آگاه: این جماعت مومن، نه زاده معادلات دیپلماتیک و میزهای صلح موهوم، بلکه مولود آیه «فَقَاتِلُوا الَّذِینَ یَلُونَکُم مِّنَ الْکُفَّارِ» است؛ ندایی که هماره از درون قرآن، گوش جان مومنان را فراخوانده است.
الف) پشت صحنه فشارها؛ حقیقت پروژه خلع سلاح
سخن از خلعسلاح حزبالله، در حقیقت سخن از بریدن رگ حیات محور مقاومت است. بازیگران بینالمللی، بهویژه نظام سلطه و رژیم صهیونیستی، در پی آنند که ید مقاومت را از سلاح تهی کنند تا لبنان به باغی بیحصار و امت به گلهای بیشبان بدل شود. ابزار این فشار از تحریم و ترور اقتصادی تا جنگ نرم و سیاهنمایی رسانهای، چیزی جز همان «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ» نیست؛ یعنی تمنای سازش و وادادگی؛ اما حقیقت آن است که این طرح، نه پایانی بر حزبالله که گامی در راستای شکستن پشتبندِ منطقهای اسلام مقاومت است.
ب) سفر در زمان مقاومت؛ از خون شهیدان تا قامت بازدارندگی
حزبالله در کارنامه خود، از نخستین عملیاتهای چریکی علیه اشغالگران تا حماسه ۳۳ روزه، نه فقط خاک لبنان را پاس داشته که هیمنه اسرائیل را شکسته است. اگر سیدعباس موسوی با خون خود کلمه شهادت را به قاموس حزب وارد ساخت و اگر سیدحسن نصرالله با حکمتی الهی آن را از جماعتی پراکنده به نیرویی بازدارنده بدل کرد، در حقیقت آنان مصداق «رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ» شدند. وجود حزبالله افزون بر پاسداری از جنوب لبنان، گفتمان امت مقاوم را در کنار ایران، سوریه و فلسطین به صورت یک محور مستحکم به منصه ظهور رساند. هرچند این مسیر خالی از ابتلائات نبود؛ فشارهای داخلی، اتهام دولت در دولت و تنازع فرقهای، همگی آزمونهایی بود که حزب را در کوره صبر و مجاهدت آبدیدهتر
ساخت.
ج) سناریوهای پساسلاح؛ خلأ امنیت یا ثبات موهوم؟
آیا خلعسلاح، به استقرار ثبات خواهد انجامید؟ عقل و تجربه، خلاف آن را گواهی میدهد. لبنانِ بیسلاح مقاومت، لبنانی است بیدفاع در برابر طمعورزی صهیونیسم و فتنهانگیزی تکفیریها. چنین وضعی، توازن قوای داخلی را به نفع جریانات وابسته برهم زده و لبنان را به صحنه کشاکش قدرتهای خارجی بدل میکند. بلکه بالعکس، همین سلاح است که نه چون شمشیری خونریز بلکه همچون سپری حیاتبخش، امنیت را برای مرزهای لبنان و عزت را برای شیعیان و بلکه همه آزادگان این سرزمین تضمین کرده است.
د) سپر یا شمشیر؟ چند وجه خدمات امنیتی حزبالله
نقش حزبالله در مقابله با غُلات تکفیری ـ چه در مرزهای لبنان، چه در میدانهای سوریه ـ بر همگان روشن است. اگر این حضور نبود، امروز ضاحیه و بقاع به دست جبههالنصره و داعش، همان سرنوشت موصل و رقه را داشت. علاوه بر این، خدمات اجتماعی حزبالله - از بیمارستان تا مدرسه، از امداد معیشتی تا بازسازی ویرانیها - در حکم صدقه جاریهای است که پایگاه مردمی را از نان و ایمان توأمان برخوردار کرده است. با این همه مخالفان، حزب را به نقض حاکمیت و ایجاد دولتی موازی متهم میکنند؛ حال آنکه حکومت سایه، خود حاصل غیبت حاکمیت ملی در تامین امنیت بوده است. حزبالله در حقیقت، در آنجا حضور یافت که دولت رسمی، عاجز یا غایب بود.
ه) آینده جریان مقاومت؛ راهبردهای دشمن و استقامت مومنان
رژیم صهیونیستی و حامیانش، امروز استراتژیهای تازهای برگزیدهاند: از عادیسازی روابط با برخی دولتهای عربی گرفته تا محاصره اقتصادی، از ترور دانشمندان تا جنگ روایتها. اما پرسش اصلی آن است: آیا این فشارها میتواند گفتمان مقاومت را خاموش کند؟ قرآن میفرماید: «یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ». تجربه چهار دهه گذشته نشان میدهد که هرگاه محور مقاومت تحت فشار قرار گرفته، نه تضعیف که منسجمتر و خلاقتر شده است. تحولات سوریه، آینده فلسطین و حتی معادلات عراق، همگی بسترهاییاند برای نوآوری در راهبردها و جذب نسل تازهای از مجاهدان.
کلام آخر
حزبالله لبنان، در منظومه الهی مقاومت، نه یک جریان محلی که حلقهای از سلسله «الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله» است. سخن گفتن از آینده آن، بیذکر ایمان و جهاد و ولایت، ناقص خواهد بود. آری چالشها بسیار است؛ فشار بینالمللی، بحران داخلی لبنان و موج نوی جنگهای نرم؛ اما این همه، جز آزمونی تازه برای تحقق وعده قرآنی «إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ» نیست. آینده حزبالله، هرچند در هالهای از تهدیدها پیچیده است، اما بر ستونهای ایمان و خون شهیدان، استوار و پابرجاست.
نظر شما