در این نمایش بازیگران مطرحی، چون امیر آقایی، سینا مهراد، الناز شاکردوست، پردیس احمدیه، بانیپال شومون، علی زند وکیلی و... ایفای نقش میکنند که این مورد در مخاطبیابی آن یک برگ برنده به شمار میآید که بیشتر در سینما جنس آن را دیدهایم. یکی از نکاتی که در سالّهای گذشته و نیز اجراهای گذشته به بیان منتقدان و بسیاری از مخاطبان معمولی این دسته از نمایشها به چشم آمده و خودش را نشان میداد همین ویژگی لاکچری بودن این اجراها به عنوان نمایشی برای همه و تجلی هنر برای همه بود. برخی حتی صفت «پولپاشی» را به برخی از این اجراها داده بودند و به این خاطر که این دست اجراها را پیش از این سازمان و ارگانهای دولتی حمایت میکردند، هزینههای عظیم برخی از این نمایشها را هدر رفته میخواندند. بااینحال نقطه قوت این دست اجراها پیش از این، در این بود که سطح قیمتی آن به معنای واقعی نمادی از هنر برای همه بود و اگر نگوییم همه اما شاید اغلب مردم میتوانستند آنها را خریداری کرده و به تماشا بنشینند. حالا اما بعد از آنکه برای قیمتگذاری کنسرت و نمایشهای سال۱۴۰۳ محدوده قیمتی تا سقفی نزدیک به یکمیلیون تومان تعیین شده بود، سقف قیمتی نمایش «نبرد رستم و سهراب» روی عدد یکمیلیون و ۳۵۰هزار تومان و کف آن روی ۵۹۰هزار تومان تعیین شده است که خود عدد قابلتوجهی برای یک خانواده چهارنفره و از طبقه متوسط به شمار میآید؛ بنابراین همین قیمتگذاری را میتوان در ضدیت با چیزی شبیه به تئاتر ملی یا نمایشی برای همه مردم دانست. جالب آنکه بهطور معمول تمام بلیتها بهزودی فروش میرود و همه صندلیها پر میشود. از این گذشته، قابل ذکر است که این نمایش بهطور کامل توسط بخش خصوصی حمایت میشود.
مخاطبان چه گفتند؟
اولین نکته مورد توجه مخاطبان که در فضای مجازی بسیار مورد بحث و توجه قرار گرفته است، همین قیمت بلیتهای نمایش است که واکنشهای زیادی در اعتراض به آن در شبکههای اجتماعی دیده میشود. برخی این نمایش را تنها برای قشر مرفه خوانده و اگرچه به کیفیت آن در ابعاد دیگر اشاره کرده اما آن را کافی ندانستهاند.
از نکات دیگر آن، افرادی بودند که در کنار مردم به تماشای این اثر نشستند؛ این افراد از چهرههای میان هنرمندان، سیاستمداران و غیره بودند که در بین تماشاگران نمایش دیده شدند و کاربران در فضای مجازی به این موضوع پرداختهاند. در کنار اینها، همانطور که بسیاری از منتقدان به استفاده خوب از متن اصلی اشاره کرده بودند که این از تجربه چندمین کارگردانی اثری اینچنینی توسط کارگردان نمایش برمیآید، مخاطبان عام این نمایش موزیکال نیز به این جنبه اثر و بیان نمایشی آن در عین تعهد به متن تاریخی-ادبی شاهنامه فردوسی اشاره کرده و آن را از دیگر نمایشهای از این دست در سالهای اخیر متمایز کرده بودند.
پیدایش تئاتر ملی
هنرمندان تئاتر ایران در طول 50سال اخیر، علاقه ویژهای به شکل دادن یک «تئاتر ملی» نشان دادهاند. گاهی نام گروه را «تئاتر ملی» گذاشته و گاهی به متون ادبی کهن ایرانی روی آوردهاند. نخست در سال ۱۳۳۷ش. در تهران، «مصطفی اسکویی» که تازه از مسکو به ایران بازگشته بود، «تئاتر آناهیتا» را بنیان گذاشت و در نخستین اقدام خود، اجرای اثری برمبنای «رستم و سهراب» را آغاز کرد. او در کتاب «پژوهشی در تئاتر ایران» به تشریح مسیر کار خود پرداخته و توضیح میدهد که قصد دارد تا یک تئاتر ملی را بنیانگذاری کرده و در اقدام مهمی از اولین گامها به سراغ فردوسی و داستان رستم و سهراب میرود. ماجرای انتخاب بازیگر نقش رستم از میان رانندگان اتوبوس شهری تهران و مسائل حاشیهای آن در روایت «عباس جوانمرد» در کتاب «غبار منیّت پدرخوانده» آمده است. بخش سوم کتاب آقای اسکویی، جایی که هنرمندان مختلف در مورد تئاتر آناهیتا ابراز نظر میکنند، قابلتوجه است. بهروز غریبپور، نویسنده و کارگردان تئاتر در این مورد گفته است که تئاتر ایران به دو بخش تقسیم میشود؛ پیش از تئاتر آناهیتا و پس از آن. او که سرپرست گروه تئاتر عروسکی آران بود، نخستینبار اپرای عروسکی «رستم و سهراب» را به آهنگسازی لوریس چکناوریان در سال۱۳۸۳ و در تالار فردوسی روی صحنه آورد. او تلاش کرد تا مسیر خلق اپرای ایرانی را تحقق بخشد. اپرای رستم و سهراب اولین اپرای عروسکی با استفاده از عروسکهای نخی (ماریونت) با استفاده از متون شاهنامه ابوالقاسم فردوسی است. او دومین اثر از اپرای عروسکی را با عنوان اپرای مکبث به آهنگسازی جوزپه وردی و بر اساس تراژدی مکبث نوشته ویلیام شکسپیر را در سال۱۳۸۶ در تالار فردوسی به روی صحنه آورد. سومین تجربه اپرای عروسکی گروه تئاتر عروسکی آران، اپرای عاشورا بود که در سال۱۳۸۷ به نویسندگی و کارگردانی بهروز غریبپور و آهنگسازی بهزاد عبدی در تالار فردوسی به روی صحنه رفت. لازم است اضافه کنیم، اپرای عاشورا، اولین اپرای ملی و ایرانی است که موسیقی آن بر اساس ارکستراسیون و ردیف آواز ایرانی برگرفته از نمایش تعزیه ساخته شده است.
با این حال تئاتر ایران در گذشته تنها یک سالن اصلی با ظرفیت 570نفر و یک تالار وحدت با در حدود 700نفر مخاطب داشت و باقی هرچه بود سالنهای کوچک بودند. این روزها بیشتر زمان تئاترهای بزرگ با ستارههای سینما و طراحی لباس و صحنههای پرزرق و برق است. همچنان بهروز غریبپور، بنیانگذار ترسیم شکلی از تئاتر است که مخاطبان گسترده و از میان مردم دارد.
تئاتر ملی چه شد؟
سرانجام، در پی آنچه برشمردیم میتوان گفت که تئاتر ملی به معنایی که در گذشته قصد بنای آن بوده است، امروزه در بعد محتوایی، متنی و اجرا محقق شده است اما از جهت تعلق آن به همه و محلی برای مخاطبانی از همه اقشار مردم چندان موفق نبوده و اسیر جزییات بیگ پروداکشنی شده است که درنتیجه مخاطب خاصی یافته و تمایزی میان تماشاگرانش قایل شده است. شاید درنهایت نتوان این نمایش و بهطورکلی این گونه از تئاتر را در ایران تحققیافته شمرد؛ چراکه بههرحال و با هر سطحی از کیفیت، این گونه آثار از کشاندن اقشار مختلف (حتی در میان ساکنان پایتخت) به تماشای نمایش بازماندهاند.
نظر شما