آگاه: ولی من از آنها نیستم. من روی خاک آنجا راه نرفتم، مقابل تانک نایستادم، جسد رفیقم در حلبالجدیده و خانطومان را در آغوش نگرفتم و بر خاطراتمان و کودکش گریه نکردم؛ ولی همه اینها را همانند بسیاری دیگر از مردم این دوران با همه وجودم زیست کردهام. پس بگذار از «تثبیت» بگویم، نه با واژههای بیهزینه و بیفایده که با واژههایی که بوی باروت میدهند.
اول: سوریه را نه میز مذاکره نجات داد، نه نطق فلان دیپلمات غربی. سوره اصلا نجات پیدا نکرد. سوریه را مقاومت نگه داشت. با همه ضعفها، اختلافها، حواشی، با همه سختی تامین لجستیکی و رسانهای. اگر مقاومت نبود، الان اصلا دمشقی وجود نداشت که کسی بخواهد در آن ادعای تثبیت نسبی کند.
دوم: ایران، حزبالله، فاطمیون، زینبیون و ارتش سوریه؛ اینها بودند که نقطه شکست دشمن را ترسیم کردند. نه فرانسه، نه آمریکا، نه حتی روسیه تا وقتی مطمئن نشدند که ما میتوانیم حلب را نگه داریم، وارد بازی نشدند. این یعنی مقاومت، تبدیل به عامل تصمیمساز ژئوپلیتیکی شد. نه به خاطر لبخندهای دیپلماتیک فلان شخص یا امضای تضمینی رفیقش، بلکه با خون!
سوم: حالا که گردوخاک خوابیده، خیلیها دنبال سهماند. حتی آنهایی که روزی در سکوت، نظارهگر سقوط سوریه بودند. ولی سوال اینجاست، آیا اصلا بدون این محور، سوریه چیزی برای تقسیم داشت؟
شاید الان دیگر کسی شهید نمیشوند. شاید امروز در تلویزیون کمتر اسم مدافعان حرم را میشنویم. ولی جنگ هنوز تمام نشده، فقط مدلش عوض شده. حالا جنگ تبدیل شده به پروژه بازسازی. دشمن همان دشمن است، فقط ابزار عوض کرده. حالا وقت دیپلماسی است؟ بله. ولی دیپلماسی بدون حافظه، یکجور بیغیرتی تاریخی است. نمیشود امروز فقط با امارات و عربستان لبخند زد و یادمان برود چه کسی پای کار بود وقتی بشکههای انفجاری هر روز زندگی سوریها را میدریدند.
ما آن روزها تنها بودیم. ما با دستان بسته، در زمین دشمن جنگیدیم. حالا اگر کسی بخواهد در ساختار آینده سوریه مقاومت را حذف کند، باید بداند که ثبات فعلی روی استخوانهای عزیزان و رفقای ما بنا شده. این ثبات نه از آسمان افتاد، نه از جلسههای بیثمر سازمان ملل بیرون آمد. این ثبات، از دل مقاومت درآمد.
و البته، اشتباه هم داشتیم. بعضی اشتباهات گران تمام شد. مثلا در حوزه رسانه، کوتاهی کردیم. نگذاشتیم روایت واقعی با دروغهای CNN بجنگد. یا گاهی در فهم بافت اجتماعی سوریه کند بودیم یا گاهی به جای همکاری با نخبگان محلی، فقط از بیرون نسخه پیچیدیم. ولی مهمتر از همه ایستادگی است. ما ایستادیم.
حالا نوبت آنهایی است که قلم دارند، دوربین دارند، پشت میز مینشینند. باید بنویسند، ثبت کنند، تکرار کنند که مقاومت، فقط گلوله نبود. مقاومت یعنی معادلهسازی جدید برای منطقه. به همه تحلیلگرانی که تازه از خواب بیدار شدهاند و میگویند ایران باید نقش خود را محدود کند، من فقط یک جمله میگویم که نقش ایران را نه تحلیلگرها، نه سفرا که خون تعیین کرده و خون، فراموش نمیشود.
ما هنوز هم آنجاییم، فقط دوربینها دیگر آنجا نیستند.
نظر شما