آگاه: چرا در کشور ما کمتر شاهد استقبال گستردهای از کتابها هستیم؛ درحالیکه فیلمهای سینمایی جریانساز گاهی باعث میشوند مردم ساعتها در صف بایستند تا آنها را ببینند. چرا چنین استقبالی نسبت به کتابها دیده نمیشود؟ تحلیل شما از این مسئله و کاهش علاقه به کتاب و کتابخوانی در کشورمان چیست؟
کاهش اشتیاق مردم به مطالعه کتاب دلایل مختلف و پیچیدهای دارد. یکی از این دلایل، ورود ما به دنیایی است که در آن رسانههای متنوعی وجود دارند و به نوعی، کتاب و شعر دیگر تنها ابزار ارتباطی و انتقال فرهنگ محسوب نمیشوند و رقبای متعددی پیدا کردهاند. با این حال، نمیتوان گفت که مردم کاملا از کتاب و شعر روی گرداندهاند، بلکه از جهاتی میتوان ادعا کرد که توجه به ادبیات و شعر بیشتر از گذشته شده است. دلیل این ادعا، گسترش سایتها و کانالهای ادبی در فضای مجازی، بهویژه در شبکههای اجتماعی مانند اینستاگرام، فیسبوک، تلگرام و واتساپ است. این بسترها باعث شدهاند که مردم از طریق دنبال کردن این کانالها به نیازهای خود برای مطالعه و ارتباط با شعر و ادبیات پاسخ دهند.
با وجود این، باید اذعان داشت که همین فضای مجازی به نوعی میتواند یک آفت هم باشد؛ چرا که در آنجا شاهد رواج محتوای جعلی بسیاری هستیم که به نام نویسندگان مختلف منتشر میشوند، بدون اینکه اصالت و سندیت کافی داشته باشند. بنابراین، میتوان گفت که فضای مجازی هنوز جای کتاب را بهصورت کامل نگرفته است. مطالعه عمیق و مانا از طریق کتاب همچنان در ذهن خوانندگان جا میگیرد، بهویژه برای پژوهشگرانی که به منابع معتبر و دقیق نیاز دارند و باید در پایان مقالات خود منابع و مآخذ قابل اعتمادی را ذکر کنند.از سوی دیگر، مسائل اقتصادی نیز به این موضوع دامن زده است؛ قیمت کتابها به شکل چشمگیری افزایش یافته و همین موضوع باعث شده کتاب به کالایی گران برای بسیاری از مردم تبدیل شود. به دلیل این مشکلات اقتصادی، کتاب از سبد خرید بسیاری از خانوادهها خارج شده یا خرید آن به شدت کاهش یافته است. نمیتوان این عامل اقتصادی را نادیده گرفت؛ چراکه بسیاری از دوستان من نیز بارها اشاره کردهاند که علاقهمند به خرید کتابی بودهاند اما بهدلیل قیمت بالای آن و محدودیت درآمدشان از خرید آن صرفنظر کردهاند.یکی دیگر از نکات قابلتوجه در این زمینه، کمکاری دولت و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در ترویج فرهنگ کتابخوانی است. با اینکه در کشورمان نهادها و سازمانهای متولی فرهنگی متعددی وجود دارند، طی چند دهه اخیر حمایت مناسبی برای ترویج و توسعه فرهنگ کتابخوانی صورت نگرفته است. با توجه به همه این عوامل، میتوان نتیجه گرفت که برای بازگرداندن کتاب و کتابخوانی به جایگاه واقعیاش، نیازمند تلاشهای جدی و برنامهریزیهای گستردهای هستیم. سازمانها و نهادهای فرهنگی ما دچار نوعی رکود و روزمرگی شدهاند؛ بیشتر گرفتار بوروکراسی و کارمندسالاری هستند تا اینکه به صورت واقعی به مسائل فرهنگی بپردازند. در نتیجه، اگر وضعیت کتابخانههای عمومی کشور را نسبت به جمعیت یا محلهها بررسی کنیم، به واقعیت تلخی میرسیم: تعداد کتابخانههای عمومی بسیار اندک است. این کمبود در حالی است که کتابخانههای عمومی میتوانند بهعنوان پلی موثر در ایجاد علاقه و انگیزه برای کتابخوانی در جامعه عمل کنند. متاسفانه، در این زمینه کوتاهیهای فراوانی رخ داده و حتی شاهد آن هستیم که برخی کتابخانههای عمومی تعطیل یا تغییر کاربری داده شدهاند؛ اقدامی تعجبآور و تاسفبار از سوی همین نهادها و ارگانها.
چرا سرانه مطالعه در کشور ما، علیرغم اینکه همیشه جزو دغدغههای مسئولان فرهنگی بوده، هیچگاه بهصورت ریشهای حل نمیشود و رشد قابل توجهی پیدا نمیکند؟
پاسخ این مسئله کاملا روشن است؛ بسیاری از مسئولان ما در این زمینه بیشتر شعار میدهند تا عمل. هیچ مسئولی نمیتواند بگوید مردم نباید کتاب بخوانند یا کتابخوانی مفید نیست؛ بلکه بالعکس، همه مسئولین در حضور دوربینها ساعتها در مورد فواید کتابخوانی سخنرانی میکنند. اما همانطور که میگویند، «دو صد گفته چون نیم کردار نیست» صداقت مسئولان را باید در عملکردشان جستجو کرد، نه در گفتارشان. اگر برنامههای واقعی برای ترویج فرهنگ کتابخوانی، توسعه کتابخانههای عمومی و حمایت از نویسندگان و ناشران وجود داشت، میتوانستیم به گفتههای آنها اعتماد کنیم. اما در شرایطی که سالهاست شاهد افزایش بیرویه قیمت کاغذ، مشکلات صنعت چاپ و نشر و همچنین کمبودهای مختلف در این حوزه هستیم، نمیتوان چندان به بهبود وضعیت امید بست. یکی از راهکارهای موثر برای ترویج فرهنگ کتابخوانی در جامعه، سپردن مدیریت فرهنگی به افرادی است که خود دغدغهمند و علاقهمند به کتاب و ادبیات هستند. چنین افرادی میتوانند با نگرش و تعهدی عمیقتر و خالصانهتر، سیاستگذاریها و برنامههای قابل اجرا و عملیاتی را در جهت ارتقای فرهنگ کتابخوانی ایجاد کنند. تنها با تکیه بر چنین مدیران و افرادی میتوانیم امیدوار باشیم که کتابخوانی به یک فرهنگ پایدار و گسترده در جامعه ما تبدیل شود.
فضای کارمندسالاری و حضور افرادی که تنها عنوان «مسئول» را یدک میکشند، نمیتواند پاسخگوی نیازهای جامعه ما در جهت رشد و اعتلای فرهنگی باشد.
در این راستا، سوالی که مطرح میشود این است که تداوم پایین بودن سرانه مطالعه و کاهش علاقه به کتابخوانی در کشور ما چه پیامدهای منفی میتواند در آینده برای جامعه داشته باشد؟
بدون شک، آسیبهای ناشی از این موضوع بسیار گسترده و قابلتوجه خواهد بود. ما در عصری زندگی میکنیم که به عصر اطلاعات و ارتباطات معروف است؛ کشورهای پیشرفته جهان به دنبال تولید اطلاعات ناب، گسترش آگاهیهای اجتماعی و دسترسی به دانش تازه هستند. در چنین فضایی، جامعهای که از این جریان فاصله بگیرد، بهطور مداوم با چالشهای متعددی روبهرو خواهد شد و از کاروان پیشرفت جهانی عقب خواهد ماند. توسعه کتابخوانی نهتنها برای ارتقای فرهنگ اجتماعی، بلکه برای گسترش بینش و آگاهی مردم و آمادهسازی آنها برای ساختن آیندهای بهتر ضروری است. عدم توجه به این امر و فراهم نکردن بسترهایی برای سوق دادن جامعه به سمت کتاب و مطالعه، میتواند عواقب زیانبار و حتی جبرانناپذیری بهدنبال داشته باشد.
به نظر شما چه اقداماتی باید انجام شود تا کتاب در سبد خانوادهها جایگاه بیشتری پیدا کند؟
نخستین گام، فرهنگسازی است؛ یعنی باید از پایه به ترویج فرهنگ کتابخوانی پرداخت. توجه به ادبیات کودک و نوجوان و ایجاد کتابخانههای مخصوص این گروههای سنی در مدارس و محلهها اهمیت بسیاری دارد تا از همان ابتدا علاقه به کتابخوانی شکل بگیرد. نمیتوان انتظار داشت که با یک فرمول خاص یا اقدام مقطعی، کتابخوانی به یک ارزش نهادینهشده در جامعه تبدیل شود. برای دستیابی به این هدف، نیازمند برنامههای کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت هستیم که با تلاش و پیگیری، جامعه را به سمت درک اهمیت کتاب و کتابخوانی سوق دهد.
یکی از راهکارهای موثر در این مسیر، تکریم و ارج نهادن به شخصیتهای برجسته فرهنگی و هنری کشور است. با تجلیل از این افراد و استفاده از آنها بهعنوان الگوهای فرهنگی، میتوان در ذهن مردم جایگاه ویژهای برای کتاب و مطالعه ایجاد کرد و کتابخوانی را بهعنوان یکی از عناصر اساسی و سازنده زندگی انسانها معرفی کرد.
برای ترویج فرهنگ کتابخوانی، استفاده از چهرههای فرهنگی و هنری میتواند نقش پررنگی داشته باشد. این شخصیتها میتوانند با تاثیرگذاری بالا، به تبلیغ و تشویق مردم به کتابخوانی بپردازند. همچنین، ضروری است که یارانهها و حمایتهای ویژهای برای ناشران و پدیدآورندگان کتاب در نظر گرفته شود. در حال حاضر، شمار تیراژ کتابها و تعداد عناوین چاپشده به شدت کاهش یافته است؛ زنگ خطری که نشان میدهد وضعیت نشر در کشور نگرانکننده است. متاسفانه، این روند مدتهاست ادامه دارد و مدیران فرهنگی که باید مسئولیت این حوزه را برعهده بگیرند و حساسیت لازم را داشته باشند، بیتوجه ماندهاند و صرفا به شعار دادن اکتفا کردهاند. این در حالی است که کتاب و کتابخوانی به جای شعار، نیازمند اقدامات عملی و حضور جدی کسانی است که واقعا دغدغهمند هستند و به کتاب عشق میورزند؛ افرادی که میتوانند در این زمینه تحول ایجاد کنند. در این مسیر، وزارتخانهها، سازمانها و نهادهای مختلف نیز باید با تمام توان خود برای بهبود وضعیت کتاب و کتابخوانی گام بردارند و سهم خود را ایفا کنند. به نظر میرسد که خطر کاهش کتابخوانی هنوز از سوی مسئولان بهطور جدی درک نشده است. گام اول، این است که از طریق ارائه آمارها و نشان دادن شواهد ملموس، مسئولان را نسبتبه این وضعیت بحرانی آگاه کنیم و آنها را به چارهاندیشی ترغیب کنیم. در پایان، از تمام کسانی که علیرغم مشکلات و کمبودها همچنان در این حوزه فعال هستند و چراغ کتابخوانی را روشن نگه داشتهاند تشکر میکنم. کتابداران، کتابفروشان، ناشران و پدیدآورندگان کتاب که با عشق و انگیزه، بدون توجه به دشواریها و حتی ضرر و زیانهای شخصی، همچنان در این سنگر فرهنگی پایداری میکنند، شایسته تقدیرند. این افراد با ایستادگی و علاقهمندی، نقشی ارزشمند در حفظ و اعتلای فرهنگ جامعه ایفا میکنند.
نظر شما