۲۱ شهریور ۱۴۰۳ - ۰۳:۰۲
کد خبر: ۶٬۶۰۹

وفاق واقعی

محمدالیاس قنبری ـ روزنامه‌نگار

پس از شهادت آیت‌الله سید ابراهیم رئیسی و ناتمام ماندن دولت سیزدهم و برگزاری انتخابات زودهنگام ریاست‌جمهوری فضای گفتمانی سیاست در جمهوری اسلامی ایران شاهد تحولات خاصی بوده است.

آگاه: رییس‌جمهوری منتخب اگرچه توسط جریانی خاص مورد حمایت واقع شد ولی در طول تبلیغات انتخاباتی از خود شخصیتی مستقل و فراجناحی نشان داد. محمد قوچانی، سردبیر «آگاهی نو» نیز به‌تازگی در یادداشتی اذعان می‌کند که اسحاق جهانگیری گزینه اصلی سیدمحمد خاتمی به‌عنوان لیدر جریان اصلاحات بوده و نه پزشکیان. او همچنین روایت کرده پزشکیان زیربار تعهدات جبهه اصلاحات نرفت و تعهدنامه را امضا نکرده است. تحلیل رأی‌هایی که به نام مسعود پزشکیان به صندوق ریخته شد نیز نشان می‌دهد که بخش کوچکی از آرای رییس‌جمهوری دولت چهاردهم رأی ناشی از حمایت و دعوت جریان اصلاح‌طلب بوده است. با این مقدمه، طبیعی است که دولت چهاردهم خود را وام‌دار جریان خاصی نداند؛ از همین رو شاید طبیعی‌ترین کلیدواژه‌ای که می‌توانست در بدو تاسیس دولت چهاردهم معرف ویژگی دولت باشد و به‌عنوان پرچم گفتمانی دولت بالا گرفته شود همین کلیدواژه «وفاق» بود که این روزها بسیار شنیده می‌شود. اما وفاق چیست؟
برای فهم دقیق‌تر این مفهوم بهتر است بنا بر جمله معروف «تعرف الاشیا باضدادها» بپرسیم که وفاق چه چیزی یا چه چیزهایی نیست؟
آیا وفاق به معنای کنار گذاشتن هرگونه اختلاف‌نظر و سلیقه است؟ و آیا اساسا چنین چیزی ممکن است که هرگونه اختلاف نظر کنار گذاشته شود؟ قطعا چنین نیست و وفاق نمی‌تواند به این معنا تلقی شود. وفاق اصلا در کنار اختلاف است که معنا می‌یابد، چراکه اگر اختلافی نبود، دیگر لزومی برای وفاق هم وجود نداشت و این امر خودبه‌خود اتفاق می‌افتاد. پس وفاق در واقع تلاش فعالانه جریان‌های دارای اختلاف نظر برای سازگاری است. همان‌گونه که خانواده برای بقا نیازمند سازگاری است، فضای حکمرانی نیز برای پیشبرد راهبردهای خرد و کلان نیازمند وفاق است. اما مهم‌تر از وفاق میان جریان‌های سیاسی «رقیب»، وفاق میان دولت و حاکمیت است.
آنچه این روزها کمتر از آن سخن گفته می‌شود همین است که جریان موسوم به اصلاحات که غالبا نسبت درستی با نظام و حاکمیت نداشت و از همان دهه۷۰ وارد فضای رقابت با حاکمیت شد، حالا متوجه شده است که نسبت دولت و حاکمیت، نسبت رقابت نیست و جناح سیاسی تنها می‌تواند با یک جناح سیاسی هم‌تراز خود رقابت کند و نه با حاکمیت.
به این معنا وفاق را باید نوعی توبه جریان اصلاحات برای بازگشت به سپهر سیاسی کشور دانست. اما به نظر می‌رسد برخی جریان‌های رادیکال همچنان نمی‌خواهند به این معنای وفاق تن در دهند و به‌دنبال تعابیر دیگری از آن هستند؛ به‌عنوان مثال، ممکن است برخی از این عناصر رادیکال از وفاق به‌عنوان اسم رمز «بستن دهان منتقدان دولت» استفاده کنند! از آن بدتر به نظر می‌رسد برخی از این جریان‌ها تلاش دارند وفاقی را که باید طبعا به معنای نفی دوقطبی‌سازی (و نه نفی اختلاف سلیقه) باشد دستمایه دو قطبی «وفاق‌گرا / خالص‌ساز» کنند که این تلاش قطعا نقض غرض خواهد بود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.