آگاه: داستان دانایی و آگاهی در فرهنگ اسلامی و ایرانی ما با یک کلمه آغاز شد؛ کلمهای که نه در دربارهای مجلل شاهان و نه در مکاتب فلسفی آتن، بلکه در غار حرا و در خلوتترین لحظات تاریخ بر قلب پیامبر اکرم (ص) نازل شد: «اقْرَأْ باسْم رَبک الَّذی خَلَقَ». این آیه، تنها یک دستور دینی یا آیین عبادی نبود، مانیفست تاسیس یک تمدن بود. تمدنی که قرار بود بنای خود را نه بر شمشیر و قدرت نظامی، بلکه بر قلم و آگاهی استوار کند. این آیات اولین آیاتی است که بر پیامبر نازل شد. در همان آغازین لحظات بعثت، خداوند خود را به عنوان معلم معرفی میکند: «الَّذی عَلَّمَ بالْقَلَم» (همان کس که با قلم آموخت).
این آغاز باشکوه، قرنها بعد در تاریخ معاصر ایران، بهانهای شد برای شکلگیری جریانی عظیم که سرنوشت میلیونها ایرانی را تغییر داد. هفتم دی، روزی است که در تقویم رسمی ما به نام روز نهضت سوادآموزی ثبت شده. این روز یادآور رویدادی تاریخی در تاریخ انقلاب اسلامی است که امام خمینی (ره) با درکی عمیق و جامعهشناسانه از اینکه وابستگی سیاسی و اقتصادی ریشه در وابستگی فرهنگی و بیسوادی دارد، فرمان تشکیل نهضت سوادآموزی را صادر کرد.
مروری بر تلاشهای ناکام پیش از انقلاب
برای درک عظمت کاری که نهضت سوادآموزی انجام داد، ابتدا باید نگاهی به وضعیت سواد در ایران پیش از انقلاب و تلاشهای ناکام مدرنیزاسیون در آن دوره بیندازیم. تاریخچه آموزش بزرگسالان در ایران به سالهای دور برمیگردد. از این اقدامات میتوان به سازمان تعلیمات اکابر در حوالی سالهای ۱۳۱۵ تا ۱۳۲۰ که اولین تلاش رسمی دولتی در زمان پهلوی اول بود که با اشغال ایران در جنگ جهانی دوم و فروپاشی ساختار سیاسی کشور، عملا متوقف شد تا سازمان آموزش سالمندان که به دلیل فقدان پایگاه مردمی و بودجه کافی، نتوانست فراگیر شود و سازمان آموزش بزرگسالان و سپاه دانش در ۱۳۴۱ و در نهایت، کمیته ملی پیکار جهانی با بیسوادی اشاره کرد که تلاشی بود با نامی پرطمطراق که برخلاف هزینههای گزاف، در عمل نتوانست شکاف عظیم بیسوادی را پر کند. آمارها نشان میدهد که در سال ۱۳۵۵، یعنی تنها سه سال قبل از انقلاب و در اوج درآمدهای نفتی، حدود ۵۲.۵ درصد از جمعیت کشور (و در برخی مناطق روستایی و در میان زنان تا ۸۰ درصد) بیسواد بودند. مشکل بنیادین طرحهای پیشین، نگاه بورکراتیک و تکنوکراتیک به مسئلهای بود که ماهیتی فرهنگی و اجتماعی داشت. آنها میخواستند با دستورات از بالا به پایین و دور از بافتهای اجتماعی و فرهنگی جامعه، مردم را باسواد کنند، غافل از اینکه سوادآموزی نیاز به انگیزه درونی و اعتماد متقابل میان حاکمیت و مردم دارد.
فرمان تاریخی هفتم دی ۱۳۵۸
یک سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در حالی که کشور درگیر هزاران مشکل امنیتی، سیاسی، قومیتی و اقتصادی بود و هنوز ساختارهای نظام جدید به طور کامل مستقر نشده بود، رهبر انقلاب اولویتی را تشخیص داد که نشانگر عمق نگاه استراتژیک ایشان بود. در هفتم دی ۱۳۵۸، امام خمینی (ره) پیامی صادر کردند که مسیر فرهنگی کشور را تغییر داد. ایشان فرمودند: «از جمله حوایج اولیه برای هر ملت که در ردیف بهداشت و مسکن بلکه مهمتر از آنهاست، آموزش برای همگان است. معالاسف کشور ما وارث ملتی است که از این نعمت بزرگ در رژیم سابق محروم و اکثر افراد کشور ما از نوشتن و خواندن برخوردار نیستند... مایه بسی خجلت است که در کشوری که مهد علم و ادب بوده و در سایه اسلام زندگی میکند که طلب علم را فریضه دانسته است، از نوشتن و خواندن محروم باشد [...]»
پس از صدور فرمان، نهضت سوادآموزی ابتدا به صورت شورایی و با مشارکت جهاد سازندگی، روحانیت و آموزش و پرورش اداره میشد. این ساختار شورایی که متناسب با فضای اول انقلاب بود، تا سال ۱۳۶۱ ادامه داشت. سپس حجتالاسلام والمسلمین محسن قرائتی به عنوان نماینده امام در نهضت منصوب شد و ساختار آن منسجمتر شد. در نهایت در سال ۱۳۶۳، اساسنامه سازمان نهضت سوادآموزی به تصویب مجلس رسید و ماموریت اصلی آن ریشهکنی بیسوادی در گروه سنی ۱۰ تا ۴۹ سال تعریف شد.

حماسه آموزشیاران
تاریخ شفاهی نهضت سوادآموزی پر از داستانهای شگفتانگیز انسانی است که متاسفانه کمتر بازگو شده است. آموزشیاران نهضت، کارمندان معمولی نبودند که صبح شروع به کار کنند و در انتهای روز کاری آنجا را ترک کنند. آنها جوانان انقلابی بودند که با انگیزه جهاد، راحتی شهر را رها کرده و به مناطقی میرفتند که گاهی نه برق داشت، نه آب و نه جاده. آموزشیار نهضت در روستا، نقش آچار فرانسه را داشت. او هم معلم بود، هم مشاور خانواده، هم مددکار بهداشتی و هم رابط مردم با مسئولان. کتابهایی مانند «من به این آرم اعتماد دارم» یا «معلم حسابی»؛ خاطرات یک نهضتی فراموش شده، در کنار چندین اثر دیگر سندهایی زنده از این ایثارگریها هستند.
نقش بیبدیل نهضت در دفاع مقدس
یکی از فصول درخشان و کمتر پرداخته شده تاریخ نهضت، عملکرد آن در دوران جنگ تحمیلی است. در حالی که جنگ معمولا سیستمهای آموزشی را فلج میکند، نهضت سوادآموزی در دل جنگ رشد کرد و نقشی دوگانه ایفا کرد؛ هم آموزش در خط مقدم و هم پشتیبانی در پشت جبهه.
فضای جبهه پر از جوانان و نوجوانانی بود که از روستاها و مناطق محروم برای دفاع آمده بودند و بسیاری از آنها سواد خواندن و نوشتن نداشتند. نهضت سوادآموزی با اعزام آموزشیاران به خطوط مقدم، کلاسها را در سنگرها، پناهگاهها و چادرهای عملیاتی دایر کرد. بسیاری از شهدا و رزمندگان، سواد خواندن و نوشتن را در همین کلاسهای جبهه آموختند تا برای اولین بار نامهای برای خانواده خود بنویسند یا وصیتنامهشان را با دستخط خودشان نگارش کنند. این اتفاق بار عاطفی و معنوی عظیمی برای رزمندگان داشت. نهضت سوادآموزی شهدای بسیاری را نیز تقدیم کرد. آموزشیارانی که گچ را زمین گذاشتند و اسلحه به دست گرفتند یا در حین تدریس در بمبارانها شهید شدند. در شهرها و روستاها، کلاسهای نهضت تبدیل به پایگاههای پشتیبانی جنگ شده بود. زنانی که برای سوادآموزی میآمدند، در همان کلاسها برای رزمندگان لباس میبافتند، مربا درست میکردند و بستههای تدارکاتی آماده میکردند.
معلمی که شهادت همه دانشآموزانش را دید
سند مظلومیت نهضت، حادثه بمباران کلاس سوادآموزی در محله دهپیاله شیراز در
۲۹ بهمن ۱۳۶۵ است. هواپیماهای رژیم بعثی دقیقا ساختمانی را هدف قرار دادند که زنان و کودکان در آن مشغول تحصیل بودند. در این جنایت، ۲۰ نوسواد و چهار کودک خردسال که همراه مادرانشان آمده بودند، به شهادت رسیدند. مریم ذوالقدر، آموزشیار این کلاس جانباز شد. این حادثه نشان داد که دشمن حتی از دانایی ملت ایران نیز هراس داشت.
رشد گسترده آگاهی برای زنان روستایی
نهضت سوادآموزی فراتر از آموزش الفبا، یک کاتالیزور برای تغییرات بنیادین اجتماعی و فرهنگی در ایران بود. بزرگترین برنده و ذینفع اصلی نهضت سوادآموزی، زنان ایرانی، به ویژه زنان روستایی بودند. آمارها نشان میدهد که حدود دو سوم بیسوادان جهان و ایران را زنان تشکیل میدادند. در بسیاری از خردهفرهنگهای سنتی، سوادآموزی برای زنان نه تنها غیرضروری، بلکه گاهی نامطلوب تلقی میشد. نهضت با استراتژی آموزشدهنده زن برای سوادآموز زن و برگزاری کلاس در محیط امن روستا، این تابو را شکست.
علاوه بر این، پژوهشهای میدانی در استانهای کشور نشان میدهد که سوادآموزی منجر به تغییرات عمیق در جهانبینی زنان شده است، مثل ایجاد خودباوری و هویتی کمتر وابسته به سنتها، مشارکت در تصمیمگیریها و نیز تغییر الگوی فرزندآوری و تمایل بیشتر به تنظیم خانواده و تمرکز بر کیفیت تربیت فرزندان به جای کمیت آنها.
اثری عمیق بر سلامت عمومی
یکی از شگفتانگیزترین اثرات غیرمستقیم سوادآموزی در توسعه ایران، رابطه مستقیم بین نرخ باسوادی زنان و شاخصهای بهداشتی است. آمارهای یونیسف و وزارت بهداشت نشان میدهد که مرگ و میر کودکان زیر پنج سال که در سالهای اول انقلاب بسیار بالا بود، چیزی حدود بیش از ۶۴ در هزار که با افزایش سواد مادران به شدت کاهش یافته و به ۱۴ در هزار در سال ۲۰۱۷ رسیده است. مادر باسواد میداند چه زمانی کودکش را واکسینه کند، چگونه بیماریهای حاد کودکان را مدیریت کند و اهمیت تغذیه سالم را میفهمد. افزایش سواد همچنین منجر به کاهش مرگ و میر مادران حین زایمان و بهبود مراقبتهای دوران بارداری شده است.
عدالت آموزشی و کاهش شکاف طبقاتی
نهضت سوادآموزی بزرگترین ابزار برای برقراری عدالت توزیعی در حوزه فرهنگ بود. در سال ۱۳۵۵، نرخ باسوادی در شهرها با اختلافی حدود ۳۵ درصد بسیار بالاتر از روستاها بود. امروز این شکاف به کمتر از ۱۱ درصد رسیده است. این یعنی کودکی که در روستایی دورافتاده به دنیا میآید، شانس باسوادیاش تقریبا برابر با کودکی است که در تهران متولد میشود. مهمتر از آن، فاصله باسوادی زنان و مردان که در ابتدای انقلاب بسیار زیاد بود، حالا به کمتر از ۶ درصد در گروه سنی هدف رسیده است. این دستاورد، ایران را در زمره کشورهای موفق در کاهش نابرابری جنسیتی آموزشی قرار داده است.

پارادایمشیفت در تعریف سواد، چالش قرن ۲۱
امروز که ۴۶ سال از آن فرمان تاریخی میگذرد، آمارها گویای یک موفقیت ملی هستند. نرخ باسوادی در گروه سنی ۱۰ تا ۴۹ سال که در سال ۱۳۵۵ حدود ۴۷.۵ درصد بود، اکنون به بیش از ۹۸ درصد رسیده است. کشور ما توانسته نرخ رشد باسوادی ۵۰ درصدی را تجربه کند که ۲.۵ برابر میانگین جهانی در همین بازه زمانی است. سازمان نهضت سوادآموزی به پاس این تلاشها، موفق به دریافت پنج جایزه بینالمللی از یونسکو و آیسسکو از جمله جایزه کنفوسیوس شده است.
با وجود این موفقیتها، ماموریت نهضت پایان نیافته، که پیچیدهتر هم شده. در قرن بیستویکم، تعریف بیسواد تغییر کرده است. یونسکو دیگر کسی را که صرفا توانایی خواندن و نوشتن و حساب کردن داشته باشد، باسواد کامل نمیداند. از دیدگاه یونسکو امروزه سواد به مجموعهای از ۱۲ مهارت اطلاق میشود که خواندن و نوشتن تنها یکی از آنهاست. در ادامه این ۱۲ مهارت را میخوانید:
سواد عاطفی: توانایی برقراری روابط عاطفی سالم با خانواده و اطرافیان.
سواد ارتباطی: مهارتهای تعامل اجتماعی و آداب معاشرت.
سواد مالی: توانایی مدیریت دخل و خرج و پسانداز.
سواد رسانهای: مهارت حیاتی تشخیص اخبار جعلی از واقعی و تحلیل محتوا.
سواد تربیتی: دانش فرزندپروری صحیح.
سواد رایانهای (دیجیتال): مهارتهای کار با کامپیوتر و اینترنت.
سواد سلامتی: دانش تغذیه، پیشگیری از بیماریها و سبک زندگی سالم.
سواد نژادی/قومی: درک و احترام به تفاوتهای فرهنگی و نژادی.
سواد بومشناختی: آگاهی زیستمحیطی و حفاظت از طبیعت.
سواد تحلیلی: تفکر انتقادی و توانایی تحلیل نظریهها.
سواد انرژی: مدیریت مصرف منابع انرژی.
سواد علمی: درک روشهای علمی و استدلال منطقی.
پاسخ نهضت به نیازهای نو
سازمان نهضت سوادآموزی ایران با درک این تغییرات در سالهای اخیر رویکرد خود را از سوادآموزی پایه به سوادآموزی تابعی و توسعه سواد تغییر داده است. نمونه آن، مراکز یادگیری محلی است که با هدف توانمندسازی مهارتی راهاندازی شدهاند. در این مراکز نوسوادان علاوه بر خواندن و نوشتن، مهارتهای زندگی، حقوق شهروندی و حرفهآموزی را نیز فرا میگیرند تا بتوانند شغل و درآمد داشته باشند.
نهضتی که تمام نمیشود، تکامل مییابد
داستان نهضت سوادآموزی در ایران، داستان گذار یک ملت از تاریکی مطلق ندانستن به روشنی آگاهی است. اگر هفتم دی ۱۳۵۸ را نقطه شروع این حماسه بدانیم، خط پایان آن مرتبا جلوتر میرود. دیروز هدف این بود که مردم بتوانند نامه فرزند سربازشان را بخوانند؛ امروز هدف این است که بتوانند در طوفان اطلاعات فضای مجازی، حقیقت را از دروغ تشخیص دهند. اثرات فرهنگی این نهضت مانند ریشههای یک درخت تنومند در تمام لایههای زیرین جامعه ایران نفوذ کرده است. سواد دیگر کالای لوکس طبقه اشراف نیست، بلکه حق مسلم هر ایرانی در دورترین روستاهاست. نهضت سوادآموزی ثابت کرد که شعار «ایران را مدرسه کنیم» یک آرمان دستنیافتنی نبود، بلکه یک نقشه راه عملیاتی بود که با همت آموزشیاران ایثارگر و مشارکت مردم محقق شد. امروز، چالش ما حفظ این دستاورد و ارتقای کیفیت آن است. سواد در ایران امروز، دیگر فقط توانایی خواندن نیست، بلکه توانایی تغییر است؛ تغییری که از ذهن فرد آغاز میشود و به توسعه پایدار کشور ختم میشود. نهضت ادامه دارد، فقط ابزارها از گچ و تخته سیاه به تبلت و محتوای دیجیتال تغییر کردهاند اما رسالت همانی است که بود؛ آگاهی برای رهایی.
نظر شما