ایران با پیشینه‌ای هزاران‌ساله و تنوعی بی‌بدیل در فرهنگ، زبان، دین و آداب همواره توانسته است در برابر تلاطم‌های تاریخی و با جذب، هضم و بازآفرینی عناصر بیگانه، هویت منحصربه‌فرد خود را حفظ کند. این هویت که پیوندی عمیق با سرزمین، میراث فرهنگی و ارزش‌های معنوی دارد، در عین برخورداری از ریشه‌های کهن، نیازمند روزآمدسازی، بازنمایی و بازسازی زیبایی‌شناختی است تا بتواند در جهان معاصر الهام‌بخش و پویایی‌بخش باشد. چالش‌هایی چون دوگانه‌سازی‌های کاذب میان مولفه‌های هویتی، غلبه نگاه‌های افراطی یا تفریطی، ضعف در زیرساخت‌های اقتصادی و فقدان مرجعیت فکری منسجم، خطراتی جدی برای انسجام ملی و ظرفیت تمدنی ایران به شمار می‌روند.

هویت و تمدن ایرانی؛ از ریشه‌های تاریخی تا راهبردهای آینده

آگاه: دکتر علی‌اشرف نظری، عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران، در گفت‌وگوی اختصاصی با روزنامه «آگاه» به تشریح تجربه‌های زیسته، مفاهیم بنیادین هویت، آسیب‌شناسی چالش‌های پیش‌روی آن و راهکارهای برون‌رفت از وضعیت موجود در مسیر بازسازی تمدن ایرانی - اسلامی پرداخت.
دکتر علی اشرف نظری با اشاره به شکل‌گیری علاقه‌اش به هویت و تمدن ایرانی از دوران کودکی، این علاقه را محصول تجارب زیسته‌ای دانست که ریشه در شرایط اجتماعی و تاریخی خاص داشت. وی با یادآوری فضای دوران جنگ تحمیلی هشت‌ساله، به‌ویژه در مناطقی مانند کرمانشاه که به خطوط مرزی نزدیک بودند، گفت: در چنین محیطی، تکانه‌های هویتی در پیوند با اعتقادات، جغرافیا، تاریخ و اسطوره‌ها برجسته شد و مفاهیمی مانند ایثارگری به طور ملموس در زندگی روزمره تجربه گردید. او خاطرنشان کرد که خانواده‌هایی با امکانات محدود، بخشی از خانه خود را به جنگ‌زدگان اختصاص می‌دادند و این امر برای او به‌عنوان یک درس واقعی از فداکاری ثبت شد. همچنین مواجهه با نمادهایی چون تصویر قهرمانانی نظیر علی‌اکبر شیرودی، به‌تدریج حس عمیق هویت ملی را در ناخودآگاهش تقویت کرد.
وی در ادامه، ورود به دانشگاه را نقطه عطفی در شکل‌گیری خودآگاهی هویتی خود دانست و افزود: هرچند دروس رسمی کمتر به موضوع هویت ملی می‌پرداختند، اما فضای غیررسمی دانشگاه، فرصتی برای خودفهمی و تأمل در این حوزه ایجاد می‌کرد. این استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران تاکید کرد که این فضا در صورت دوری از افراط و تفریط، ظرفیت بالایی برای تقویت عزت‌نفس ملی و نمایش هویت دارد، اما نگاه‌های افراطی و تفریطی در جامعه - مانند باستان‌گرایی افراطی یا نادیده‌گرفتن هویت اسلامی به بهانه دفاع از ارزش‌های دینی - مانع از مدیریت صحیح این موضوع شده است. به گفته او، این دوگانه‌سازی‌ها هویت ملی را گاه به تابویی تبدیل کرده و به جای همگرایی ابعاد مختلف هویتی، تزاحم‌های دست‌ساز و آسیب‌زا ایجاد کرده‌اند.
وی افزود: جنگ ۱۲روزه اخیر بار دیگر ضرورت توجه به تمامی میراث هویتی بدون حذف هیچ بخشی را یادآور شده است و هویت‌های جدید و مدنی، به‌ویژه در میان نسل جوان باید با آغوش باز پذیرفته شوند تا از بروز تعارضات کاسته شود. او خاطرنشان کرد که در تاریخ ایران باستان، ارزش‌هایی مانند پاسداشت انسان و حقوق بشر مطرح بوده، اما هنوز نتوانسته‌ایم این مفاهیم را با هویت اسلامی و تجارب زیسته معاصر پیوند دهیم. این استاد دانشگاه یادآور شد که دوگانه‌سازی‌هایی نظیر آنچه در دوره پهلوی اتفاق افتاد، با تاکید بر باستان‌گرایی یا حذف عناصر دینی از فضای عمومی، به واکنش‌هایی همچون انقلاب اسلامی منجر شد. به گفته دکتر نظری، انقلاب اسلامی بخشی ناشی از نفی بعد اسلامی هویت ایرانی بود، اما مهم‌تر از آن، بیانگر میل به خودیابی و بازگشت به هویت در برابر مدرنیته و غربی‌سازی، با تکیه بر منابع فرهنگی مانند قرآن و نهج‌البلاغه بود.
این عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در ادامه با اشاره به اینکه هویت به‌عنوان مفهومی بنیادین از دو عنصر اصلی تشکیل می‌شود - اشتراکات و شباهت‌هایی که کیستی ما را تعریف می‌کنند و تفاوت‌هایی که ما را از دیگری متمایز می‌سازند - تصریح کرد: این اشتراکات در ابعاد جغرافیایی، سیاسی، اقتصادی و مناسکی زمانی معنا می‌یابند که با «احساس تعلق» پیوند بخورند. به گفته او، این احساس همچون نخی تسبیح‌وار عناصر هویتی را به هم متصل می‌کند، اما فقدان مفهوم‌پردازی عملیاتی و روزآمدسازی این عناصر، مانند نمونه‌هایی در معماری سنتی شهرهایی چون یزد سبب شده پیوند نسل جدید با هویت کمرنگ شود. وی اضافه کرد که این کم‌کاری، همراه با شعارزدگی در مناسک و تشریفات، هویت را به امری غیرملموس و گاه کارناوال‌گونه بدل کرده که از فلسفه ذاتی خود فاصله گرفته است.
وی در ادامه با اشاره به تحولات چند دهه اخیر گفت: ابعاد مختلف هویت، به‌خصوص بعد دینی، در برهه‌هایی همچون دهه ۱۳۵۰ به دلیل خواست جمعی برجسته شد و دیگر جنبه‌ها را تحت‌الشعاع قرار داد، اما در دهه ۱۴۰۰ بعد اقتصادی هویت به اولویت بدل شده است. او تاکید کرد که نادیده‌گرفتن این بعد، علاوه بر ایجاد مشکلات اقتصادی مانند کاهش ارزش پول ملی، احساس حقارت و تحقیر ملی را در پی دارد که یک چالش عمیق هویتی است. به گفته وی تجربه‌هایی مانند آلمان نشان می‌دهد چنین بحران‌هایی می‌تواند هویت ملی را تضعیف کند. از سوی دیگر، حفظ هویت مستلزم تعریف مرزهای روشن با «دیگری» است، اما این مرزبندی باید بر پایه خودفهمی و دگرفهمی متقابل شکل گیرد.
این استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران با بیان اینکه تمدن تجلی عینی و سخت‌افزاری هویت است، خاطرنشان کرد: تمدن از بنیان‌های فکری و فرهنگی سرچشمه می‌گیرد و بدون مفهوم‌پردازی دقیق درباره هویت، سخن گفتن از تمدن مانند آغازکردن مسیر از انتهاست. او افزود که نمونه‌های این مسئله در حوزه‌هایی چون معماری، فرش ایرانی و آثار هنری مشهود است که به دلیل فقدان روزآمدسازی و تأمل، به‌تدریج کنار گذاشته شده‌اند. وی یادآور شد که معماری ایرانی که باروح و روان فرهنگ ملی همخوانی داشت، امروز جای خود را به الگوهای بیگانه‌ای مانند آشپزخانه‌های بازداده که با نیازها و فرهنگ ایرانی ناسازگار است. همچنین تخریب میراث‌هایی نظیر میدان مشق تهران نمادی از بی‌توجهی به درک تمدنی است. به گفته او، نبود تأمل گام‌به‌گام و غلبه شعارزدگی، مانع از شکل‌گیری وضعیت تمدنی قوام‌یافته شده و باعث شده هویت و تمدن، به‌جای تعامل دیالکتیکی، در حد شعار باقی بمانند.

حس تعلق به سرزمین؛ ستون هویت ایرانی در بزنگاه‌های تاریخی
در ادامه اشرف نظری با اشاره به پیوند عمیق هویت ایرانی با حس تعلق و دلبستگی به سرزمین تصریح کرد: این پیوند نه‌تنها در بزنگاه‌هایی مانند جنگ بلکه در رخدادهای ملی همچون سیل یا زلزله، در قالب همبستگی ملی و به‌صورت خودجوش آشکار می‌شود. وی افزود: برخلاف تصور برخی که این همبستگی را احساسی و گذرا می‌دانند، چنین رفتارهایی ریشه‌ای تاریخی و فرهنگی دارد و در عادات روزمره‌ای مانند مهمان‌نوازی بی‌چشمداشت یا احترام به دیگران نیز متجلی است. به گفته او، کم‌کاری در حفظ این حس تعلق - از جمله غفلت از زبان فارسی به‌عنوان رود خروشان هویت ایرانی یا نادیده‌گرفتن تکثر فرهنگی - موجب تضعیف این پیوند شده است. وی تاکید کرد که رویکردهای مرکزگرایانه و نگاه‌های مقطعی در برنامه‌های توسعه، حتی گاهی نام‌بردن از ایران را به تابو تبدیل کرده است.
وی در ادامه، تمدن را تجلی عینی هویت دانست که بر بنیان‌های فکری و فرهنگی استوار است و از طریق مفهوم‌پردازی و روزآمدسازی به ظهور می‌رسد. این استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران خاطرنشان کرد: فقدان تأمل عمیق در این حوزه، در کنارگذاشتن معماری ایرانی یا عدم تولید نمادهای هویتی مانند خودروهای متناسب با فرهنگ ملی نمایان است. او اظهار کرد که ضعف در ساخت تمدنی در نبود گفت‌وگوهای فکری و مناظره‌های سازنده در دانشگاه‌ها نیز به چشم می‌خورد؛ وضعیتی که برخلاف سنت‌های حوزویِ مبتنی بر مباحثه، به رویکردی جزیره‌ای و غیرگفت‌وگویی بدل شده است. دکتر نظری تاکید کرد که تمدن‌های بالنده، همچون غرب، با ایجاد زنجیره‌های فکری و مناظره‌های جدی میان متفکران توانسته‌اند مسیر پیشرفت تمدنی را طی کنند.
او همچنین الهام‌بخشی را از شاخص‌های وضعیت تمدنی دانست و گفت: جامعه‌ای زمانی می‌تواند الهام‌بخش باشد که ظرفیت‌های هویتی خود را به شکلی کاربردی به دیگر تمدن‌ها عرضه کند. وی با ذکر نمونه‌ای تاریخی افزود: در گذشته، مسلمانان اختراعاتی مانند قطب‌نما را برای اهداف دینی ابداع کردند، اما غرب با بهره‌گیری از آن در کشتیرانی به جایگاه تمدنی رسید. به گفته او، ایران با وجود پیشینه غنی، به دلیل بازتولید کلیشه‌های دیگران و عدم روزآمدسازی میراث خویش، نتوانسته مفاهیم تازه‌ای به ادبیات جهانی بیفزاید. وی خاطرنشان کرد که نادیده‌گرفتن تکثر فرهنگی و تحمیل الگوهای یکسان - از معیارهای ثابت پوشش گرفته تا سبک‌های معماری - به جای پذیرش تفاوت‌ها، به افول تمدنی انجامیده است و دستیابی به وضعیت تمدنی، نیازمند تأمل جدی در هویت و شکل‌گیری زنجیره‌های فکری برای هنجارسازی و ایده‌پردازی است.

ایران؛ مستحیل‌کننده مهاجمان در فرهنگ و تمدن خود
این عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران در ادامه  با اشاره به هویت ایرانی به‌عنوان دارنده ظرفیت بی‌نظیر اثرگذاری فرهنگی و تمدنی، یادآور شد: این هویت در طول تاریخ نه از راه انفعال، بلکه با جذب، هضم و بازآفرینی فرهنگ‌های دیگر نمایان شده است. وی افزود: از روزگار ورود اعراب گرفته تا حمله اسکندر و یورش مغولان، ایران به جای تسلیم، این مهاجمان را در فرهنگ غنی خود مستحیل کرده و با تبدیل بیابان‌گردان به حاملان فرهنگ و تشیع، توان تمدنی خود را به نمایش گذاشته است. به گفته او، این اثرگذاری خلاقانه و بازسازانه موجب شده ایران در برابر چالش‌های بزرگی چون جنگ‌ها و بحران‌های طبیعی، به ملتی همبسته و مقاوم بدل شود؛ همبستگی‌ای که نه احساس گذرا بلکه بخشی از ناخودآگاه تاریخی و هویتی ملت ایران است.
وی در ادامه با اشاره به تنوع قومی، زبانی و فرهنگی در ایران گفت: این تنوع به لطف هم‌پذیری و همگرایی بی‌مانند توانسته کشور را از جنگ‌های قومی یا مذهبی که در بسیاری از نقاط جهان همچون اروپا یا روآندا رخ داده، مصون بدارد. این استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران تاکید کرد که این ویژگی از عمق تاریخی و فرهنگی برمی‌خیزد و در رفتارهای روزمره مردم مانند احترام به همسایه، مهمان‌نوازی و تعامل بی‌چشم‌داشت با دیگران نمود پیدا می‌کند. او درعین‌حال هشدار داد که تفرقه‌افکنی، از راه لطیفه‌های قومی یا نفرت‌پراکنی در شبکه‌های اجتماعی، این میراث ارزشمند را تهدید می‌کند و حفظ آن مستلزم هوشیاری و اقدام آگاهانه است.
او با بیان اینکه ظرفیت تمدنی ایران نیازمند بازنمایی و روزآمدسازی است، افزود: غفلت از این امر، همچون کم‌توجهی به زبان فارسی یا معماری سنتی، موجب شده الهام‌بخشی به دیگر تمدن‌ها تضعیف شود. وی خاطرنشان کرد که فقدان گفت‌وگوهای فکری و مناظره‌های سازنده - برخلاف سنت غنی حوزوی - و رویکردهای جزیره‌ای در مراکز دانشگاهی، مانع شکل‌گیری زنجیره فکری برای تولید مفاهیم نو شده است. به گفته او، همان‌گونه که غرب با کاربردی‌کردن اختراعات شرقی به جایگاه تمدنی رسید، ایران نیز باید ظرفیت‌های مغفول خود را فعال کند و از تکرار کلیشه‌های دیگران دوری گزیند تا دوباره در عرصه جهانی اثرگذار شود. این استاد دانشگاه با تاکید بر ضرورت پرهیز از تفکر محدود و دوگانه‌سازی‌های کاذب، همچون تقابل میان هویت ایرانی و اسلامی، گفت: هویت ایرانی در کنش‌هایی ساده اما معنابخش، مانند گفتن اذان زیر لب توسط یک نانوا یا روابط صمیمانه و خانوادگی میان همسایگان، خود را متجلی می‌سازد. او افزود: این سنگ‌بنای هویت که بر تعامل، احترام و هم‌پذیری استوار است و آرامش و انسجام اجتماعی را به همراه می‌آورد، باید با آموزش و عمل به نسل جدید منتقل شود تا زمینه‌ساز تمدنی پویا و الهام‌بخش باقی بماند.

سند هویت ملی؛ راهبردی برای آینده‌نگری فرهنگی
اشرف نظری در ادامه با اشاره به ظرفیت‌های عظیم تاریخی و فرهنگی هویت ایرانی و تهدیداتی که آن را تحت‌فشار قرار داده است، گفت: یکسان‌سازی مرکزگرایانه و تحمیل الگوهای یکنواخت، از جمله در حوزه‌هایی مانند حجاب، به جای پذیرش کثرت در عین وحدت، به تضعیف تنوع فرهنگی و زبانی منجر شده است. وی افزود: زبان فارسی، به‌عنوان زبان مشترک تاریخی که نه از طریق اجبار، بلکه بر پایه شعور جمعی ایرانیان شکل گرفته، نمونه بارزی از این وحدت در عین تنوع است و بدون تقابل با هویت‌های قومی، همه اقوام را شامل می‌شود. او تاکید کرد که نگاه‌های تنگ‌نظرانه و بی‌توجه به این تنوع، به جای تقویت همبستگی، زمینه‌ساز گسست هویتی شده‌اند. وی در ادامه، دولت‌محوری افراطی در حوزه فرهنگ و هویت را از دیگر تهدیدات بنیادین معرفی کرد و اظهار داشت: در گذشته نهادهایی مانند مساجد و روحانیت به دلیل استقلال فکری و مالی، نقش اساسی در فرهنگ‌سازی داشتند، اما دولتی‌سازی آنها باعث تضعیف خودگردانی و اصالت این نهادها شده است. 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.