آگاه: براساس آمار وزارت بهداشت، حدود ۲۱میلیون نفر یعنی تقریبا ۳۰درصد مردم ایران دچار اختلالات روانی هستند. بدین معنی که از هر چهار نفر، یک نفر دچار اختلالات روانی است. متاسفانه در استان مرکزی هنوز تحقیق کامل و مستقلی در این حوزه انجام نشده است. همچنین آمار وزارت بهداشت شمار زنانی را که دارای اختلالات روانی هستند بیش از مردان نشان میدهد. طبق این آمار، در یک سال گذشته ۲۳.۴درصد بالغان در ایران دچار یک اختلال روانی بودهاند که ۲۷.۶درصد آنان را زنان و ۱۹.۴درصدشان را مردان تشکیل دادهاند. آمار وزارت بهداشت همچنین نشانگر آن است که درحالحاضر دوره جوانی اصلیترین دوره سنی است که افراد در آن به اختلالات روانی مبتلا میشوند. همچنین کودکان نسل جدید بیش از گذشته دچار اختلال روانی میشوند.
شوخی دردناک با بیماری
بیماران نسخههای خود را تحویل داده و برای دریافت داروهایشان منتظر بودند. مرد داروخانهچی افراد را با بیماریهایشان صدا میکرد: «اونی که بواسیر حاد با خونریزی داره... اونی که کچلی داره...» اکثر افراد خجالتزده برای دریافت دارو میرفتند. اما وقتی مسئول داروخانه مردی را که میگرن داشت صدا کرد، فضا عوض شد. مرد با افتخار گفت: «من! من میگرن دارم...» و با افتخار دارو را گرفت. دو بیمار دیگر هم بهخاطر شرمندگی از بیماری خودشان به حال مردی که میگرن داشت، غبطه خوردند و آن را یک بیماری باکلاس دانستند!
این طنز که سالها پیش ساخته و پخش شد بهروشنی نشان میدهد شرم افراد از بیماری خود مانعی بزرگ برای درمان آنهاست. حالا از این مثال برسیم به ایدی اچدی؛ اختلالی روانی که تشخیصش کار متخصص است و اصلا موضوعی نیست که با یک پست در فضای مجازی بتوان آن را شناخت و نشانههایش را در خود یافت و انگِ بیماری به خود زد. و بعد، حتی به آن افتخار کرد و انتظار داشت که دیگران رعایت حال فرد را بکنند. چرا؟
دانشجویان رشتههای روانشناسی در شاخههای مختلف، با ADHD آشنا میشوند و حتی برای یادگیری درمان آن چند کتاب مفصل میخوانند. حتی موضوع آنقدر پیچیده است که اگر روانشناسی بهشکل تخصصی درباره کودکان و نوجوانان مشغول فعالیت باشد، باید کتابهای جداگانهای را بخواند. در یکی از همین کتابها با عنوان «چگونه به کودکان بیشفعال-کمتوجه کمک کنیم؟» نوشته کیت.ای. اسپورر تعریف این بیماری اینطور آمده است: «اختلال بیشفعالی همراه با کمبود توجه، یک تشخیص پزشکی برای کودکانی است که در مقایسه با همسالانشان، از لحاظ رشدی، رفتاری و شناختی مشکلاتی دارند. این تشخیص با استفاده از ملاکهای طبقهبندی بینالمللی بیماری (ICD-۱۰) و راهنمای تشخیص و آماری (DSM-IV) مشخص میشود. بیشفعالی-کمبود توجه سه مشخصه اصلی دارد: ۱. اشکال در نگهداری توجه و تمرکز، ۲. کنترل کم تکانهها، ۳. اختلال در کنترل فعالیت حرکتی.» پس انگار موضوع جدی است! گویا برای تشخیص آن نمیتوان فقط به یک پست بامزه فضای مجازی اتکا کرد که «تو هم نمیتونی متمرکز بمونی؟ تو هم دیر میرسی؟ پس تو ایدیاچدی داری...»
حالا اوضاع وقتی پیچیدهتر میشود که در همین کتاب نویسنده یک مثال ساده میزند: «گاهی اوقات رفتارهای مربوط به بیشفعالی و کمبود توجه در اکثر افراد مشاهده میشود. عواملی که این رفتارها را به اختلال بیشفعالی / کمتوجهی تبدیل میکنند، ثبات، فراوانی و شدت آن است. به نظر میرسد ریشه این مشکل، ناتوانی در کنترل رفتار است؛ برای مثال، «ممکن است یک فکر زودگذر در مورد پریدن پنجره طبقه چهارم ساختمان برای یک لحظه از ذهن ما بگذرد.» اما قبل از به پایان رسیدن این فکر، کودک بیشفعال این کار انجام داده است.
شاید شما هم در هنگام خواندن این پارگراف، چند لحظه نفس در سینهتان حبس شده باشد و سریع در ذهنتان، یا خودتان را با این مقایسه کرده باشید، یا بهدنبال افرادی بگردید که در اطرافتان با چنین شرایطی دیدهاید.
در همین کتاب، نویسنده تعداد زیادی آزمون در سطوح مختلف گنجانده که رواندرمانگرها و مربیها با استفاده از آنها بفهمند که چه کودکی دچار بیشفعالی است و همین آزمونها مرز شیطنت زیاد، هوش زیاد و دیگر شرایط خاص را نسبت به یک اختلال مشخص میکند.
کار که از دست متخصصها خارج میشود و به ورطه جذب فالوور و ویوی بالا میافتد، دیگر دقت در آن هیچ جایگاهی ندارد. اصلا همین الان اگر شما هم این اختلال را جستجو کنید، بیشتر از آنکه توضیحات جدی ببینید، با یکسری محتواهای زرد و عامهپسند مواجه میشوید و از بین هر صد پست یا پیام، احتمالا یکی دوتایشان جدی و دقیق به نظر میرسد. مثلا این سخنرانی دکتر آرش حیدری، جامعهشناس و عضو هیاتعلمی دانشگاه علم و فرهنگ در گروه مطالعات فرهنگی را درباره مضرات فراگیری بیماری ایدی اچدی در جامعه ببینید: در همان چند پست جدی کافی است نظر مخاطبها را بخوانید. مخاطبهای موضوعات جدی، از دردهایی حرف میزنند که کمتر دیده و شنیده میشوند. مثلا یکی از آنها میگوید: «واقعا من ایدیاچدی دارم. خیلی زجرآوره. کسی که واقعا داشته باشه، این همه باهاش کلاس نمیذاره و همیشه دنبال راهیه که خوب بشه. یکی از بدیهای این بیماری به یاد نیاوردن خاطراته. من هیچی یادم نمیآد از کودکیام یا از نوجونیام خیلی کم یادمه.»
البته هستند در این میان کسانی که این پدیده را اتفاق خوبی برای خودشان میدانند و از آن بهره لازم را میبرند. در مستندی که بیبیسی در چند سال پیش منتشر کرد، به همین موضوع پرداخته شده بود و عنوانش نیز چنین بود؛ لذت زندگی با ایدی اچدی! اما مسئله مهمتر این است که وقتی افراد خیلی زیادی ادعای این اختلال را داشته باشند، دیگر رنج آنهایی که واقعا مبتلا هستند دیده نمیشود. چون آنها به درک شدن واقعی نیاز دارند نه شوخیِ درک شدن. ما نباید از یک رنج، ارزش اجتماعی بسازیم، بلکه رنج را باید ببینیم، تشخیص دهیم و محترمانه آن را درمان کنیم.
هشدار درباره سادهانگاری بیماریها و اختلالها به این معنا نیست که دیگر درباره آنها حرف زده نشود، بلکه باید مراقب بود. اتفاقا سادهسازی مشکلات خوب است تا اگر کسی تاکنون از وجود یک بیماری خبر نداشته و مدام خودش را سرزنش میکند، حداقل متوجه شود که این بیماری است و برای بهبود آن از طریق متخصصها میتواند اقدام کند. از طرفی کسانی که دچار اختلال بیشفعالی/کمتوجهی هستند، راحتتر ازسوی دیگران درک شوند و این طور، با امنیت خاطر بیشتری در راه بهبود قدم بردارند. اما رنج آنها تمسخر نشود!
خطری که تهدید میکند
طبق برآورد سازمان جهانی بهداشت، حدود ۲۵درصد مردم جهان به یکی از انواع اختلالات روانی، عصبی و رفتاری (بهجز اعتیاد به موادمخدر، الکل و…) دچار هستند و ۷۶درصد آنها به مراکز مراقبت از بهداشت روان دسترسی ندارند. دسترسی به خدمات سلامت روان هنوز بهشدت نابرابر است؛ بهطوریکه ۷۵ تا ۹۵درصد مردم کشورهای با درآمد کم و متوسط به خدمات درمانی دسترسی ندارند یا با تاخیر دریافت میکنند. بنا بر گزارش سازمان ملل متحد، اکنون شاهد موج بیسابقهای از فوریتهای بشردوستانه ناشی از جنگها و بلایای طبیعی هستیم و سالانه میلیونها انسان که مورد تجاوز جنسی، جرائم خشونتآمیز و تصادفات تلخ قرار میگیرند، از هیچ مشاوره آنی برخوردار نیستند. در ایران، براساس اعلام وزارت بهداشت و درمان، اختلالات روانپزشکی بعد از همهگیری ویروس کرونا به حدود ۳۰درصد رسیده است. دبیر علمی سیونهمین کنگره روانپزشکان ایران نیز با اشاره به شیوع بیشتر افسردگی در زنان نسبتبه مردان، گفت: این بیماری در کشور در ۲۶سال گذشته حدود دوبرابر شده است. طبق این آمار بهازای هر صدهزار جمعیت مرد ایرانی، سههزارو ۹۴۷نفر و در زنان به ازای هر صدهزار نفر، پنجهزارو ۳۷نفر افسرده هستند.این آشفتگیها نشان میدهد حوزه سلامت و بیماریهای روانی با وجود طراحی و بهکارگیری برنامههای بهداشت روانی در نیمقرن اخیر، همچنان با چالشهای زیادی مواجه است. سازمان جهانی بهداشت از کشورها میخواهد با بازبینی در ساختار نظام درمانی موجود، تا سال ۲۰۳۰ خدمات بهداشت روانی را با مراقبتهای اولیه بهداشتی تلفیق کنند. این در حالی است که طبق دادههای این سازمان در سال۲۰۲۱ فقط ۲۵درصد کشورها برای تحقق این هدف، نظام درمانی جدید تدوین کردند. براساساین تا دو دهه آینده در بسیاری از کشورها، بیماریهای روانی در اولویت اساسی نظام بهداشت و درمان قرار میگیرد. در کشور ما و در شرایطی که آسیبهای روانی-اجتماعی در برخی شاخصها به مرز بحران رسیده، جامعه تحت فشار جمعیت جوان، سقوط سرمایه اجتماعی، کاهش امید اجتماعی، افزایش نگرانکننده خودکشی و طلاق بهویژه طلاق عاطفی، همهگیری نگرانیهای تحصیلی و کنکور، ناکارآمدی نهادهای آموزش مهارتهای زندگی، شیوع روزافزون اعتیاد و مواد روانگردان صنعتی، عصبانیت و تندخویی و درگیریهای لفظی، سوگ، اضطراب و افسردگی، کاهش آستانه تحمل و تابآوری، بیعدالتی و تعمیق شکاف طبقاتی، نرخ بالای بیکاری و نبود فرصتهای شغلی پایدار، ناکارآمدی نظام رفاه و بیمه همگانی، فقر و گرانی سرسامآور مواد غذایی و مسکن، ازدیاد جمعیت محلات کمبرخوردار به بیش از ۲۰میلیون نفر، ناترازی درآمدها و مخارج خانوادهها، ترافیک، بحرانهای طبیعی و غیرطبیعی و… از نظر روانی شرایط خوبی ندارد.
بیشفعالی از ابتدای رشد کودک نمایان است
سارا سوری، روانشناس کودک در گفتوگو با آگاه در مورد بیشفعالی میگوید: اغلب افراد وقتی در مهمانیها کودکی را میبینند که پرتحرک است، فوری برچسب بیشفعالی به کودک میزنند و در دید آنها هر کودکی که شیطنت کند بیشفعال است و برعکس ما در کلینیکها شاهد این هستیم که کودکانی با ظاهر بسیار آرام بیشفعال تشخیص داده میشوند.
وی در پاسخ به این سوال که بیشفعال چیست و چه زمانی باید برای درمان اقدام کنیم نیز میگوید: بیشفعالی یک اختلال در رشد کودکان است که با پرتحرکی و نقص در توجه خود را نشان میدهد و کودکی ممکن است فقط کمبود توجه داشته و آیتم پرتحرکی را نداشته باشد یا برعکس یا اینکه هر دو را همزمان با هم داشته باشد. وی ادامه میدهد: بیشفعالی از نوع پرتحرکی معمولا از همان سالهای اولیه رشد کودک نمایان میشود؛ بهطوریکه کودک آرام و قرار ندارد و حرکات اضافی مانند پیچ و تاب خوردن، ول خوردن، یا دویدن و پریدن در این کوکان خیلی بیشتر از کودکان عادی است؛ البته باید توجه داشت که در سنین یک تا سه سالگی کودکان بهطور طبیعی از سطح فعالیت بالاتری نسبتبه سنین دیگر قرار دارند. رفتارهای تکانشی که هیچ برنامه و هدفی پشت آن نیست نیز در این کودکان زیاد است؛ مثلا هنگام نشستن بر سر میز غذا به یکباره کودک چیزی را پرتاب میکند یا از روی یک صندلی یا میز بلند خود را پرتاب میکند. والدین میگویند انگار یک موتور به این کودک بسته شده که هیچوقت خسته نمیشود.
این روانشناس ادامه میدهد: این کودکان توانایی نشستن و انجام دادن یک کار و فعالیت آرام مثل نقاشی کردن یا ساخت لگو را ندارند، زیرا سریع حوصلهشان سر میرود. اغلب روی صندلی در حال بازی کردن یا تکان دادن دست و پای خود هستند یا حتی وقتی در حال تماشای تلویزیون هستند پشتک میزنند، تکان میخورند. این بچهها اصلا تحمل ماندن در یک صف و نوبت را ندارند، چراکه زمان برای آنها بسیار سخت و طولانی میگذرد و بنابراین منتظر ماندن در مطب دکتر یا در صف فروشگاه برای آنها بسیار طاقتفرساست و در چنین مواردی حتی ممکن است کودک دست به پرخاشگری بزند.
از دیگر مؤلفههای حائزاهمیت در اختلال بیشفعالی (پرتحرکی) این است که کودکان اغلب کارهای خطرناک و آسیبزا چه با خود و چه با دیگران یا چه با اشیا، را دارند. وسایل خانه را خراب میکنند و معمولا اسباببازی سالمی ندارند و همان روزهای اول اسباببازی را شکسته یا خراب میکنند. درواقع مغز این کودکان خطر را واقعی برآورد نمیکند.
سوری میگوید: کودکان بیشفعال وسط صحبتهای دیگران میپرند و نمیتوانند تا آخر یک جمله منتظر باشند تا صحبت والد یا معلم تمام شود. این کودکان کارهای نیمهتمام زیادی را رها میکنند و بهاصطلاح از این شاخه به آن شاخه زیاد میپرند. فراموش نکنیم که بیشفعالی یک طیف است که از بسیار شدید تا خفیف میتواند در کودک وجود داشته باشد. این کودکان اغلب حوصله نشستن سر کلاس را ندارند و مزاحم همکاسیها و معلم خود میشوند. همچنین فعالیتهای فکری آنها را بهشدت خسته میکند بدون اجازه بارها از سرجای خود بلند شده و وسط کلاس راه میروند و وسایل دیگران را برمیدارند. وی به اختلال کمبود توجه که زیرشاخه بیشفعالی محسوب میشود، اشاره میکند: ممکن است کودک خیلی آرام و ساکت به نظر برسد که در این نوع بیشفعالی فقط تمرکز کودک بسیار پایین است. این کودکان وقتی با آنها صحبت میشود گویی اصلا گوش نمیدهند یا متوجه صحبت شما نمیشوند. مدام وسایل خود را در مدرسه گم میکنند یا جایی میگذارند و اغلب فراموش کار هستند. وقتی آنها را برای انجام کاری یا آوردن شیء به اتاق میفرستند بدون انجام دادن کار برمیگردند. دیکته آنها پر از اشتباهات گوناگون و مختلف و غیرتکراری است. معمولا کلمات را جا میاندازند یا در عملیات ریاضی با اینکه پاسخ درست را میدانند اما جواب غلط مینویسند. آستانه تمرکز این کودکان خیلی کم است و نمیتوانند بهطور مستمر روی یک تکلیف تمرکز کنند. اشتباهی که والدین در مورد این کودکان مرتکب میشوند این است که میگویند مدت طولانی تبلت بازی میکنند یا کارتون میبینند که این فعالیت چون مورد علاقه کودک است میتواند بر آن تمرکز کند.
این روانشناس درمورد علت بروز اختلال بیشفعالی میگوید: عوامل زیادی در اختلال بیشفعالی موثر است که از جمله مهمترین آنها میتوان به ژنتیک اشاره کرد. علت دیگر ضربه به سر در دوران اولیه کودکی است یا اینکه تب بالای ۴۰درجهای که ۲۴ ساعت طول بکشد. از طرفی عفونت گوش میانی در دوران کودکی نیز میتواند یکی از عوامل زمینهساز این اختلال باشد، آلایندههای زیستمحیطی ازجمله سمهای کشاورزی آلودگی هوا و... نیز در این اختلال موثر است. استرس مادر در دوران بارداری و همچنین عدم هماهنگی پدر و مادر در تربیت نیز در بروز بیشفعالی تاثیر دارد. وی ادامه میدهد: در خانوادههای سختگیر یا خانوادههایی که قوانین بسیار سهلگیرانه دارد، بیشفعالی میتواند محصولی از این خانوادههای آسیبزا باشد. از طرف دیگر، زندگی آپارتماننشینی باعث فقر فضا و بازی برای کودکان است که این در حالی است که هر کودک برای بازی به فضایی نزدیک به ۳۰۰متر نیاز دارد تا بتواند تخلیه انرژی کند.
سوری با اشاره به اینکه بحران امروزه کودکان ما فقر غذا نیست، بلکه فقر فضا است، میگوید: به همین دلیل ما میبینیم که بیشفعالی در مناطق روستایی که کودکان آزادی عمل بیشتر و فضای آزاد بیشتری برای فعالیت دارند، کمتر دیده میشود.
وی در پاسخ به این سوال که چه زمانی برای درمان مراجعه کنیم؟ تاکید میکند: درمان بیشفعالی و عدم تمرکز به دو صورت دارودرمانی و رواندرمانی است. اگر شدت اختلال به حدی باشد که کودک کارهای پرخطر بسیاری انجام دهد یا فعالیتهای اجتماعی تحصیلی و ارتباطی کودک تحتالشعاع قرار گیرد از جمله عملکرد تحصیلی پایین باشد یا روابط با همسالان محدود شود، باید برای درمان مراجعه کرد. دارو حتما باید زیر نظر روانپزشک مصرف شود و رواندرمانی توسط روانشناس متخصص کودک انجام شود. درصورتیکه که اختلال متوسط تا ضعیف باشد تنها با آموزش خانواده و کودک میتوان این اختلال را کنترل کرد.
این روانشناس میگوید: بسیاری از کودکان بیشفعال بهصورت خودبهخود در سنین نوجوانی بهبود پیدا میکنند اما در صورت مشاهده علائم این اختلال بهتر است والدین با روانشناس کودک در تماس باشند.
نظر شما