دکتر حسین محمدی‌سیرت، عضو هیات‌علمی دانشکده علوم سیاسی دانشگاه تهران بر این مقوله تاکید دارد که مطالعات انقلاب اسلامی باید ترکیبی از آرمان‌گرایی و واقع‌گرایی باشد؛ چراکه نمی‌توانیم ادبیات انقلاب اسلامی را تنها در قالب شعارها و آرمان‌ها به جامعه معرفی کنیم. محمدی‌سیرت معتقد است که این مسئله منجر به تولید ادبیاتی دور از واقعیت و در برخی موارد پرخاشگرانه می‌شود و توجه کافی به وضعیت عینی جامعه ایرانی ندارد.

تحلیل انقلاب اسلامی با ادبیات وارداتی قابل فهم نخواهد بود

آگاهپنجمین دهه از عمر انقلاب اسلامی ایران به نیمه خود رسیده و یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های ما این است که از دریچه و نگاه مطالعاتی، پژوهشی و آموزشی، شناخت ابعاد انقلاب مردمی ایران چگونه رخ می‌دهد و چه مسیری تاکنون طی شده است. در این مورد اگر نکته‌ای دارید بفرمایید.
وضعیت مطالعات انقلاب اسلامی به این صورت است که معمولا منابعی که در این زمینه تولید شده‌اند، از منظر نظری به موضوع نگاه کرده و به‌شدت تحت‌تاثیر مطالعات انقلاب‌ها در خارج از کشور، به‌ویژه در رشته‌های علوم سیاسی و جامعه‌شناسی سیاسی قرار دارند. بسیاری از این مطالعات در واقع ترجمه‌ای از تحقیقات مربوط به انقلاب ایران و دیگر انقلاب‌ها در خارج از مرزها هستند و منابع بومی کمتر مورد توجه قرار گرفته‌اند. 
اگر هم منابع بومی وجود دارد، معمولا ازسوی نویسندگانی تهیه شده که در اوایل انقلاب اسلامی شخصیت‌های تاثیرگذاری بودند، مانند مرحوم شهید مطهری. اما درخصوص ادامه مطالعات نظری انقلاب‌ها پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا به امروز، باید گفت که منابع ما در این حوزه محدودتر بوده و معمولا ترجمه‌ای از متون دیگر کشورها هستند.
نکته دیگری که باید ذکر شود این است که ادبیات این نوع منابع به‌شدت کهنه شده و دیگر ناظر به وضعیت روز کشور نیست. رویکردهای شعاری و استفاده از واژگان کاملا ارزش‌پایه در این متون بسیار مشهود است. نکته عجیبی که در این منابع وجود دارد، عدم توجه به تحلیل تاریخی و مصداقی است. متاسفانه تحلیل‌های تاریخی درباره انقلاب اسلامی، خواه عمدی یا غیرعمدی، دچار تاریخ‌زدایی شده‌اند؛ به‌طوری‌که در روایت تاریخی، تحلیل انقلاب اسلامی کمتر دیده می‌شود. همچنین باید اشاره کرد که این منابع معمولا ناظر به تحولات اواخر دهه۵۰ و اوایل دهه۶۰ هستند و کمتر به تداوم ۴۰ساله انقلاب اسلامی توجه کرده‌اند.

تحلیل انقلاب اسلامی با ادبیات وارداتی قابل فهم نخواهد بود

 مطالعه و تعمیق در چارچوب‌های انقلاب اسلامی نیازمند ملزومات و راهکارهایی است و باید شرایطی داشته باشد. آن موارد چیست؟
درباره ملزومات مطالعات انقلاب اسلامی، به نظر می‌رسد نخستین نکته این است که فهم انقلاب اسلامی باید در چارچوب مبانی ارزشی و کنشگران آن صورت گیرد. یکی از مشکلاتی که در حوزه مطالعات انقلاب اسلامی با آن مواجه هستیم، این است که در برخی پژوهش‌ها، پژوهشگران توجه کافی به این نکته ندارند که مطالعه انقلاب اسلامی باید کاملا در چارچوب مفاهیم و مبانی خاص آن انجام شود. در غیر این صورت، تحلیل انقلاب اسلامی با ادبیات وارداتی قابل فهم نخواهد بود. این موضوع به‌دلیل شدت وابستگی مطالعات انقلاب اسلامی به منابع خارجی است.
الزام دیگری که باید به آن توجه کرد، زمینه‌مندی تاریخی انقلاب اسلامی است. ما باید انقلاب اسلامی را در منظومه تاریخی خود مورد تحلیل قرار دهیم. این یکی از الزامات اساسی است. نکته دیگری که در مطالعات انقلاب اسلامی باید مدنظر قرار گیرد، رویکرد منصفانه به موضوع است. معمولا در روایت چگونگی وقوع انقلاب و تداوم مسیر آن، شاهد حذف رویکردها و ادبیات‌های مختلف هستیم که این امر قطعا به نفع روایت ناب نخواهد بود. روایت ناب انقلاب اسلامی با رهبری امام (ره) باید در رقابت با گفتمان‌های دیگر خود را نشان دهد و در این رقابت است که می‌تواند ارزش‌های خود را اثبات کند.
مسئله استناد و سندپژوهی نیز از جمله الزامات مهم در مطالعات انقلاب اسلامی است و باید بیشتر به آن توجه شود. همچنین، بررسی تمایز انقلاب اسلامی با دیگر انقلاب‌های جهان از منظر تطبیقی بسیار حائزاهمیت است. 
کرونولوژی تحولات انقلاب نیز نکته‌ای است که باید درمورد آن دقت کرد؛ یعنی بررسی وقایع کلیدی پیش از انقلاب و پس از آن. درنهایت، فهم و بررسی کنشگران انقلاب پیش و پس از وقوع آن و سرنوشت آنها در مسیر انقلاب نیز از الزامات تحلیل انقلاب اسلامی به شمار می‌رود، چراکه سرنوشت کنشگران می‌تواند تاثیر بسزایی بر وضعیت و پویایی یا ایستایی انقلاب داشته باشد.

وقتی با اعداد و ارقام و فهرست عناوین می‌سنجیم تولید متن، کتاب و پایان‌نامه با موضوع انقلاب اسلامی در داخل کشور فراوان بوده است. با درنظرگرفتن این مولفه چقدر پژوهش‌های صورت‌گرفته در حوزه ریشه‌های انقلاب اسلامی ایران کافی بوده است؟ چقدر به سرمایه‌گذاری در حوزه مطالعات و پژوهش‌های انقلاب اسلامی نیاز داریم و سمت‌وسوی آن باید به کدام جهت باشد؟
پژوهش‌های صورت‌گرفته در حوزه مطالعات انقلاب اسلامی به شدت رویکرد انفعالی و پاسخ به شبهات داشته‌اند و بخش عمده‌ای از آنها مربوط به گفتمان دهه۶۰ و نهایتا دهه۷۰ است. این پژوهش‌ها معمولا از منظر تاریخی بی‌توجه بوده و به شائبه‌های تاریخی پاسخ مناسبی نداده‌اند.
نکته‌ای که باید به آن توجه کرد این است که معمولا پژوهش‌هایی که انجام می‌شود، قابلیت ترجمه و انتقال به دیگر حوزه‌ها را ندارند. به نظر من، یکی از بزرگ‌ترین چالش‌هایی که باید مورد توجه قرار گیرد، وضعیت و روایت انقلاب اسلامی برای ترجمه به مخاطبان مختلف است؛ مخاطبی که امروز، پس از چهار دهه، نگاهی به انقلاب اسلامی دارد؛ برای مثال، انقلاب اسلامی روایتی از نظم جهانی، زن، ساختار سیاسی، حزب و نوع حکمرانی ارائه می‌دهد. اما به نظر می‌رسد بخش عمده‌ای از این پژوهش‌ها به‌شدت درون‌گفتمانی هستند و قابلیت ترجمه برای مخاطب جهانی را ندارند. این یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های ماست.
من پیشنهاد می‌کنم که پژوهش‌ها، پایان‌نامه‌ها و مطالعات در حوزه انقلاب اسلامی به گونه‌ای تولید شوند که بتوانند پژواک صدای انقلاب در عرصه بین‌المللی باشند. نکته دیگری که به نظرم الزامی است، بازتعریف انقلاب اسلامی در دهه پنجم است. علاوه‌بر این، پایان‌نامه‌ها باید به آسیب‌شناسی و نیازسنجی انقلاب اسلامی در دهه پنجم بپردازند؛ مسائلی مانند وضعیت نیروی انسانی، حکومت‌سازی، حکمرانی و نسبت انقلاب اسلامی با آرمان‌های موردنظر در این دهه. همچنین، باید به محور مقاومت و ادبیات‌های جدیدی که در پنج دهه گذشته تولید شده‌اند، توجه شود. به عقیده من، انقلاب اسلامی در پنج دهه گذشته ادبیات مفصلی را در حوزه علوم انسانی تولید کرده است که این موارد قابل عرضه و بررسی هستند.

درس انقلاب اسلامی ایران به‌عنوان دو واحد درس عمومی چند سالی است که در دانشگاه‌ها تثبیت شده ولی به نظر می‌رسد هنوز جایگاه خود را به خوبی پیدا نکرده است. چه آسیب‌شناسی پیرامون این موضوع وجود دارد؟
در مورد درس انقلاب اسلامی، چند نکته وجود دارد که باید به آنها توجه کرد؛ اولا، متاسفانه دروس عمومی به‌طورکلی انتزاعی و نظری هستند و با نیازهای واقعی دانشجویان در ارتباط نیستند؛ به‌عنوان مثال، متون انقلاب اسلامی به‌صورت یکپارچه در تمام دانشگاه‌ها تدریس می‌شود، بدون توجه به رشته‌های مختلف تحصیلی. برای دانشجوی پزشکی، اقتصاد یا مهندسی معدن، این متون هیچ نسبتی با نیازها و اقتضائات آنها ندارند.
نکته بعدی این است که متون انقلاب اسلامی که امروز در دانشگاه‌ها تدریس می‌شوند، معمولا جنبه تحلیلی دارند. درحالی‌که من معتقدم باید روایت انقلاب اسلامی برای نسل فعلی توضیحی و پایه‌ای باشد و با مستندات تاریخی غنی شود، زیرا روایت‌های تحلیلی ارزش‌مدار معمولا جذابیت کمتری دارند.
مسئله دیگری که در متون درسی فعلی نادیده گرفته می‌شود، عدم توجه به مسیر ۴۵-۴۶ساله انقلاب اسلامی است. همچنین، نبود پیوست رسانه‌ای در این مباحث نیز نکته‌ای مهم است. یکی از مسائل اساسی که باید به آن توجه شود، کیفیت اساتید حوزه انقلاب اسلامی است. واقعیت این است که درس انقلاب اسلامی با حضور اساتید مناسب، معنا پیدا می‌کند. به نظر می‌رسد یکی از مشکلات ما در دروس عمومی، رویکرد جدا و تحمیلی آنها نسبت‌به سایر دروس است و بسیاری از دانشجویان نیازی به این درس احساس نمی‌کنند.

اگر بخواهید آسیب‌شناسی نهادی صورت بدهید دانشگاه‌ها پژوهشگاه‌ها و موسسات علمی در زمینه انقلاب اسلامی چه خطاها و کاستی‌هایی در حوزه مطالعاتی و ایجاد رشته و تعیین سرفصل داشتند؟
در این مورد باید بگویم نهادهایی که در حوزه مطالعات انقلاب اسلامی فعالیت می‌کنند، به دو دسته تقسیم می‌شوند: نهادهای پژوهشی و نهادهای آموزشی. متاسفانه، نهادهای پژوهشی امروز با نیازهای واقعی حوزه انقلاب اسلامی فاصله زیادی دارند. این موضوع به نوعی یک بحران کلی در حوزه آموزش و پژوهش کشور است که با مقام اجرا و مصرف فاصله جدی دارد؛ به‌عنوان مثال، انقلاب اسلامی در زمینه دیپلماسی دارای ادبیاتی خاص است. اما این نهادهای پژوهشی و آموزشی چه نسبتی با دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران و چه نسبتی با حوزه اقتصادی کشور دارند؟ به نظر می‌رسد نوعی سکولاریسم و بی‌توجهی به واقعیت‌های اجتماعی در نهادهای بررسی‌کننده ادبیات حوزه مطالعات انقلاب اسلامی وجود دارد. برخی از نهادهای آموزشی به‌شدت بر آرمان‌ها متمرکز شده‌اند و در مطالعات خود، بیشتر به جنبه‌های آرمان‌گرایانه و انتزاعی توجه دارند و واقع‌گرایی را نادیده می‌گیرند. 
مطالعات انقلاب اسلامی باید ترکیبی از آرمان‌گرایی و واقع‌گرایی باشد؛ چراکه نمی‌توانیم ادبیات انقلاب اسلامی را تنها در قالب شعارها و آرمان‌ها به جامعه معرفی کنیم. این مسئله منجر به تولید ادبیاتی دور از واقعیت و در برخی موارد پرخاشگرانه می‌شود و توجه کافی به وضعیت عینی جامعه ایرانی ندارد.
نکته دیگری که باید به آن توجه شود، شعارزدگی است. واقعیت این است که بسیاری از حوزه‌های مطالعات انقلاب اسلامی با واژگان و ادبیات شعارزده روبه‌رو هستند. 
همچنین، مسئله تاریخ انقلاب اسلامی نیز حائز اهمیت است. مطالعات تاریخی پس از انقلاب اسلامی به‌شدت محدود بوده است و با وجود تاکید رهبر انقلاب، منابع تاریخی ما در بسیاری از موضوعات هنوز هم ناقص است؛ به عنوان مثال، ما هنوز روایت دقیقی از مک‌فارلین یا سفر حضرت امام(ره) به نوفل‌لوشاتو نداریم. 
بنابراین، یکی از حوزه‌هایی که باید به‌شدت روی آن سرمایه‌گذاری شود، تاریخ انقلاب اسلامی است. روایت مستند از انقلاب اسلامی در منظر تاریخی یک ضرورت است که باید مورد توجه قرار گیرد. نکته آخر این است که موسسات فعال در حوزه مطالعات انقلاب اسلامی باید به‌سمت مطالعات مضاف انقلاب بروند. موضوعاتی مانند جامعه‌شناسی انقلاب اسلامی، اقتصاد انقلاب اسلامی، زنان و انقلاب اسلامی، روایت و انقلاب اسلامی و رسانه و انقلاب اسلامی باید موردتوجه قرار گیرند. درحال‌حاضر، برخی دانشگاه‌ها درحال طراحی این مطالعات هستند که امیدوارم به نتایج مثبتی منجر شود.
 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.