۳ دی ۱۴۰۴ - ۲۳:۵۲
کد خبر: ۱۹٬۱۳۸

این روزها اگر از هر مسئولی درباره مهم‌ترین راه‌حل مسائل فرهنگی کشور بپرسید، پاسخ تقریبا آماده است: «کار فرهنگی» اما مسئله دقیقا از همین‌جا آغاز می‌شود؛ جایی که همه بر اصل کار فرهنگی اتفاق نظر دارند، اما کمتر کسی می‌پرسد: کدام کار فرهنگی؟ با چه معیاری؟ و با چه اثری؟ مشکل از آنجا شروع می‌شود که کار فرهنگی، به‌جای آنکه یک مداخله اجتماعی هدفمند باشد، به یک وظیفه اداری یا اجرای نمایشی تقلیل پیدا می‌کند.

بازگشت به عقلانیت انقلابی

آگاه: واقعیت این است که امروز فاصله‌ای جدی میان «حجم فعالیت‌های فرهنگی» و «میزان اثرگذاری فرهنگی» شکل گرفته است. برنامه‌ها بیشتر شده‌اند، بودجه‌ها مصرف می‌شوند، گزارش‌ها پررنگ‌اند؛ اما نشانه‌های تغییر پایدار در نگرش‌ها، سبک زندگی و رفتارهای اجتماعی کمتر دیده می‌شود. اینجاست که باید شجاعانه پرسید: آیا همه آنچه انجام می‌دهیم، واقعا کار فرهنگی موثر است؟

۱. کار فرهنگی به‌مثابه مداخله اجتماعی
کار فرهنگی موثر را نمی‌توان صرفا به تولید محتوا یا برگزاری رویداد تقلیل داد. اگر از نگاه اجتماعی و اقتصادی به فرهنگ بنگریم، کار فرهنگی زمانی معنا دارد که به‌عنوان یک مداخله آگاهانه در یک مسئله مشخص اجتماعی طراحی شود.
به بیان ساده‌تر: مسئله باید واقعی و ملموس باشد، نه کلی و انتزاعی. مخاطب باید دقیق شناسایی شود، نه فرضی و آرمانی. تغییر مطلوب باید قابل تعریف باشد، نه صرفا شعاری.
اگر ندانیم دقیقا کدام نگرش یا رفتار قرار است تغییر کند، حتی اقدامات خیرخواهانه هم به فعالیت‌هایی کم‌اثر یا نمایشی تبدیل می‌شوند.

۲. شاخص‌های عینی برای سنجش اثرگذاری
برای عبور از کلی‌گویی، می‌توان دست‌کم چهار شاخص ملموس برای ارزیابی کار فرهنگی موثر در نظر گرفت:  الف) شاخص تغییر: آیا نشانه‌ای کوچک از تغییر در نگرش، گفتار یا رفتار مخاطب دیده می‌شود؟ افزایش تعداد شرکت‌کنندگان یا بازدیدها شاخص اثر نیست؛ تغییر واقعی، شاخص اثر است.
ب) شاخص تداوم: اثر فرهنگی باید بعد از پایان برنامه هم زنده بماند. اگر پیام فقط در همان سالن یا همان بازه زمانی مصرف شود و فردای آن روز هیچ ردپایی از آن باقی نماند، اثر پایدار شکل نگرفته است.
ج) شاخص انطباق اجتماعی–اقتصادی: هیچ پیام فرهنگی بدون توجه به وضعیت معیشتی، فشار روانی و زیست رسانه‌ای مخاطب اثرگذار نخواهد بود. نادیده گرفتن این واقعیت‌ها، حتی بهترین محتوا را خنثی می‌کند.
د)  شاخص هزینه–فایده فرهنگی: از منظر عقلانیت انقلابی، باید پرسید: میزان تغییری که ایجاد شده، چه نسبتی با منابع مصرف‌شده دارد؟ کار فرهنگی موثر الزاما پرهزینه نیست، اما حتما حساب‌شده است.

۳. چرا بعضی برنامه‌ها شکست می‌خورند؟
نمونه شکست را می‌توان در برنامه‌هایی دید که: با هزینه‌های بالا اجرا می‌شوند، گزارش‌های مفصل تولید می‌کنند، اما هیچ ردپایی در گفت‌وگوهای اجتماعی یا رفتار روزمره مردم باقی نمی‌گذارند.
این برنامه‌ها معمولا «رویدادمحور» هستند، نه «مسئله‌محور.» موفقیت آنها با عکس یادگاری و رضایت اداری سنجیده می‌شود، نه با تغییر واقعی در جامعه. در مقابل، تجربه برخی فعالیت‌های موفق به‌ویژه در مقیاس‌های محلی نشان می‌دهد وقتی: مسئله از دل زندگی مردم انتخاب می‌شود. زبان ارتباط، زبان زیست‌جهان مخاطب است و مردم از مصرف‌کننده به مشارکت‌کننده تبدیل می‌شوند. اثرگذاری واقعی شکل می‌گیرد؛ حتی اگر بودجه محدود و رسانه کم‌حجم باشد.

۴. ضرورت نگاه میان‌رشته‌ای
فرهنگ، جزیره‌ای مستقل نیست. بدون فهم همزمان اقتصاد، رسانه و ساختارهای اجتماعی، مداخله فرهنگی یا بی‌اثر می‌شود یا نتیجه معکوس می‌دهد.
پیامی که منطق رسانه‌های جدید را نشناسد، شنیده نمی‌شود؛ پیامی که فشار اقتصادی مخاطب را نبیند، پس زده می‌شود و پیامی که سرمایه اجتماعی را نادیده بگیرد، با بی‌اعتمادی مواجه می‌شود. کار فرهنگی موثر یعنی طراحی هوشمندانه پیام، قالب و بستر؛ نه تکرار نسخه‌های قدیمی برای جامعه‌ای که تغییر کرده است.

۵. جمع‌بندی؛ بازگشت به عقلانیت انقلابی
انقلاب اسلامی خود یک تجربه بزرگ کار فرهنگی موثر بود؛ زیرا مسئله‌محور، مردمی و واقع‌گرا بود. امروز نیز راه برون‌رفت از فعالیت‌های پرهزینه و کم‌ثمر، بازگشت به همان عقلانیت است: دیدن واقعیت جامعه، پذیرش پیچیدگی‌ها و سنجش صادقانه اثر. تا زمانی که معیار موفقیت کار فرهنگی «انجام شدن» باشد، نه «اثر گذاشتن»، این چرخه ادامه خواهد داشت. اما اگر اثر، محور قضاوت قرار گیرد، حتی اقدامات کوچک می‌توانند تحولات بزرگ بسازند.
کار فرهنگی موثر شاید کمتر دیده شود، اما بیشتر می‌ماند و امروز، بیش از هر زمان، به همین ماندگاری نیاز داریم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.