارهای روز باشد، به زودی پژمرده میشود. آنچه میماند، عمق و صداقت تجربه است.» با این حال، ابراهیمی تا پایان عمر، یک متفکر مستقل باقی ماند. او در کتاب «مردی در تبعید ابدی» که به زندگی ملاصدرا میپردازد، در واقع داستان تبعید خودخواسته روشنفکری را روایت میکند که از هیاهوی زمانه کناره میگیرد تا به جوهر اندیشه بپردازد. او در جایی میگوید: «هنرمند واقعی، کسی است که به هیچ قدرتی باج نمیدهد و تنها به حقیقت متعهد است.» این جمله، شاید بهترین توصیف از مسیر پر فراز و نشیب فکری او باشد.
میراث یک راوی
نادر ابراهیمی در ۱۷خرداد ۱۳۸۷ پس از یک دوره طولانی بیماری، چشم از جهان فروبست اما میراث او، در آثاری که از خود به جای گذاشت، زنده و پویاست. او به ما آموخت که میتوان عاشقانه زیست، جسورانه اندیشید و بیوقفه آفرید. او راوی داستان انسانهایی بود که در برابر تقدیر سر خم نمیکنند و برای ساختن دنیایی بهتر، هرچند کوچک، تلاش میکنند. زندگی او، خود یک رمان بود؛ رمانی پر از شور، عشق، مبارزه و آفرینش. و شاید بهترین راه برای شناختن او، نه خواندن زندگینامهها، که غرق شدن در جهان داستانها و کلماتی است که او برای ما به یادگار گذاشته است. کلماتی که هنوز هم، طنین صدای گرم و پرصلابت او را در خود دارند: «تکرار، نام دیگر مرگ است برای انسان.» و نادر ابراهیمی، تا آخرین نفس، از تکرار گریخت.
گزیدهای از آثار نادر ابراهیمی
در ادامه، فهرستی از برخی آثار برجسته نادر ابراهیمی به همراه شرحی کوتاه ارائه میشود.
رمانها
آتش، بدون دود (هفتجلدی): شاهکار نادر ابراهیمی و یکی از مهمترین رمانهای معاصر فارسی. این رمان حماسی، داستان مبارزات دو قبیله ترکمن (اینچهبرون و گوکلان) را در پسزمینه وقایع تاریخی ایران از دوران قاجار تا پهلوی روایت میکند و عشقی اساطیری را به تصویر میکشد.
یک عاشقانه آرام: روایتی لطیف و فلسفی از زندگی یک زوج جوان انقلابی که تلاش میکنند در گیرودار مبارزات سیاسی، عشق خود را زنده و پویا نگه دارند. کتاب سرشار از دیالوگهای درخشان و تاملات عمیق درباره عشق و زندگی است.
بار دیگر شهری که دوست میداشتم: داستانی نوستالژیک و شاعرانه درباره بازگشت یک جوان به زادگاهش و مواجهه با خاطرات عشق دوران نوجوانی. این کتاب به دلیل نثر آهنگین و احساسیاش شهرت دارد.
مردی در تبعید ابدی: یک رمان تاریخی-فلسفی که به زندگی و اندیشههای ملاصدرای شیرازی، فیلسوف بزرگ ایرانی، میپردازد. ابراهیمی در این کتاب، تنهایی و رنجهای یک اندیشمند را در برابر جهل زمانه به تصویر میکشد.
ابن مشغله: رمانی با رگههای طنز و خودزندگینامهنوشت که نویسنده در آن، شرح مشاغل متعدد و تجربیات گوناگون خود را از کودکی تا بزرگسالی با نثری شیرین و جذاب روایت میکند.
داستان کوتاه
خانهای برای شب: مجموعهای از داستانهای کوتاه با نثری شاعرانه و لطیف که به موضوعاتی چون عشق، تنهایی و جستجوی معنا در زندگی روزمره میپردازد.
مصابا و رؤیای گاجرات: داستانی بلند که به زندگی و فرهنگ مردم جنوب ایران، بهویژه در بندر لنگه، میپردازد و از طریق یک داستان عاشقانه، به تقابل سنت و مدرنیته اشاره دارد.
ادبیات کودک و نوجوان
«کلاغها» و «دور از خانه»: از مشهورترین آثار ابراهیمی در حوزه کودک و نوجوان که با زبانی ساده و تصاویری جذاب، مفاهیم عمیقی چون دوستی، سفر و ... را به کودکان میآموزد. این کتابها حاصل کار او در «مؤسسه همگام» است.
سنجابها: داستانی دیگر برای کودکان که با نگاهی دقیق به طبیعت و دنیای حیوانات، اهمیت همکاری و خانواده را به تصویر میکشد.
نوشتههای نظری و نامهها
چهل نامه کوتاه به همسرم: مجموعهای از نامههای عاشقانه نادر ابراهیمی به همسرش، فرزانه منصوری، که پیش از ازدواج نوشته شده است. این کتاب، تصویری صادقانه و بیپرده از دغدغهها و احساسات یک جوان روشنفکر در دهه ۴۰شمسی ارائه میدهد.
انسان، جنایت و احتمال: کتابی تحقیقی و تحلیلی درباره ادبیات پلیسی و جنایی که نشان از وسعت دانش و علاقه ابراهیمی به ژانرهای مختلف ادبی دارد.
فیلمنامه و سینما
صدای صحرا: ابراهیمی کارگردانی و نویسندگی این فیلم را بر عهده داشت که به زندگی در ترکمنصحرا میپردازد.
آتش، بدون دود (مجموعه تلویزیونی): او خود، کارگردانی سریال تلویزیونی ساختهشده بر اساس رمانش را نیز انجام داد که در زمان خود، یکی از مجموعههای موفق تلویزیون بود.
نظر شما