آگاه: اهمیت این اثر زمانی دوچندان میشود که مزین به تقریظ رهبری شده است. به بهانه این عنایت و بزرگداشت این اثر، فرصتی مغتنم دست داده تا با ساجده تقیزاده، نویسنده خوشذوق کتاب «خانوم ماه» به گفتوگو بنشینیم و از زبان او جزئیات بیشتری از نگارش این روایت خواندنی، تاثیر شهید و همسرش و حال و هوای دریافت این تقریظ را بشنویم که متن آن را در ادامه میخوانید:
در پی انتشار خبر تقریظ رهبری بر «خانوم ماه»، شما این تقریظ را تاج افتخاری بر سر و تقریظی بر رنجهای راوی اصلی دانستید. این تعبیر برای شما چه معنایی دارد؟ و فکر میکنید چه مسئولیتی را بر دوش شما بهعنوان نویسنده میگذارد؟
ابتدا باید بگویم که این اتفاق رسیدن به یک رویای دیرینه برای من بود و تنها لطف خداوند بود که توانستم به آن برسم. همیشه به این فکر میکردم که آیا ممکن است روزی حضرت آقا کتاب «خانوم ماه» را بخوانند. فقط همین تصور را داشتم اما اینکه کتاب تقریظ و دستور انتشار آن داده شود، فراتر از حد تصور من بود. لطف خداوند و بعد از آن لطف حضرت آقا بود که شامل حال من شد.
گذشته از آن، تقریظ به نظر من انرژی دوبارهای به نویسنده میدهد. علاوه بر آن، روحیهای متفاوت برای شهید، خانواده شهید، فرزندان و حتی نوههایی ایجاد میکند که شاید دیگر ارتباط مستقیمی با شهید ندارند. این تقریظ آنها را نیز تحت تاثیر قرار میدهد و به حال و هوای گذشته برمیگرداند. گذشته از اینها، نقش این اتفاق در ترویج کتابخوانی بر همه روشن است. اما برای اینکه یک کتاب به چنین جایگاهی برسد، مجموعهای از افراد زحمت کشیدهاند؛ از نویسنده و راوی تا خانواده شهید، ناشر و تمام کسانی که طی سالها برای معرفی آن شهید تلاش کردهاند. به همین دلیل این موفقیت را مختص خودم نمیدانم و آن را نتیجه تلاش یک جمع بزرگ میبینم. اما درباره مسئولیتی که ایجاد میشود باید بگویم قلمی که یکبار مورد تحسین مقام رهبری قرار میگیرد، موظف است شان قلم را حفظ کند و رو به رشد باشد. به نوعی نویسنده وظیفه دارد آثار بعدیاش از کارهای قبلی بهتر باشد.
عنوان فرعی کتاب، روایتی از زن بدون هیچ پسوندی، بسیار تاملبرانگیز است. با توجه به اینکه راوی، همسر شهید، خواهر شهید و از خانوادهای ایثارگر است، هدف شما از تاکید بر زن بدون پسوند چه بوده است؟
هدف از روایت یک زن بدون هیچ پسوندی این بود که اگر حتی همسر شهید هم نبود، تمام رنجها و تلاشهایش در تربیت فرزندان، حفظ مسیر شهدا و پایبندی به عهد و پیمانشان، او را قابل تقدیر و ستایش میکرد. اما برای من مهم بود که روایت، مانند بسیاری از خاطرات همسران شهدا، صرفا توصیف شهید نباشد، بلکه بیانگر موقعیتهایی باشد که در آن یک زن میتوانسته انتخابهای دیگری داشته باشد اما همان انتخابی را میکند که شهید نیز کرده بود.

زندگی خانم علینژاد در سه فصل مجزا روایت شده است؛ دوران مبارزات پیش از انقلاب و ازدواج، دوران دفاع مقدس و شهادت و دوران پس از شهادت همسرش. به عنوان نویسنده، پرچالشترین و الهامبخشترین بخش این روایت سه فصلی برای شما کدام قسمت بود و چرا؟
فصل سوم کتاب برای من اهمیت ویژهای دارد. همیشه نقد من به خاطرات همسران شهدا این بود که با رسیدن به فصل شهادت، کتاب پایان مییافت. در حالی که مسئولیتهای همسر شهید از همانجا آغاز میشود. در این فصل تلاش کردم روایتی نزدیک به ۳۰-۴۰ سال پس از شهادت شهید را بیان کنم و نشان دهم خانوم ماه چگونه در مسیر تداوم راه شهدا با حوادث، تصمیمات و موقعیتهای مختلف مواجه شده است. اما تمام بخشهای کتاب برای من الهامبخش است. با این حال روایت قبری که شهید با دستان خود کنده و به همسرش سپرده بود که پس از شهادت در قبری که به اندازه بدن بیسرش کنده شده بود، دفن شود، نقطه اوج این داستان است؛ لحظهای که برای من اعتلای این روایت محسوب میشود.
نگارش کتابهای مستند و خاطرات دفاع مقدس اغلب با چالشهای مختلفی در مصاحبه و جمعآوری اطلاعات مواجه است. فرآیند مصاحبه با خانم علینژاد و دستیابی به جزئیات زندگی ایشان چگونه بود؟
چالشهای نگارش کتاب «خانوم ماه» نسبت به آثار دیگر من کمتر بود اما در مرحله چاپ و تولید مشکلاتی پیش آمد. انتخاب ناشر مناسب و تغییراتی که ناشرهای مختلف میخواستند، روند کار را طولانی کرد. از سال ۹۴ که کار شروع و نهایتا اواخر سال ۹۹ کتاب منتشر شد که این مسیر را برای من خستهکننده و طولانی کرد.
شما قبلا اشاره کردید که خانم علینژاد علاوه بر پشتیبانی عاطفی، در ستاد پشتیبانی جنگ نیز فعال بودند. این نقشآفرینیها در فصلهای مختلف کتاب، چه تصویری را از زن و اثر او در تاریخسازی به مخاطب امروز ارائه میدهد و به نظر شما، مهمترین درسی که نسل جوان میتواند از زندگی این همسر شهید بگیرد، چیست؟
نقش زنان در ستاد پشتیبانی و بخشهای دیگر برایم اهمیت زیادی دارد و معرف دختر چهاردهسالهای است که در ابتدای کتاب میبینیم، با وجود ناآشنایی با بسیاری از مسئولیتها، همراه با انقلاب و دفاع مقدس وارد جریان حوادث میشود و مسیر خود را پیدا میکند. از این منظر، نگاه خانوم ماه به دنیا نگاهی عارفانه و رندانه است؛ فراتر از محاسبات و دو دوتا چهارتای معمول. در بسیاری از خاطرات، سختیهای زندگی برای همسران شهدا تلخ بوده اما برای خانوم ماه این سختیها شیرین است و حتی امروز نیز با عشق از آنها سخن میگوید. در هیچ جای زندگیاش اعتراضی نسبت به مسیر شهید دیده نمیشود و این برای من ویژگی خاصی است.
در بخشی از زندگینامه راوی، به پایبندی ایشان به وصیت شهید مبنی بر عدم استفاده از نام و عنوان ایشان پس از شهادت، با وجود مشکلات مالی و داشتن پنج فرزند اشاره شده است. این صبر و مقاومت در مسیر معامله با خداوند را که خود شما هم به آن اشاره کردهاید، چگونه میتوان در زندگی امروز زنان بازتعریف کرد؟
باید بگویم کمتر از من چنین سوالی میشود و کمتر کسی به این بخشها میپردازد اما همسر شهید پس از شهادت همسرش انتخابهای زیادی پیشرو دارد اما تاثیر زندگی با شیرعلی سلطانی و شهادت او آنقدر عمیق است که در ادامه مسیر رفتاری مانند او پیدا میکند؛ گویی شیرعلی دیگری است اما در قالب یک زن. اینبار در نقش مادر و ادامهدهنده راه شهدا. این صبر و مقاومت از مجاهدت، ایمان و اعتقاد عمیق او سرچشمه میگیرد. برای بازتعریف این الگو در زندگی زنان امروز باید به یک نکته مهم توجه کرد؛ ما فراموش کردهایم که طرف حساب واقعی همه چیز خداست. خانوم ماه، سختترین وصیتها و دشوارترین مسیرها را با همین باور و امید تحمل کرده و هیچجا از کسی توقعی نداشته است. از جایی به بعد با خود قطعی کرده که طرف حسابم خداست و اگر فقط همین یک مفهوم از او آموخته شود، بسیاری از مسائل زندگی روشنتر میشود.
تقریظ رهبری نقطه عطفی برای دیده شدن یک اثر است و میتواند سرآغاز توجهات بیشتر باشد. آیا این اتفاق باعث شده که به فکر اقتباسهای هنری از کتاب «خانوم ماه» (مانند ساخت مستند، فیلم یا سریال) بیفتید؟
تا امروز اقتباسی از کتاب «خانوم ماه» انجام نشده اما امیدوارم پس از انتشار متن تقریظ و خوانده شدن بیشتر کتاب، هنرمندان به زوایای خاص این زندگی نگاه کنند. اما من فکر میکنم حقیقت این است که زندگی این شهید به قدری دراماتیک است که شاید برای برخی باورکردنی نباشد. آنقدر سرشار از کرامات و اتفاقات ناب بوده و من تمام تلاش خود را کردم که بدون هیچ تخیلی آنها را روایت کنم.
شما این تقریظ را زمینهای برای معرفی بیشتر شهید و خانواده ایثارگر او در کشور دانستید. مهمترین آرزو یا هدفی که در حال حاضر برای شناساندن هرچه بهتر شهید شیرعلی سلطانی در سطح ملی در سر دارید، چیست؟
در پایان باید بگویم همیشه دو آرزو داشتم؛ اول اینکه شهید شیرعلی فراتر از شیراز شناخته شود که با لطف خداوند و امام حسین (ع) و با حمایتها، بهویژه تقریظ حضرت آقا، این اتفاق در حال رخ دادن است. دوم اینکه فردی پیدا شود که حلقه واسطی میان نسل نوجوان، دانشآموزان با نویسندگان و تولیدکنندگان کتابهای دفاع مقدس ایجاد کند. به قول حافظ مردی از خویش برون آید و کاری بکند. بسیار آرزو دارم بستری فراهم شود تا این کتابها بهصورت اصولی و برنامهریزیشده وارد مدارس، محافل آموزشی، مراکز تربیتی و مساجد شود، نه به صورت محدود و گذری. امیدوارم این اتفاق نیز رقم بخورد.
نظر شما