آگاه: بهار فصل سفر و گردشگری است بهخصوص در ایام تعطیلات و نوروز و از این منظر شاید بتوان گفت مهمترین فصلی است که باید حواسمان به طبیعت باشد. در روزهای اخیر ویدئو و عکسهای بسیاری منتشر شد مبنیبر اینکه گردشگران به طبیعت دستدرازی کردند و مثلاً بخشی از خاکهای رنگی هرمز را برای یادگاری برای خود برداشتند یا حتی صفحات مجازی بسیاری تبلیغ فروش انواع و اقسام محصولات را که در آن از این خاکها استفاده شده است، گذاشتهاند. تبلیغ جدیدی که بهتازگی دیدم ساخت انگشتر با خاک تختجمشید بود و فروشنده در صفحه خود اعلام کرده بود که خاک تختجمشید به دستمان رسید و برای سفارش عجله کنید!
قصه پرغصه و دراز آسیب به محیطزیست اما فقط محدود به چنین مواردی نیست، سالهای سال است که شاهد ریختن زباله در سواحل و جنگلهای زیبای کشورمان هستیم و به نظر میرسد در زمانه امروز شکل آسیب تغییر کرده و کار از ریختن زباله گذشته و شکل دیگری از آسیب دامن محیطزیست را گرفته است. ممکن است در نگاه اول چنین موضوعی یک موضوع اجتماعی به نظر برسد اما وقتی در بطن موضوع دقیق شویم متوجه میشویم که موضوع آسیب به محیطزیست بیش از اینکه یک موضوع اجتماعی باشد، یک موضوع فرهنگی است و شاید لازم است در برخورد با این آسیبها، سراغ راهحلهای فرهنگسازی برویم، راهحلهایی شبیه فرهنگسازی استفاده از کمربند ایمنی که امروز به یک فرهنگ نهادینه تبدیل شده است.
به نظر میرسد یکی از دلایل بیتوجهی به این آسیبها در مقایسه با رفتارهای پرخطر رانندگی این است که بیفرهنگی در موضوعی مثل رانندگی مستقیماً گریبان شخص را میگیرد اما بیفرهنگی در قبال محیطزیست بهصورت غیرمستقیم بر زندگی و بهخصوص آینده افراد تاثیرگذار است. امروزه بیتوجهی به محیطزیست پیامدهای ناگواری را بر زمین تحمیل کرده و در صورت ادامه این روند، پیامدهای به مراتب ناگوارتری برای زمین رقم میزند.
واقعیت این است که زور ما به تخریب طبیعت نمیرسد، چراکه قدرت تخریب خیلی زیاد است اما فرهنگسازی هم یک فرآیند طولانیمدت است و یکشبه جواب نمیدهد.
در حوزه محیطزیست هم مثل خیلی از موضوعات دیگر، بار اصلی مسئولیت فرهنگسازی بهعهده مراکز آموزشوپرورش است. بچهها از زمانی که در معرض آموزش قرار میگیرند باید یاد بگیرند که محیط اطرافشان و منابع طبیعی ارزشمند است و ارزش داشتههای هر منطقهای در همانجا معنا دارد؛ اینکه خاک یک منطقه به جای دیگری برده شود و صرف چیزهای دیگری شود معنای آن منبع را میگیرد؛ به بیان دیگر، منابع طبیعی در طبیعت هستند که معنا پیدا میکنند و باارزش میشوند و وقتی ما تکهای از آن را برداریم در واقع بخشی از یک پازل بزرگ و باارزش را ناقص کردیم.
وقتی برای حفاظت از محیطزیست فرهنگسازی شود، تعداد افرادی که به ما کمک میکنند بیشتر میشود. این فرهنگ باید علاوهبر آموزشوپرورش در خانههای ما هم شکل بگیرد.
نقش مهم رسانه در فرهنگسازی
علاوه بر آموزشوپرورش، رسانه نیز میتواند تأثیر بسزایی در فرهنگسازی رفتار با محیطزیست داشته باشد. چنانکه در سالهای اخیر هم بارها دیدهایم که با رسانهای شدن یک موضوع چطور جلوی برخی آسیبهایی که به طبیعت زده میشود گرفته شده است. رسانه با شناسایی افراد فعال در حوزه محیطزیست میتواند شبکهای ایجاد و برای فرهنگسازی تلاش کند.
چندی پیش پژوهشی با عنوان «راهبردهای رسانهای مؤثر بر ارتقای فرهنگ محیطزیست و منابع طبیعی» ازسوی رضا خلیلی، فائزه تقیپور، مجتبی شاهنوشی و محمد کوشافر انجام شد. به عقیده این پژوهشگران، آموزش محیطزیست از کودکی، مخاطبشناسی، برگزاری جشنوارههای هنری، تولید فیلم سینمایی و سریال، ایجاد گروه محیطزیست در رسانهها، راهاندازی سرویسهای چندرسانهای، انتشار آثار تخریب محیطزیست و منابع طبیعی، ایجاد کمپین، آموزش خبرنگاران، حفظ تشخص ظاهر عوامل محیطزیست و منابع طبیعی، ارتقای سواد محیطزیستی از طریق تحلیل موضوعات منابع طبیعی و محیطزیست، اصلاح تفکر وفور منابع، شخصیتسازی، تولید محتوای کیفی، مقدم بودن رسانه ملی، ارائه طرح زندگی سبز، الگودهی رفتاری کارکنان سازمانهای متولی، تأمین اعتبارات و حمایت از رسانهها، ایجاد نظام ارتباطی رسانه و محیطزیست و منابع طبیعی که از مراحل کدگذاری بهدست آمد، ازجمله راهبردهایی است که برای ارتقای فرهنگ محیطزیست و منابع طبیعی در کشور میتوان از آنها استفاده کرد و درنتیجه بهکارگیری این راهبردها، پیامد «الگوی رسانهای بهمنظور ارتقای فرهنگ حفظ محیطزیست و منابع طبیعی» مطرح میشود.
این پژوهشگران باتوجهبه نتایج مطالعه، پیشنهاد پیدا کردن راهبردهای رسانهای در راستای ارتقای فرهنگ محیطزیست و منابع طبیعی مردم پرداختند و معتقدند که این روش به کاهش مشکلات زیستمحیطی و افزایش رفتار زیستمحیطی مسئولانهتر کمک میکند.
آنها محدودیتهای پژوهش را اینگونه بیان کردند: در رابطه با موضوع پژوهش مطرح است به فقدان پژوهش مستند و جامع در این زمینه است و از محدودیتهای پیشرو در انجام مصاحبهها نیز اینکه برخی مصاحبهشوندگان مرد عمل بوده و مدیریت رسانه و نیز برخی بحران زیستمحیطی را در کار درک کرده بودند و تبدیل عمل به گفتار و بیان کردن آن در قالب مؤلفه برایشان سخت بود.
اما مهره اصلی در مورد حفاظت از محیطزیست «مردم» هستند. مردم درصورتی خود را ملزم به حفظ محیطزیست میدانند که ضرورت آن را دریابند و از سطحی از دانش و رفاه برخوردار باشند که بتوانند آن را حفظ کنند؛ ازاینرو جوامع مختلف باید آموزشهای رسمی و غیررسمی را برای حفظ محیطزیست ارائه کنند. برای حفظ محیطزیست، علاوهبر دولتها لازم است همه افراد برای تغییر و بهبود سبک زندگی خود تلاش کنند. هر کس در برابر تاثیرات خویش بر طبیعت مسئول است و باید اطمینان حاصل کند که بهرهبرداری از منابع به شیوهای پایدار صورت گرفته است. همچنین افرادی که مسئولیتی را در بخشهای مختلف اقتصادی، اجتماعی و توسعهای برعهده دارند، در قبال عملکرد زیستمحیطی خود مسئول هستند؛ ازاینرو آموزش محیطزیست در همه سطوح ضروری است. مشارکت اجتماعی مردم در حوزه محیطزیست هنگامی عینیت پیدا میکند که مردم بدانند چه مخاطراتی محیطزیست آنان را تهدید میکند، علت آن چیست و چگونه میتوان با بهبود عملکرد یا تغییر رفتار به رفع آنها کمک کرد.
هدف از آموزش محیطزیست، افزایش آگاهی، درک و حساسیت افراد نسبتبه فرآیندهایی است که در محیط طبیعی رخ میدهد، به شکلی که آنها نسبتبه محیطزیست احساس مسئولیت کنند. آموزش به مردم کمک میکند تا خود بخشی از راهکار و راهحل باشند. آموزش صحیح، حق انتخاب را برای مخاطب در نظر میگیرد.
جز ردپای خود چیزی در طبیعت بهجا نگذاریم
«جز ردپای خود چیزی در طبیعت بهجا نگذاریم.» این جمله زیبا و انگیزشی سالهاست در تمامی دنیا به عنوان الگویی پایدار برای جلوگیری از تخریب طبیعت بازنشر میشود و یک پیام ساده دارد؛ احترام به طبیعت و حفظ بکر بودن آن.
اینکه مردم یاد بگیرند در طبیعت جز اینکه مثل یک جاندار باشعور حضور یابند و از مواهب آن استفاده کنند و لذت ببرند، کار دیگری نکنند. اما فرهنگسازی در برابر محیطزیست یعنی اینکه بدانیم زمانی که به طبیعت وارد میشویم، بهعنوان مهمان آنجا هستیم و وظیفه ماست که اثری منفی از خود برجای نگذاریم. به این معنا که نهتنها باید از رها کردن زبالهها، آلودگی و تخریب اکوسیستمهای طبیعی پرهیز کنیم، بلکه با آگاهی و مسئولیتپذیری تلاش کنیم که هرگونه دخالت در تعادل طبیعی محیط کاهش یابد. ردپای ما تنها باید نمادی از حضور موقتیمان باشد؛ حضور کوتاه و بدون آسیب. توصیههایی که در ادامه میآید نمونه ساده و کوچکی از باید و نبایدهای فرهنگی است که رعایت هرکدام از آنها منجر به یک اتفاق بزرگ در حوزه محیط زیست میشود و میتوان فردی را که اینگونه رفتار میکند یک فرد بافرهنگ نامید:
*در هیچ عرصهای زباله، چه تجزیهشدنی و چه تجزیهناپذیر، باقی نگذارید و همه را به شهرها و مخزنهای درنظر گرفتهشده برای پسماند برسانید. تهماندههای غذا را نیز با خود ببرید و با این تفکر که آنها را حیوانها میخورند، سبب اختلال در وضع طبیعت نشوید.
*هیچگاه و در هیچ برنامه طبیعتگردی و کوهپیمایی، علفی را از زمین نچینید. چیدن فلان گیاه برای درست کردن پلو و آش، یا بهمان گیاه برای استفاده دارویی و... آسیبهای جبرانناپذیری به پوشش گیاهی کشور میزند. هر علف، بوته و درختچه، مانند یک درخت کارکرد خودش را در چرخه زیست (حفظ خاک، جذب بارشها، جلوگیری از طوفان گردوخاک، حفظ تنوع زیستی، حفاظت از چشماندازها و...) دارد. چیدنِ حتی یک برگ و ساقه از یک گیاه نیز موجب اختلال در زادآوری و بقای گیاه میشود.
* از خریدن سبزیهای کوهی و صحرایی خودداری کنید.
*هرگز در محیطهای طبیعی آتش روشن نکنید. اگر آثاری از آتش دیدید، آن را بهطور کامل خاموش کنید و روی بقایای آن خاک بریزید.
*به کسانی که اصول بالا را رعایت نمیکنند، تذکر دهید.
*موردهای تجاوز به محیطهای طبیعی و میراثهای فرهنگی را به مقامهای مسئول گزارش کنید.
*اگر این نکتهها را درست میدانید، آنها را در فضای مجازی و محیطهای خانوادگی و دوستانه نشر دهید.
نظر شما