مونا محمد نژاد -  آگاه حوزه کتاب:  خروجی خیابان شهید بهشتی در بزرگراه بسته است، راننده حدس می‌زند که مسئولان در مسیر نمایشگاه هستند.

آگاه: اتوبان سردار سلیمانی شلوغ است و ماشین حلزونی پیش می‌رود. انتظار دارم روی بیلبوردهای منتهی به نمایشگاه عکس کتاب و نمایشگاه باشد اما تصویر خندان پژمان جمشیدی است که نوید فرش قسطی می‌دهد.

در محوطه نمایشگاه ‌ون‌ها پشت‌سرهم ایستاده‌اند و منتظر مسافرانی هستند که می‌خواهند سفری به دل کتاب‌ها داشته باشند. از ون که پیاده می‌شوم خیلی زود به شبستان اصلی می‌رسم، مثل هر سال است، کمی دم‌کرده با همهمه‌ای معهود و معمول از جمعیت. البته جمعیت زیادی به چشم نمی‌خورد. به فاصله نزدیک به هم غرفه‌هایی برای اطلاع‌رسانی برپا شده است با راهنمایان خانم تازه‌نفسی که سرخوش و شاد به پرسش‌های اغلب خسته‌کننده بازدیدکنندگان پاسخ می‌دهند.

اینجا نمایشگاه کتاب است؛ میدان ارزان و راحتی برای پژوهش جامعه‌شناسان، روان‌شناسان، اقتصادانان و همه دانایان قوم تا شاید جمع علما بتوانند بفهمند چرا غرفه همبرگرهای سوخته بیشتر از همه غرفه‌های نمایشگاه بازدیدکننده دارد و چرا یک وعده غذای بی‌کیفیت تا آنجا ارزشمند است که کفه جیب بازدیدکننده را به سمت خود پایین می‌آورد؟ سوالاتی که اغلب باید نشست پای صحبت‌های خسته‌کننده علمای قلمبه‌گو تا شاید پاسخی برای آنها یافت یا همین کتاب‌های مظلوم و مهجور را خواند تا دریافت که چرا و چگونه... 

دختری که برای کراتین موهایش احتمالا بین ۱۴ تا ۱۵میلیون تومان هزینه کرده، از فروشنده اشانتیون می‌خواهد؛ شگفتی فروشنده سرایت می‌کند و شگفتی‌های زیادی از این دست فضای شبستان را به تصرف خود درمی‌آورند. خبرنگاران منتظر حضور مسئولانی هستند که حتما برای گرفتن عکس و گفت و گو با رسانه‌ها به این مکان خواهند آمد.

فروشنده‌ای از مخاطبان زن اندک می‌گوید و اینکه همان اندک علاقه‌مندان زن فقط به رمان‌های اغلب عاشقانه و روانشناسی زرد گرایش دارند یا در مقابل غرفه‌ای برای گرفتن عکس با یک سلبریتی تجمع می‌کنند.

دنیای عجیبی است و وقتی عجیب‌تر می‌شود که در نمایشگاه کتاب به‌جای مواجهه با اقشار فرهنگی با دغدغه کتاب با آدم‌هایی برخورد می‌کنی اغلب بی‌دغدغه و نومیدی از فرهنگ بیشتر و بیشتر وجودمان را فرامی‌گیرد. فارغ از اینکه چند درصد کتاب‌ها چاپ جدید هستند یا نه و ناشر ترجمه‌ای را کش رفته و مجددا منتشر کرده‌ است یا چند درصد از ناشران دولتی یا وابسته هستند، اگر مخاطبان به‌حق این نمایشگاه در آن شرکت کرده یا از حمایت دولتی معقول و منطقی برای خرید کتاب بهره می‌بردند، حتما این نمایشگاه می‌توانست دستاوردهایی ورای توقع و انتظار دست‌اندرکاران داشته باشد.

این نمایشگاه با همه کاستی‌های ناگزیر و با گزیر خود که برخی در طی سال‌های عمر آن با او پیر شده‌اند، امسال تلاش کرد با حضور هرچند کم تکنولوژی گامی در جهت رفاه حال شرکت‌کنندگان بردارد و دسترسی‌ها را سریع‌تر کند. در نهایت هرآنچه هست و خواهد بود، کاش به سمت و سویی برود که جایگاه واقعی عقل و خرد در ادبیات و فرهنگ کتاب‌خوانی به تعالی ممکن خود برسد و شاهد بروز و ظهور فرهیختگی به معنی تمام آن در این عرصه باشیم و ببینیم که مردم بیشتر از خوراک جسمی و ظاهری برای خوراک روح و ذهن‌شان دست و پا می‌شکنند و برای آن با تمام وجود و علاقه هزینه می‌کنند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.