آگاه: با نزدیک شدن به روز و هفته پژوهش، اولین سوالی که مطرح میشود این است که چرا در کشور ما، بهویژه در بخش دولتی، آنگونه که شایسته است به پژوهش اهمیت داده نمیشود؟ چرا بودجههای پژوهشی همواره در اولویتهای پایین قرار دارند؟
در پاسخ باید گفت که وظیفه دانشگاهها در زمینه علم و پژوهش بهدرستی مشخص نشده است. رهبر انقلاب تاکید کردهاند که دو اولویت اصلی در این زمینه وجود دارد: یکی رفع نیازهای کشور و دیگری نوآوری در علم. هر دوی این موارد نیازمند پژوهش جدی هستند، اما به نظر میرسد که این مسائل برای مسئولان اهمیت چندانی ندارد. به عقیده من، ریشه این مشکل را میتوان در نفوذ فرهنگ غرب در وزارتخانهها و دانشگاهها جستوجو کرد. متاسفانه، ما در حال انجام فعالیتهایی هستیم که نه نیازهای کشور را برطرف میکند و نه ما را در عرصه علم و دانش به پیش میبرد. آنچه انجام میدهیم، بیشتر شبیه تقلید و مشقنویسی از روی الگوهای غربی است، آن هم در موضوعاتی که اغلب سطحی و کماهمیت هستند.
روحیه پژوهش و تحقیق در دوران دانشجویی تضعیف شده است. برای تقویت این روحیه چه اقداماتی باید انجام داد؟ آیا میتوان از مدارس برای تقویت روحیه پژوهش در دانشآموزان بهره گرفت، حتی در حوزههای علمیه؟
به نظر میرسد ازدستدادن حس هویت ملی و دینی نقش مهمی در این ضعف ایفا کرده است. دانشآموزان و دانشجویان دیگر احساس مسئولیت نمیکنند که برای کشور خود کاری انجام دهند. وقتی از دانشآموزان دبیرستانی میپرسید که چرا درس میخوانند، اغلب هدف مشخصی ندارند. آنها تنها میخواهند دبیرستان را تمام کنند و به خارج از کشور بروند. این موضوع در دانشگاهها نیز مشهود است.
مشکل اصلی اینجاست که هدف علم و پژوهش برای آنها روشن نیست. علم باید به رفع نیازهای کشور کمک کند اما چون حس هویت ملی در میان نسل جدید بهشدت تضعیف شده، این هدف دیگر در اولویت نیست. علت این وضعیت را باید در نظام آموزشی از دوران دبستان و دبیرستان جستوجو کرد. در گذشته، دانشآموزان در مدارس با مفاخر ملی و علمی مانند سعدی و ابنسینا آشنا میشدند و احساس افتخار میکردند اما امروز اگر از دانشآموزان بخواهید یک بیت از حافظ بخوانند یا درباره سعدی صحبت کنند، پاسخی نمیگیرید. این در حالی است که کشورهایی مانند چین و ژاپن، به فرهنگ و هویت ملی خود بسیار اهمیت میدهند. من خود شاهد بودهام که چگونه آنها به آموزش و تقویت هویت ملی در میان دانشآموزانشان میپردازند و از این بابت بسیار لذت بردهام. متاسفانه، در ایران این موضوع بهکلی کمرنگ شده است.در گذشته، زمانی که ما دانشآموز یا دانشجو بودیم، روحیه پژوهش و توجه به فرهنگ وجود داشت اما امروز دیگر خبری از آن نیست. علت این وضعیت را میتوان در بیتوجهی به فرهنگ جستوجو کرد. نظام آموزشی ما، از دبستان و دبیرستان گرفته تا دانشگاه، وظایف اصلی خود را بهدرستی انجام نمیدهد. دانشآموزان و دانشجویان اغلب نمیدانند چرا درس میخوانند و هدفی مشخص در مسیر تحصیل ندارند. حتی اساتید دانشگاهها نیز صرفا به نوشتن و چاپ مقالات اکتفا میکنند، بدون اینکه به رفع نیازهای کشور یا نوآوری در علم توجه داشته باشند.
به نظر شما راهکار افزایش نوآوری و پژوهشهای علمی چه میتواند باشد؟
برای افزایش نوآوری و پژوهشهای علمی، ابتدا باید مسئولان شایسته و مناسب انتخاب شوند. از وزرا گرفته تا رؤسای دانشگاهها و مدارس، همگی نقش کلیدی در این مسیر دارند. رؤسای دانشگاهها باید بهدرستی برگزیده شوند، چراکه آنها تاثیر مستقیمی بر هدایت دانشجویان و پژوهشگران دارند. در گذشته، این دغدغهها وجود داشت اما امروز دیگر خبری از آنها نیست.
مهاجرت نخبگان چقدر باعث این تضعیف در پژوهشهای علمی شده است؟
یکی از مسائل مهم، مهاجرت نخبگان است. این پدیده تاثیر عمیقی بر تضعیف پژوهشها و نوآوریهای علمی گذاشته است. درحالیکه نخبگان میتوانند در رفع نیازهای کشور و نوآوریهای علمی نقش بسزایی داشته باشند اما بسیاری از آنها به علت نبود حمایت و انگیزه، به خارج از کشور مهاجرت میکنند. علت اصلی این مسئله را میتوان در معیارهایی دانست که وزارت علوم بر دانشگاهها تحمیل کرده است. تمرکز بیشازحد بر مقالهنویسی، آن هم مقالاتی که تنها در نشریات خاص منتشر میشوند، باعث شده نخبگان نتوانند در مسیر اصلی علم و پژوهش فعالیت کنند.
جشنوارههای پژوهشی دانشگاهها و مراکز علمی تا چه اندازه میتوانند مشوق پژوهشهای علمی باشند؟
در جشنوارههای پژوهشی دانشگاهها و مراکز علمی نیز وضعیت مشابهی دیده میشود. این جشنوارهها بیشتر حالت مصنوعی و رسمی دارند و هدف اصلی خود را که تشویق پژوهش و تحقیق است، بهدرستی دنبال نمیکنند. بسیاری از جوایزی که در این جشنوارهها اهدا میشود، بیارزش است و به جایگاه واقعی پژوهشگران توجهی نمیشود.
میگویند مقالهنویسی بسیار به نهاد علم ضربه میزند؛ نظر شما در اینباره چیست؟
مشکل اصلی، محوریت مقالهنویسی در نظام پژوهشی کشور است. این مسئله در شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز مطرح شد اما علیرغم تلاشها برای اصلاح این وضعیت، تغییری ایجاد نشد. مقالات بیارزش که تنها برای پر کردن رزومه نوشته میشوند، به معیار ارزیابی تبدیل شدهاند و افرادی با کارهای متوسط و مقالات کماهمیت، جوایز دریافت میکنند. این روند کاملا اشتباه است و باید متوقف شود. برای جایگزینی مقالهمحوری، باید سیاستهایی تدوین شود که به نیازهای واقعی کشور و نوآوریهای علمی توجه کنند.
کشورهای دیگر در حوزه پژوهش و روحیه پژوهشگری از چه روشهایی استفاده میکنند تا محبوبیت آنها زیاد شود؟
در حوزه پژوهش و روحیه پژوهشگری، حتی کشورهایی مانند پاکستان توانستهاند از ما بهتر عمل کنند. آنها با استفاده از روشهای مناسب، فرهنگ پژوهش را تقویت کردهاند، درحالیکه ما هنوز از بسیاری از این ظرفیتها بهرهبرداری نکردهایم. در کشورهای غربی بهخوبی از ظرفیت پژوهش و علم استفاده میشود و حتی کشورهایی مانند مالزی، اندونزی و پاکستان نیز در این مسیر پیشرفت کردهاند و کارهای نوآورانه انجام میدهند؛ بهعنوان مثال، یکی از معتبرترین مجلات علمی غرب اخیرا بهصراحت اعلام کرده که از نظر تاثیر علمی در منطقه، پاکستان رتبه اول را دارد.
حال اگر بخواهیم درباره مهمترین چالشی که پژوهشهای جاری کشور را تهدید میکند صحبت کنیم، به نظر شما، این چالش چیست و چگونه میتوان با آن مقابله کرد؟
یکی از اصلیترین مشکلات، معیارهای نادرست برای ارزیابی دانشجویان است. بنده خودم دکتریام را در یکی از مهمترین دانشگاههای آمریکا گرفتم، بدون اینکه به ارائه مقاله نیازی داشته باشم. تنها سهماه پس از فارغالتحصیلی، بدون کمک استاد، یک مقاله در یکی از بهترین مجلات آنجا چاپ کردم. در آمریکا، شرط فارغالتحصیلی سواد و توانایی علمی دانشجو است، نه الزام به چاپ مقاله. البته نوشتن مقاله خوب است، بهخصوص وقتی که نظریههای شخص مورد نقد و بررسی قرار گیرد اما در ایران رویکرد به مقالهنویسی کاملا اشتباه است و بیشتر به معیارهای کمی توجه میشود تا کیفی.
آیا نحوه سنجش علم، فقط با مقاله است یا چیزهای دیگری هم هست؟ ما خودمان در همین دانشگاه صنعتی شریف مواردی داشتیم که شخص، اختراعات مهمی داشته ولی مقاله نداشته و ترفیع سالانهاش را به همین دلیل نگرفته است. ما نمیگوییم که مقاله نباشد، مقاله باشد ولی فقط مقاله حق وتو نداشته باشد. اگر کسی کار ارزنده دیگری کرد که اثرگذاریاش حتی از مقاله هم بیشتر بود، آن هم باید شأن خودش را داشته باشد.
غیر از مقاله چه سنجههای دیگری برای ارزیابی پیشرفت علمی وجود دارد؟
کتاب، اختراع، پروژههای پژوهشی و... اما درد اینجاست که ما وقتی میخواهیم رتبه علمی یک پژوهشگر یا استاد را بسنجیم فقط مقالاتی را که در مجلات خارجی چاپ شده است در نظر میگیریم و قضاوت آنها را ملاک علم قرار میدهیم. درصورتیکه الان اگر شما به انگلستان یا آمریکا بروید، بسیاری از دانشگاهها و مراکز علمی، مقالات را به علمای خودشان میدهند تا قضاوت کنند و کاری ندارند که این مقاله در این مجله چاپ شده یا مجله دیگر. بعضی وقتها یک مقاله مهم در مجله درجه۲ یا ۳ چاپ میشود و شأن خودش را بعدا نشان میدهد. اینها همه غفلتهایی است که در مملکت ما میشود و من این را بارها گفتهام و الان هم تکرار میکنم که مسئله مقالهمحوری یک مسئله استعماری بود که نوکران اجانب در کشور ما پیاده کردند. چه کسی میتواند مخالف نوشتن مقاله باشد؟ چه کسی میگوید مقاله نباشد؟ اگر شما کار علمی کردید، قطعا بهتر است کار شما در معرض قضاوت دیگران قرار بگیرد و چه بهتر که این دیگران، در سطح جهانی باشند. ولی حالا آمدیم و یک نفر یک مقاله خیلی مهمی در داخل نوشت، آیا این اصلا نباید حساب بشود؟ واقعا این مسئله، عقبافتادگی در دانشگاهها و قضاوتهای علمی است و الا قبلا هم اساتید مقاله مینوشتند و مقاله در ترفیع حساب میشد. خود دانشگاه مقاله را به دست دو تا سه استاد میداد و وقتی میدیدند ارزنده است، تایید میشد. اما حالا فقط دیگران باید راجع به ما قضاوت کنند که مقاله ما ارزنده است یا نه؛ و اگر این مقاله در یک مجله درجه۳ آیاسآی هم چاپ شده باشد، بهعنوان یک مقاله ارزنده حساب میشود. نکته دیگری که خطرات عمدهای را گوشزد میکند این است که یکوقتی انتخاب رشتههای مهندسی مُد بود و همه در دبیرستان به سراغ رشتههای ریاضی میرفتند؛ حالا دیگر نه مهندسی، نه علوم پایه، هیچکدام مدنظر نیست و یک هجوم ناگهانی به سمت پزشکی، دندانپزشکی و داروسازی شکل گرفته است. شاگردان نخبه کمتر سراغ علوم پایه و مهندسی میآیند و این چیزی است که لطمهاش را در آینده خیلی نزدیک نشان خواهد داد و آقا هم نسبت به آن هشدار دادند. باز هم تاکید میکنم شکی نیست که بعد از انقلاب، علم در کشور پیش رفته است ولی من ظرفیت خودمان را خیلی بالا میبینم ولی از آن ظرفیت استفاده نمیشود. ضمن اینکه معیارهایی بهعنوان سنجه پیشرفت علمی کشور قرار گرفته است که این معیارها را استعماری میدانم؛ معیارهایی که آوردهاند تا چشمها را ببندند و ما را در راهی بیندازند که پیشرفت واقعی علم اتفاق نیفتد. من در چه صورت میگویم ما پیشرفت علمی داشتیم؟ وقتی که حداقل یکی از این دو معیار برآورده شود و مطلوب این است که هر دو برآورده شود: یکی اینکه علم ما به رفع نیازهای داخلی کمک کند و وقتی که من نگاه میکنم ببینم علم در این کشور این کار را انجام داده است؛ نه اینکه روزبهروز وارداتمان بیشتر شود و بسیاری از چیزهایی را که میتوانستیم در داخل تولید کنیم از خارج وارد کنیم.
کار دیگری که پیشرفت علمی کنونی نکرده این است که در جهت شکستن مرزهای دانش و یک نوآوری واقعی علمی نبوده است؛ بهندرت در کشور این را میبینید؛ بنابراین به قول یکی از دوستان دانشگاهی، وقتی ۳۰درصد سطح علمی کشور بالا رفته، معنایش این است که ما باید آثار این را در جامعه حس کنیم؛ ۳۰درصد کم نیست اما ما بههیچوجه این را حس نمیکنیم. هفت، هشت سال قبل من در شورای عالی انقلاب فرهنگی عرض کردم از سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۲ تعداد مقالات ما از حدود هشت هزار رسیده به ۳۸هزار یعنی در حدود هشت سال، تعداد مقالات ما پنج برابر شده است. من سوالم آنجا این بود که آیا واردات ما یکپنجم کمتر شده؟ آیا صادرات ما یکپنجم زیادتر شده؟ با اطلاع میگویم قطعا در آن زمان اینطور نبود.
بحث دزدی مقالات تا چه اندازه میتواند آسیبزا باشد؟
در ادامه، بحث دیگری که مطرح میشود، موضوع دزدی علمی و فروش مقالات است. این مسئله بهشدت به پژوهش و تحقیق در کشور ضربه زده است. تعداد زیادی از مقالات صرفا برای فروش نوشته میشوند. کافی است سری به اطراف دانشگاه تهران بزنید تا ببینید چگونه دانشجویان دکتری مقاله میخرند تا بتوانند دوره تحصیلی خود را به پایان برسانند. این کار هیچ ارتباطی به پژوهش واقعی ندارد و یک معضل جدی است که باید برای آن چارهاندیشی کرد. در پایان، اگر بخواهیم نتیجهگیری کنیم، باید گفت که ریشه بسیاری از این مشکلات به ضعف فرهنگی بازمیگردد. اگر فرهنگ اسلامی ما احیا شده بود، درست مانند دوران تمدن اسلامی، کشورمان میتوانست در زمینه علم و پژوهش درخشان باشد. اما متاسفانه فرهنگ ما ضعیف شده و توجه کافی به آن نشده است. آن چیزی که ما را به نیاکانمان پیوند میدهد میراث فرهنگی است؛ آثار سعدی، سنایی، حافظ و... ما را هم با اخلاق آشنا میکرد، هم به نیاکانمان پیوند میداد. الان در برنامهای تلویزیونی میپرسند «سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز» و هیچکس دنباله آن را نمیداند. این مسخره است واقعا. حالا شما بپرسید فلان هنرپیشه آمریکایی چگونه است؟ این را بهخوبی میدانند و به شما خواهند گفت. قبلا یک نفری که سه چهار کلاس ابتدایی خوانده بود، سعدی را میشناخت؛ الان دانشجوی دکتری در رساله دکتریاش اغلاط املایی فاحش دارد! طبیعتا وقتی جامعه با هویت و فرهنگ اصیلش پیوند نداشته باشد و شرایط فعالیت سالم برای دانشجو نیز وجود نداشته باشد، افراد ترجیح میدهند که به امید یافتن موقعیت بهتر از ایران بروند. چهبسا برخی از آنها به شرایط بسیار پایینتری نسبت به ایران در کشورهای بیگانه هم تن میدهند. این خودکمبینی در برابر غرب واقعا آزاردهنده است. خلاصه کلام آنچه گفته شده، در حد شعار باقی مانده و عملا تغییری ایجاد نشده است. توجه به فرهنگ، مهمترین کلید پیشرفت علمی کشور است.
نظر شما