۲۷ تیر ۱۴۰۳ - ۲۳:۱۱
کد خبر: ۵٬۳۰۸

آنارشی و حاکمیت سه‌گانه موساد، ارتش و کابینه رژیم اشغالگر قدس با گذشت حدود ۹ماه از آغاز جنگ غزه، بیش از پیش ظهور و بروز یافته است.

این روایت واقعی است

آگاه: انحلال کابینه جنگ رژیم صهیونیستی و تعارضاتی که بر سر مذاکرات آتش‌بس یا استمرار جنگ در تل‌آویو نمایان شده، جایی برای تنفس حداقلی جلادان غزه باقی نگذاشته است. نتانیاهو و بن‌گویر، به هیچ‌یک از اهداف سه‌گانه ترسیم‌شده خود در جنگ غزه یعنی نابودی حماس، اشغال نوار غزه و آزادی اسرای صهیونیست دست نیافته‌اند و چشم‌اندازی نیز برای تحقق آنها وجود ندارد. اگرچه این موارد، جملگی نمادها و مصادیق عینی شکست میدانی و متنی تل‌آویو در جنگ غزه محسوب می‌شود، اما نمی‌توان از آثار و پیامدهای شناختی و فرهنگی جنگ غزه و تاثیر آن بر موجودیت نامشروع رژیم اشغالگر صهیونیستی در زمان حال و آینده گذشت. مرور پیروزی‌های به‌دست‌آمده مقاومت در جنگ غزه، بدون درنظرگرفتن ابعاد و تبعات فرامتنی این معادله، اساسا معنایی ندارد.

این روایت واقعی است

شکست تل‌آویو در جنگ شناختی
بدون شک شکست صهیونیست‌ها در غزه، معطوف به ابعاد میدانی نبوده و بسیاری از مولفه‌های بنیادین و انتزاعی قدرت در اراضی اشغالی را تحت‌تاثیر خود قرار داده است. در اینجا، باید میان ثوابت و متغیراتی که در منظومه حکمرانی نامشروع صهیونیست‌ها وجود داشته، تفکیک قائل شویم. طی بیش از ۷۵سال سپری‌شده از اشغال فلسطین، برخی قواعد و استراتژی‌ها ازسوی لابی‌های پنهان و آشکار قدرت در تل‌آویو ترویج و تثبیت شده و حکم یک انگاره را در ذهن ساکنان اراضی اشغالی پیدا کرده است. یکی از این انگاره‌ها، مربوط به حمایت از کابینه در دوران جنگ و بحران است. اساسا یکی از راهکارهای متداول کابینه‌های ائتلافی دست راستی و چپگرا در تل‌آویو، خلق بحران‌های محیطی و بیرونی برای فرار از ناآرامی‌های داخلی بوده است. ساکنان اراضی اشغالی نیز همواره خود را با این قواعد ساخته و پرداخته دست سیاستمداران صهیونیست‌ها تطبیق داده‌اند. مانور سیاستمداران در بطن بحران‌های بیرونی به یکی از اصول حکمرانی نامشروع صهیونیست‌ها تبدیل شده اما وقوع عملیات طوفان الاقصی این قاعده و مولفه ثابت را رسما منهدم و ابطال ساخت. ما با نخستین جنگی در اراضی اشغالی مواجه هستیم که در آن همزمان با جنگ، تقاضای اکثر صهیونیست‌ها مبنی بر انحلال کابینه و استعفای نخست‌وزیرشان به گوش می‌رسد. مقاومت ترکیبی فلسطینیان در برابر جنگ تمام عیار رژیم غاصب صهیونیستی، رمز پیروزی آنها در عملیات طوفان‌الاقصی بود. رژیم اشغالگر قدس، هم نبرد میدانی و اطلاعاتی و هم نبرد شناختی را در این معادله باخته است. نتیجه این شکست تمام عیار، روی آوردن صهیونیست‌ها به کودک‌کشی و توحش در غزه است اما چنانچه رهبر انقلاب اسلامی تاکید فرموده‌اند، صهیونیست‌ها نمی‌توانند شکست در عملیات طوفان‌الاقصی را با این اقدامات انکار کرده یا از عواقب و تبعات این شکست بگریزند. بخشی از این عواقب و تبعات، معطوف به جنگ شناختی و هدایت افکار عمومی در اراضی اشغالی است. ساکنان صهیونیست (اعم از ساکنان شهرک‌ها، تل‌آویو و حیفا) از یک‌سو عمق راهبردی اراضی اشغالی را در دسترس گروه‌های مقاومت می‌بینند و از سوی دیگر، باور شکست‌ناپذیری اسرائیل برای همیشه در ذهن آنها در هم شکست. وجه اشتراک همه احزاب تعریف‌شده در مدار قدرت در اراضی اشغالی، اعم از شاس، اسرائیل بیتنا، لیکود، حزب کار و... باور به شکست‌ناپذیری اسرائیل و ترویج این باور در میان ساکنان اراضی اشغالی بوده است. بااین‌حال، در جریان عملیات طوفان‌الاقصی بر همگان اثبات شد که اسرائیل نه قدرت پیش‌بینی عملیات‌های غافلگیرانه و نه در جنگ میدانی، قدرت محاسبه استراتژی‌ها و تاکتیک‌های میدانی و روانی حماس، حزب‌الله و انصارالله یمن را دارد.

روایتگری واقعی از بحران فلسطین
یکی دیگر از آثار شناختی جنگ غزه بر افکار عمومی دنیا، روایتگری واقعی از بحران فلسطین بوده است. یکی از اصلی‌ترین موانع بیداری جهانی در قبال ماهیت نامشروع و جنایات رژیم اشغالگر قدس، روایتگری مخدوش رسانه‌ها و سیاستمداران غربی از مسئله فلسطین بوده است. فراگیری اعتراضات اخیر در دنیا علیه صهیونیست‌ها را نقطه آشکارساز شکست دشمن در عرصه تبلیغاتی و شناختی قلمداد می‌کنم، نه نقطه آغاز آن. با شکل‌گیری انقلاب اسلامی، جبهه مقاومت تشکیل و متعاقبا بسط و گسترش پیدا کرد. این جبهه، دارای عمق گفتمانی بوده و یکی از اصلی‌ترین کارویژه‌های خود را روشنگری و تبیین افکار عمومی دنیا نسبت‌به ماهیت، هویت، عملکرد و نیت دشمنان جهان اسلام و بشریت قلمداد می‌کند. در جریان جنگ ۳۳روزه سال ۲۰۰۶ میلادی میان مقاومت اسلامی لبنان و رژیم اشغالگر قدس، مشاهده کردیم که رزمندگان مقاومت برای نخستین‌بار در طول تاریخ توانستند علاوه بر پیروزی در جنگ نظامی علیه صهیونیست‌ها، با روایتگری به هنگام و استناد به تکنیک‌های رسانه‌ای پیشرفته در حین جنگ، مانع از تصویرسازی کاذب صهیونیست‌ها از میدان نبرد شوند. از آن پس، شاهد تقویت قدرت تبیینی و گفتماتی جبهه مقاومت و اثرگذاری آن بر افکار عمومی دنیا بودیم. واکنش افکار عمومی دنیا نسبت‌به جنایات و نسل‌کشی آشکار رژیم اشغالگر قدس در غزه، کارآمدی این قدرت گفتمانی و تبیینی را به‌وضوح نشان می‌دهد؛ بنابراین، در تحلیل ابعاد شناختی، تبلیغاتی و رسانه‌ای جنگ غزه، با دو مولفه مهم و اساسی مواجه هستیم؛ یکی بسیج افکار عمومی دنیا و دیگری بلوغ رسانه‌ای جبهه مقاومت. دشمنان از تکنیک‌های تبلیغاتی پیچیده‌ای مانند تحریف، اغراق، سانسور، سطحی‌سازی وقایع، خلق ابهامات هدفمند و خلط موضوعات اصلی و فرعی با هدف مدیریت ابعاد شناختی و رسانه‌ای جنگ غزه با صرف میلیون‌ها دلار، استفاده کردند اما خروجی چنین اقداماتی، شکست آنها در این عرصه بوده است.
آنچه مسلم است اینکه پدیده بیداری جهانی در قبال مسئله فلسطین را می‌توان به دو بخش قبل و بعد از جنگ غزه تقسیم کرد. فرسایشی شدن جنگ غزه و اثبات ماهیت جنایتکارانه رژیم اشغالگر قدس فرصت مهمی را برای افکار عمومی دنیا فراهم کرد که برای نخستین‌بار در یک بازه زمانی طولانی‌مدت (حتی طولانی‌تر از جنگ ۳۳روزه سال ۲۰۰۶ یا جنگ ۵۱روزه سال ۲۰۱۴ میلادی)، ریشه منازعه جاری در فلسطین را ازلحاظ تاریخی و منطقی را مورد خوانش و تحلیل قرار دهند. قبلا این خوانش، جنبه‌ای القایی و تحمیلی داشت اما اکنون ازسوی افکار عمومی دنیا پس زده شده است.

اگر جنگ غزه پایان یابد...
سوال اصلی اینجاست که آیا پایان جنگ غزه می‌تواند منجر به پایان دغدغه‌های بشری درخصوص مسئله فلسطین شود؟ آیا بیداری بی‌سابقه شکل گرفته در افکار عمومی دنیا، تابعی از خود جنگ است یا فرامتن جنگ؟ قطعا پاسخ این سوال گزینه دوم است! به عبارت بهتر، اگر جنگ غزه در همین لحظه پایان پیدا کند، مطالبه‌گری جهانی در تقابل با ماهیت و عملکرد رژیم اشغالگر قدس متوقف نخواهد شد. این مسئله، در نسل جدید آمریکا و انگلیس ظهور و بروز بیشتری دارد. چندی پیش، انتشار نتایج نظرسنجی هاروارد - هریس، شوک سختی را  به صاحبان سلطه و لابی‌های صهیونیستی در آمریکا وارد ساخت. در آن نظرسنجی که از جوانان ۱۸ تا ۲۴ساله آمریکایی صورت گرفته بود، ۵۱درصد آنها معتقد بودند راه‌حل نهایی خاتمه دادن به درگیری رژیم اشغالگر قدس و فلسطین این است که اسرائیل پایان یابد و اراضی فلسطینی اشغال شده به حماس داده شود تا یک کشور واحد فلسطینی در آن تاسیس کند. این نظرسنجی نشان داد که جوانان آمریکایی معطوف به موجودیت رژیم اشغالگر و کودک‌کش صهیونیستی بوده و ارتباطی با شخصیت‌ها، احزاب و تاکتیک‌های اتخاذشده توسط اشغالگران ندارد. در ادامه نیز شاهد خیزش تاریخی و بی‌سابقه دانشجویان آمریکایی، از کالیفرنیا و تگزاس تا ایالات دیگر این کشور بودیم. پس زدن استراتژی‌های کلان دولت و جریان‌های قدرت در آمریکا توسط جوانان و دانشجویان این کشور شدیدا منجر به نگرانی تل‌آویو و واشنگتن نسبت‌به آینده شده است؛ به عبارت بهتر، ما با خیزشی ماهوی در نسل جدید آمریکا مواجه هستیم که درصدد ترسیم «آمریکای منهای اسرائیل» و فراتر از آن «جهان منهای صهیونیسم» برآمده است. در انگلیس نیز جوانان این کشور، اکثرا آرای خود را به سود حزب کارگر به گردش درآوردند، زیرا معتقد بودند این حزب در قبال جنایات رژیم اشغالگر قدس در غزه موضع‌گیری صریح‌تری داشته است.

هراس واشنگتن و تل‌آویو از آینده!
این نخستین‌بار در تاریخ کوتاه‌مدت اشغال فلسطین است که افکار عمومی دنیا (به‌خصوص جوانان غربی) با جدیت و عزم کامل درصدد ترسیم دوران پساصهیونیسم برآمده‌اند. بدیهی است با گذار از صهیونیسم و ترسیم نظم نوین جهانی بر مبنای انهدام بنیان و موجودیت رژیم اشغالگر قدس، دیگر راهکارهای تصنعی مانند انعقاد پیمان‌های صلح غیردائمی و محکوم به شکست نیز جایگاه خود را برای همیشه از دست خواهند داد. در آینده‌ای نزدیک، نه پیمان موسوم به ابراهیم موضوعیتی خواهد داشت و نه سرنوشت ملت فلسطین در اسلو، مادرید، کمپ دیوید و آناپولیس رقم خواهد خورد! در چنین شرایطی نگرانی واشنگتن و تل‌آویو از آینده کاملا ملموس است. صهیونیست‌ها و آمریکایی‌ها در هیچ‌یک از آینده‌پژوهی‌های خود از با گزینه‌ای به نام پیروزی روبه‌رو نیستند و صرفا درصدد کاهش هزینه‌های شکست خود خواهند بود اما این نیز امکان‌پذیر نیست. نباید فراموش کرد که بحران‌های پیش روی آمریکا و رژیم اشغالگر قدس پس از پایان جنگ غزه وارد فاز جدی‌تری خواهد شد. تغییر بنیان‌ها، قواعد، ثوابت و مولفه‌های القایی غرب درخصوص بحران فلسطین، محصول مواجهه مستقیم افکار عمومی دنیا با جنگ غزه بوده است.
مهندسی پیچیده آمریکا، اتحادیه اروپا و رژیم‌صهیونیستی در عرصه جنگ شناختی علیه ملت‌های جهان هیچ‌یک به نتیجه موردنظر آنها ختم نشده است. آگاهی عمومی و جهانی در قبال مسئله فلسطین و خیزش ساکنان پنج قاره دنیا علیه رژیم اشغالگر قدس، مقدمه‌ای برای شکل‌گیری نظم نوین جهانی، آن هم بدون دخالت آمریکا و دیگر حامیان نسل‌کشی غزه است؛ بنابراین، شکل‌گیری، بسط و تثبیت و تعمیق نظم نوین جهانی در آینده‌ای نزدیک، معلول گذار افکار عمومی دنیا از صهیونیسم و شبکه حامی -پیرو آن است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.