آگاه: سریال «آبان» به کارگردانی رضا دادویی و تهیهکنندگی مجید مولایی در گونه درام ساخته شده و تلاش میکند تا مضامینی مانند شرایط نخبههای ایرانی و مشقات کار آنها از یافتن سرمایهگذار و مسائل مالی، روابط مافیایی و برخی مسائل اجتماعی دیگر را به نمایش بگذارد. این سریال تازهترین محصول پلتفرم جدید شیداست. ازآنجاکه بسیاری از بازیگران مطرح و شناختهشده سینمای ایران در این سریال حضور دارند، یکی از آثاری است که بسیار موردتوجه مخاطبان قرار گرفته و توانسته در دسته سریالهای پربازدیدی قرار بگیرد که نمونه آن را در تولیدات اخیر شبکه نمایش خانگی چندین مرتبه دیگر نیز دیدهایم؛ سریالهایی که بهواسطه حضور سوپراستارهای سینمای ایران یا فیلمسازان و سریالسازان شناختهشده، مورد توجه قرار گرفتهاند و الزاما در روایت، کارگردانی، بازیها و... از قوام و دوام کافی برخوردار نیستند.
ما نمیگوییم، کاربران گفتهاند
شاید فکر کنید که چسباندن عنوان «سریال ترکی» به یک اثر ایرانی کاری است که رسانههای رسمی انجام میدهند و بازنمایی این روابط در فضای عمومی، شبکههای اجتماعی و خلاصه میان گفتوگوها و بحثهای کاربران امری طبیعی است. با یک جستوجوی ساده در پلتفرم یوتیوب درباره سریال «آبان»، آنچه میبینیم این است حتی بلاگرها و تولیدکنندههای محتوا در این فضا نیز بارها و بارها این سریال را سریالی ترکی خواندهاند، نه ایرانی! (جالب آنکه در یکی از همین کانالهای یوتیوب برای تمام شخصیتهای این سریال نامی ترکی انتخاب و استفاده میشود). این موضوع بهخوبی بیانگر آنچه در متن این سریال و بسیاری از موارد میگذرد، است. از طرفی برای آنکه نمیشود درست، دقیق و با جزئیات! ایدهها و موقعیتهای یک سریال ترکی را در سریالی در شبکه نمایش خانگی پیاده کرد، «آبان» درگیر شخصیتها و موقعیتهای اغراقآمیز و افراطی شده است؛ به عنوان مثال، از شخصیت ثابت (شهاب حسینی) چه در گریم و ظاهر و چه در رفتار و توصیف او از زبان دیگران، از او هیولایی غیرقابل تصور و باورناپذیر ساخته است. یا امیر، همسر آبان را مردی بهشدت خوار و حقیر نشان میدهند، تاحدیکه مخاطب از خودش بپرسد که چطور این دو شخصیت تصمیم گرفتهاند با هم ازدواج کنند. همین امر در مورد بسیاری از شخصیتهای دیگر سریال نیز صادق است.
وقیحانه در مقابل بنیان خانواده
اما ضعف در شخصیتپردازی و کپی، مهمترین ضعف این سریال و خطی که درپی گرفته است، نیست، بلکه مهمترین نکته درباره جمیع آنچه در سریال از قصه و ایدهها برنامهریزی شده و در جریان است، این است که خروجی آن در یک کلمه میشود «ضد بنیان خانواده» بودن. خانوادهای که حالا در آثار هالیوود نیز برای بازسازی آن برنامهریزی میشود اما در سریال آبان بهشکلی فاجعهبار مورد حملهای قرار گرفته که ابعاد آن در سراسر روایت سریال گسترده شده است. از ورودی سریال که با ذلت مرد خانواده تا حد قلاده بر گردن گذاشتن برای تامین یک بدهی میلیاردی آغاز میشود و همین موضوع پیوسته با خیانت یک رباخوار به همسرش جلو میرود تا –یکبار دیگر یادآوری میکنم در همان قسمت اول- به جایی میرسیم که دیگر نمیدانیم روابط سر در کجا دارند. اما این بدترین اتفاقی نیست که در آبان میبینیم؛ هرچه سریال جلوتر میرود برای بیان هرآنچه در فرهنگ و دین ما ناهنجاری است، وقیحتر و پردهدرتر میشود، تاجاییکه امر ازدواج که در هر فرهنگ، دین و قانونی امری مقدس و منشأ خیر است، به مفهومی بیمعنا و پیشپاافتاده بدل میشود که در غیرانسانیترین حالت ممکن مورد امتحان قرار میگیرد، تحقیر شده و حرمت آن شکسته میشود. این همان نقطه مقابل سیاستها و ایدهآلهایی است که سالها با هزینههای بسیار در سطح جامعه برای آن برنامهریزی شده و درنهایت به نام ضدفرهنگ و مضامین غربی بیاثر میشود؛ ضدفرهنگی که حالا بخشی جدی از بازتولید آن در جامعه و کشور خودمان اتفاق میافتد. تقاضای جدایی آبان از همسرش، درخواست عروس در روز ازدواج از ثابت برای به عقد وی درآمدن بهجای عروسی با برادرش و نیز قمار محمودی بر سر منشی شرکت، ازجمله مواردی است که پیش از این نهتنها روایت نمیشد که قباحت خاصی داشت و حتی در منش الواط گذشته نیز حرمت داشت. متاسفانه چنان در این سریال روایت میشود که گویا خانواده موضوعی دمدستی است و بازیچهای است برای خوشگذرانی.
۳۰سال پیش در هالیوود امروز در شبکه نمایش خانگی
در دهه آخر قرن میلادی گذشته، یعنی دهه۷۰ خورشیدی، فیلمی در هالیوود براساس رمان جک انگلهارت (۱۹۸۸) ساخته شد که از همان ابتدا در چشم منتقدان اثری ضعیف آمد و با باورناپذیر خواندن قصه و ضعف شخصیتپردازی آن را در دسته فیلمهای ضعیف قرار دادند. علاوهبراین، جریان فمینیسم، فیلم را ضد زن و مبلغ کارگری جنسی و کالایی دیدن زنان خواند و آن را مورد حمله قرار داد. بااینحال، این فیلم سینمایی در چشم مخاطبان جذاب آمد و به یکی از پرفروشترین آثار سینمایی هالیوود و حتی موفقیتی جهانی در زمان خودش تبدیل شد؛ فیلمی که از آن صحبت میکنیم «یک پیشنهاد بیشرمانه» اثر آدریان لین است که با بودجه ۳۸میلیون دلاری توانست به فروشی به اندازه ۲۶۷میلیون دلار در سراسر دنیا برسد و ششمین فیلم پرفروش در سال اکران شود.
داستان فیلم درباره زوج جوانی است که زندگی عاشقانهای دارند اما برای حل یک مشکل مالی با پیشنهاد بیشرمانه یک میلیونر مواجه میشوند که از آنها میخواهد در ازای یکمیلیون دلار یک شب را با زن جوان بگذراند. آنها درنهایت این پیشنهاد را میپذیرند اما زندگیشان به جدایی و نفرت ختم میشود. در پایان نیز، فرد میلیونر که میبیند عشق میان آن زن و مرد را نمیتواند داشته باشد، شرایطی فراهم میکند تا زن دوباره به همسر سابقش برگردد و اینطور قصه «پیروزی عشق بر ثروت» را روایت میکند. این فیلم تلاش میکند تا در پایانبندیای خوشبینانه، عشق را بر همهچیز پیروز ببیند و بگوید که نمیشود با پول همهچیز را خرید.
اما چیزهایی در فیلم «پیشنهاد بیشرمانه»ی سه دهه پیش هست که حالا دیگر جایی در تولیدات و آثار نمایشی ندارد. ازجمله آن همین نگاه مردانه در فیلم و بازنمایی شخصیتی خنثی از زن است که همیشه در انتظار مردی برای کامل شدن خوشبختی است. سازندگان «آبان» تلاش کردهاند تا با ایدهای، از موردحمله قرارگرفتن و برچسب ضد زن خوردن فرار کنند و در داستان، با نگاهی بهمثابه یک کلیشه وارونه، شخصیت زنمحوری سریال را انسانی نخبه، فعال و صاحب یا در جستوجوی یک کسبوکار پرسود نمایش دهند و درمقابل، همسر او را مردی منفعل و ذلیل بازنمایی کنند. اگرچه با این ایده افراطی دیگر برچسبی از نوع ضدزن بودن به این سریال نمیچسبد اما به این قیمت، درگیر با قصه و استدلالهایی آبکی شده است که سوالهای بیجواب زیادی را بهدنبال خودش میکشاند؛ همسر آبان که تنها یک معلم زبان است چرا باید آقای کهنویی را که یک شخصیت رباخوار است بشناسد و از او پول گرفته باشد؟ و برای تکرار این موضوع نیز حاضر باشد قلاده به گردن بیندازد! اگرچه میرسعید مولویان نقش مرد خوار و ذلیلی را که در سریال میبینیم بهخوبی بازی کرده است اما درست نمیتوان گفت که چرا اولین سکانس این سریال باید با این وجهه از این شخصیت آغاز شود، آن هم بدون اینکه درباره عقبه ارتباط او با یک نزولخوار هیچ توضیحی ارائه شده باشد.
در مقابل نیز، همسر او با مردی بهوضوح کلاهبردار (بهزاد خلج) برای پیشبرد پروژهاش و در مقام سرمایهگذار کار میکند که طبق آنچه در سریال گفته میشود، حدس اینکه چنین اتفاقی خواهد افتاد احتمالا از یک نخبه اینچنینی و پیشبینی چنین وضعیتی برای اجتناب از آن برمیآید! اما در سریال آبان، مرتب انسانهایی را که نابغه یا باهوش معرفی شدهاند در موقعیتهای احمقانه و غیرمنطقی میبینیم. اگر مقصود پرداختن به مسائل و دغدغههای نخبهها باشد، حتما راههای بهتری برای نمایش آن وجود دارد.
مادامی که همهچیز و همهچیز در آثار نمایشی دستمایه صنعت سرگرمی قرار گیرد، سریالی مانند آبان که به نظر میآید ساخته شده تا به برخی دغدغههای واقعی زندگی فردی نخبه بپردازد، به قصهای غیرمنطقی و سست بدل میشود که غیرانسانیترین موقعیتها را در آن شاهدیم – مانند التماس امیر به ثابت برای آنکه همسرش را نبرند- موقعیتهایی که جز آنکه چشم بیننده را به دیدن صحنههای سادیستیک و غیرانسانی عادت میدهد بیآنکه در پی هدفی فکرشده و منطقی باشد.
نظر شما