۱۱ مهر ۱۴۰۳ - ۱۰:۵۷
کد خبر: ۷٬۱۷۴

گزارش «آگاه» از نمایشگاه نقاشی «چه سرسبز بود دره من» سیدعلی میرفتاح

برای ماندگاری مظلومیت

تمامی آثار این نمایشگاه در همان ساعات اولیه افتتاحیه به فروش رفت

سارا فرجی-خبرنگار گروه فرهنگ: می‌گویند فراموشی یک جور واکنش روان آدمی است در مواجهه با وقایع سهمگین. چه واقعه‌ای سهمگین‌تر از جنگ؟ از آن سهمگین‌تر دیدن گلایل سفید، جای همکلاسی‌ات، جای رفیقت، جای بچه‌محلت. بچه‌هایی که هنوز پشت لب سبز نکرده در کمال فروتنی و حیا اعلامیه شدند. چسبیدند به دیوارهای سرد و سخت شهر: رضا، عباس، صفر، حسن، داوو، حمید و...

برای ماندگاری مظلومیت

آگاه: این بخشی از بیانیه نمایشگاه نقاشی «چه سرسبز بود دره من» سیدعلی میرفتاح است که این روزها در نگارخانه ابوالفضل عالی حوزه هنری برپاست؛ نمایشگاهی که تمامی آثار آن (۱۲ تابلوی نقاشی با تکنیک آکرلیک) در همان ساعات اولیه به فروش رفت.
پنج اثر از این تعداد تابلوها با موضوع غزه است. بخشی از این آثار متعلق به گنجینه شخصی میرفتاح است که هرکدام به‌نوعی با موضوع جنگ، دوران دفاع مقدس و مقاومت ملت مظلوم فلسطین ارتباط داشت.
میرفتاح در گفت‌وگو با خبرنگار آگاه درخصوص عنوان این نمایشگاه که برگرفته از فیلمی با همین نام ساخته جان فورد است گفت: اصلی‌ترین دلیل انتخاب این اسم شیفتگی من به فیلم «چه سرسبز بود دره من» ساخته جان فورد بود ضمن اینکه حال‌وهوا و خاطراتی که من از دوران جنگ دارم خیلی شبیه حال و هوای فیلم جان فورد است و من هربار با دیدن آن فیلم یاد روزهای جنگ می‌افتم. درواقع به نوعی حس و حالی را که از فیلم داشتم سعی کردم در آثار نشان دهم.
وی افزود: البته «چه سرسبز بود دره من» نام اختصاصی یکی از آثار این نمایشگاه است که بعدا تبدیل به نام کلی نمایشگاه شد. این تابلو نقاشی‌ای از فرماندهان شهید دوران جنگ است و هدف اصلی من از برپایی این نمایشگاه نوعی یادآوری روزهای جنگ به مردم است؛ اینکه به مخاطب یادآوری کنم که یک روزی در این مملکت چه خبر بوده است.
این نقاش و روزنامه‌نگار درخصوص تکنیک به‌کاررفته در آثار توضیح داد: تکنیکی که من برای کشیدن تابلوها استفاده کردم آکریلیک روی بوم است و آثار این ویژگی را دارد که درعین‌حال که رئال است، رئال هم نیست. به بیان دیگر، سعی کردم خیلی در واقعیت گیر نکنم.
میرفتاح اضافه کرد: چون سال‌ها در حوزه مطبوعات مشغول بودم کمی از فضای نقاشی دور شده بودم اما الان که فراغت پیدا کردم دوباره به این وادی برگشتم و به‌دلیل سابقه روزنامه‌نگاری و نوشتن که دارم کلمات توی ذهنم می‌آید، این پیوند شعر و کلمه را که در کنار تابلوها استفاده کردیم می‌پسندم. 
این نویسنده درخصوص آثاری که با موضوع غزه کشیده است، توضیح داد: در فضایی که به غزه بی‌اعتنایی می‌شد من سعی کردم به‌عنوان یک رسانه عمل کنم و از آنجایی که نقاشی جزو هنرهای ماندگار است، فکر کردم ممکن است کشیدن این آثار به ماندگاری مظلومیتی که مردم غزه دارند کمک کند، به‌خصوص برای کودکان غزه که بی‌دفاع هستند و کاری از دستشان برنمی‌آید. درباره آثار دفاع مقدس هم اینگونه بود که وقتی درحال مرور عکس‌هایی از دوران جنگ بودم تصمیم گرفتم آن عکس‌ها را نقاشی کنم و این آثار به نوعی پیوندی بود بین حس من نسبت به جنگ و این مقاومتی که الان وجود دارد. بهمن جلالی و علی فریدونی از جمله عکاسانی بودند که من از روی عکس‌هایشان نقاشی کشیدم.
اما پیشنهاد ما به شما قبل از رفتن به این نمایشگاه این است که فیلم «چه سرسبز بود دره من» به کارگردانی جان فورد را ببینید؛ فیلمی که ساخته سال ۱۹۴۱ است و از روی کتابی با همین نام نوشته ریچارد لولین ساخته شده است. کتاب داستان یک خانواده روستایی است که درون دره‌ای سبز در نزدیکی یک معدن زغال سنگ زندگی می‌کنند. پدر خانواده در معدن مشغول به کار می‌شود. در این حین یکی از پسرهای خانواده به دختری با نام «مارگد» دل می‌بازد، اما این عشق دیری نمی‌پاید و به‌دلیل سوءبرداشت مارگد از وجود زنی به همراه این پسر، به جدایی می‌انجامد. در پایان داستان نیز مرگ پدر در معدن زغال سنگ اتفاق می‌افتد. راوی پس از مشاهده مرگ پدر در معدن زغال‌سنگ از دوستان مرحوم خود یاد می کند. راوی در بخشی از این اثر می‌گوید: «آیا پدرم زیر بار زغال‌سنگ جهان را بدرود می‌گفت؟ آیا او مرده است؟ اگر چنین است پس من هم مرده‌ام و همه ما مرده‌ایم و همه حسی که داریم یک چیز مسخره و دروغین است. پس دره من چه سبز بود و دره آن‌هایی که رفته‌اند چه سبز بود.»
فیلم جان فورد هم با چنین حال و هوایی و با اقتباس از کتاب ساخته شده ولی فضاسازی های فوق‌العاده و سیاه و سفید بودن فیلم به درک بهتر موضوع بیشتر کمک می‌‎کند و ما را به حال و هوای آن دره می‌‎برد. گویی جان فورد در این فیلم خواسته تاکید کند که هیچ چیز نباید مانع حرکت شود حتی اگر آن چیز، گذشته مطبوع باشد، چنانکه در سکانس ابتدایی فیلم می‎‌بینیم هیو درحال رفتن و ترک دره است اما اولین چیزی که با خودش می‌‎برد شال مادر دوست‌داشتنی‌اش است که وسایلش را در آن می‌پیچد. به‌نوعی این صحنه بیانگر این است که هیو می‌خواهد خاطرات و گذشته خود را همیشه همراه خودش داشته باشد. به بیان دیگر، کارگردان فیلم خواسته یادآوری کند که پشتوانه داشتن و حفظ سنت‌های انسانی برای حرکت و استقبال از تمدن و آینده مهم است و این یادآوری‌ای است که میرفتاح هم به‌نوعی در آثارش لحاظ و به بیننده آثارش یادآوری کرده که دوران جنگ چگونه بوده و چه بر مردم این مرز و بوم گذشته است؛ به عبارت دیگر، انگار میرفتاح هم خواسته با نقاشی‌هایش بگوید که خاطرات جنگ و گذشته‌ همواره همراه و پشتوانه اوست.
یوسفعلی میرشکاک، از شاعران کشورمان با حضور در روز افتتاحیه این نمایشگاه آثار نمایش داده شده را عالی توصیف کرد و گفت: «تفاوت کار میرفتاح با کسی که کارش صرفا نقاشی است و به قول ما بسیط است این است که ایشان بنای کارش بر تفکر و معناست. فرم و تکنیک و رنگ و خط در خدمت معناست. به این معنا که تکنیک معنا را نمی‌خورد و معنا به تکنیک صدمه نمی‌زند؛ آن‌وقت در چند مرحله و ساحت قابلیت تأویل دارد. همه این ویژگی‌ها هم به‌خاطر سواد ایشان است. چون فقط ژورنالیست ابتدایی نبود. ایشان آنقدر خواند که نویسنده و منتقد قابلی شد. الحمدلله ما با یکی از مواریث موفق سیدمرتضی آوینی مواجه هستیم.
نمایشگاه «سرسبز بود دره من» از چهارم تا ۱۸مهر ۱۴۰۳، از ساعت ۹ تا ۱۸، در روزهای شنبه تا چهارشنبه، در نگارخانه عالی حوزه هنری، برپا شده و میزبان علاقه‌مندان به هنر است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.