آگاه: اکنون یکسال از وقوع برخی از رویدادهای مهم و تاریخی، که میتوان آنها را طوفانی و لرزاننده توصیف کرد، میگذرد. میخواهم بدانم اگر بخواهیم به این مسئله بپردازیم که مهمترین دستاورد این وقایع برای غزه چه بوده است، چه مواردی را میتوانید ذکر کنید؟
به مرور زمان، با وقوع عملیاتهای راهبردی یا بلندمدت، میتوانیم این عملیاتها را در یک کفه ترازو قرار دهیم و نقاط مثبت و منفی آنها را بسنجیم؛ البته این نقاط مثبت و منفی ممکن است تا پنج، هشت یا ۱۰سال آینده بیشتر مشخص شوند و بتوانیم معادلات شکلگرفته در منطقه را بهتر درک کنیم، همانطور که از عملیاتهایی مانند جنگ ۳۳روزه سال۲۰۰۶ یا وقایع سال۲۰۱۴ در غزه، نقاط قوت و ضعف زیادی را شاهد بودیم.
یکی از نقاطقوت این عملیات این است که ضربهای امنیتی به دستگاههای امنیتی اسرائیل وارد شده است. این دستگاهها که ازجمله موساد، شاباک و دیگر سازمانهای وابسته به آنها هستند، کاملا غافلگیر شدند؛ بنابراین، شاکله امنیتی اسرائیل آسیب دید و اکنون در تلاش هستند تا اعتبار ازدسترفته خود را بازیابند. بهویژه ترورهایی که درحال انجام است، بخشی از این تلاش برای بازسازی آبروی ازدسترفته است.
نکته دوم این است که باتوجهبه کشتارها و خرابیهای رخداده، موضوع فلسطین در ابعاد بینالمللی جایگاه مهمتری یافته است. فلسطین اکنون بهعنوان یک کشور عضو مجمع عمومی سازمان ملل پذیرفته شده و بهعنوان یک کشور رسمی، هرچند پیشتر بهعنوان کشور ناظر شناخته میشد، به رسمیت شناخته شده است. موضوع فلسطین اکنون یکی از مهمترین مسائل جهانی است.
سومین موضوع مربوط به روند عادیسازی روابط بین رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای عربی است که به پایان خود نزدیک شده است. طرح آبراهام، هرچند به بنبست کامل نرسیده، اما تحت فشار افکار عمومی کشورهای عربی و اسلامی متوقف شده است. ارتباطاتی که بین اسرائیل و کشورهایی چون عربستان، امارات و بحرین وجود دارد، همچنان باقی است، اما اکنون به دلیل این فشارها، این کشورها نمیتوانند روابط خود را بهصورت علنی اعلام کنند. به همین دلیل، روند عادیسازی به بنبست خورده است.
در نهایت، باید گفت که حماس باید برنامهای برای پس از این عملیات تعریف کند تا مشخص شود چه اقداماتی را در آینده انجام خواهد داد.
محور مقاومت نیز با ضرباتی مواجه شده است، بهویژه حزبالله لبنان. به نظر میرسد که پیوند راهبردی اصلی که باید در آینده تقویت شود، هنوز شکل نگرفته است. باتوجهبه تغییرات راهبردی که طی یک ماه گذشته رخ داده است، سیاستهای جنگ فرسایشی بیشتر احساس میشود. چند ماه قبل نیز سندی بهصورت PDF منتشر شد که در آن بهطور مختصر به طوفان الاقصی پرداخته شده بود. در این سند نشان داده میشد که شاید حزبالله تصور نمیکرد اسرائیل تا این مدت طولانی پیشروی کند و انتظار داشت که عملیات در مدت کوتاهی به پایان برسد. اما با گذر زمان، تحولات و تغییرات در معادلات این عملیات بیشتر روشن خواهد شد. باید منتظر باشیم و ببینیم در آینده چه اتفاقاتی خواهد افتاد.
طی این مدت، شخصیتهای مهمی مانند شهید هنیه و شهید نصرالله به شهادت رسیدهاند. میخواستم بدانم که با توجه به این تحولات، مقاومت چه تغییراتی کرده است و آینده آن چگونه خواهد بود؟
ساختار مقاومت با وقوع جنگهایی که هماکنون در جریان است، تحتتاثیر قرار گرفته است. در غزه جنگی تمامعیار در جریان است، اما در شمال (بهجز یک ماه اخیر)، جنگی تقریبا کوچک و پراکنده وجود داشت که نمیتوان آن را جنگ تمامعیار دانست. طی این یک ماه، اسرائیل استراتژی خود را تغییر داده، اما در غزه همچنان شاهد چالشهای جدی هستیم. فرماندهان ارشد حماس به شهادت رسیدهاند، ازجمله رهبر آن، اما خلع رهبری بهطور نسبی جبران شده و فشارهای وارده بر حماس کاهش یافته است.
نکته دیگری که باید به آن اشاره کرد، وضعیت حزبالله لبنان است. ترورهایی که صورت گرفته، تاثیراتی کوتاهمدت بر توان نظامی و ستادی حزبالله داشته است؛ اما تاریخ نشان داده که ترورها در میانمدت و بلندمدت باعث نابودی گروههای مقاومت نمیشوند. این وضعیت در گذشته برای حزبالله نیز رخ داده است. بهعنوان مثال، حزبالله در گذشته شهید موسوی را از دست داد و بعدها حماس نیز با شهادت شیخ احمد یاسین مواجه شد. همینطور جهاد اسلامی نیز رهبران خود را از دست داده است. این ترورها اتفاق تازهای نیستند و اسرائیل کاری کاملاً جدید و نوآورانه انجام نداده است.
از همان سال ۱۹۴۸، حتی قبل از تأسیس رژیم صهیونیستی، ترورها آغاز شد. در واقع، این رژیم با انجام ترورهایی توانست انگلیسیها را از بخشهایی از فلسطین بیرون کند، و اینگونه بود که آنها مجبور به ترک منطقه شدند. بنابراین، این اقدامات موضوعی نوآورانه نیست؛ البته، زمان این ترورها بسیار مهم است. ساختارها در کوتاهمدت دچار آشفتگی و بینظمی میشوند، اما در بلندمدت میتوانند خود را بازیابی کنند. البته باید دید که راهبرد بعدی حزب و دبیرکل بعدی چه خواهد بود.
با گذشت یک سال از عملیات طوفان، مختصات منطقه خاورمیانه به چه سمت و سویی رفته است؟
پس از آمدن ترامپ، تلاش کردند با اعمال فشارهای اقتصادی، تحریم و تهدید، منطقه را بهسمت «معامله قرن» سوق دهند و یک معادله جدید ایجاد کنند. اما فضایی که بهسمت صلح پیش میرفت، اکنون کاملا بهسمت جنگ کشیده شده است. این جنگ بسیار مهم است، زیرا پس از هر جنگی یک نظم جدید شکل میگیرد. به همین دلیل، این جنگ برای محور مقاومت، اسرائیل و آمریکاییها اهمیت زیادی دارد. نظم جدیدی که پس از این جنگ ایجاد میشود، توسط برنده جنگ تعیین خواهد شد.
سؤال بعدی من درباره تنفر و انزجاری است که نسبت به رژیم اشغالگر به وجود آمده است. این انزجار را در بسیاری از تظاهراتها در کشورهای مختلف شاهد بودهایم. به نظر شما، چگونه این احساسات میتواند فراگیرتر و موثرتر شود؟
جنایات انجامشده، بهویژه کشتار مردم، مانند کشتهشدن حدود ۴۵هزار نفر در غزه و لبنان، جامعه جهانی را با یک شوک اساسی روبهرو کرده است. بسیاری از کشورهای اسلامی و حتی برخی کشورهای اروپایی و آمریکایی بهشدت ضد آمریکا و ضد اسرائیل شدهاند. مدیریت بخشی از این جنگ در دست آمریکاست. شما نمیتوانید از صلح صحبت کنید درحالیکه به یک طرف جنگ سلاح و امکانات میدهید. اگر صلح میخواهید، باید اقدامات مناسبی انجام دهید. تظاهراتها و فشار افکار عمومی جهان میتواند اگر بهشکل موثرتری برگزار شوند، فشار بیشتری بر کشورهای اروپایی و آمریکا وارد کند تا آنها اسرائیل را تحت فشار قرار دهند و جنگ به پایان برسد. این نکته بسیار مهم است.
نظر شما