آگاه: رهبر انقلاب اسلامی در بازدید از نمایشگاه مینیاتور و نگارگری، در حسینیه امام خمینی که سال ۱۳۷۲ صورت گرفت درباره این شاعر پرآوازه ایرانی فرمودند: من با شاهنامه مأنوسم. حکمت شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی، حکمت اوستایی نیست؛ حکمت قرآنی است. اگر کسی به شاهنامه دقت کند، خواهد دید فردوسی ایران را سروده، اما با دید یک مسلمان؛ آن هم یک مسلمان شیعه. بیان زندگی قهرمانها و پهلوانها و شخصیتهای مثبت مثل رستم و اسفندیار در شاهنامه، در اندیشههای اسلامی ریشه و ظهور و بروز دارد. عکس آن، شخصیتهای منفی مثل تورانیها یا بعضی از سلاطین، مثل کیکاووس شخصیتهایی هستند که در تفکر اسلامی بهوضوح کوبیده شدهاند. اما تفکر اوستایی چیست و چیزی که میتواند حکمت اوستایی را به ما نشان دهد، کجاست؟ زمان فردوسی هم بیش از الان نبوده. اینطور نیست که ما خیال کنیم زمان فردوسی تفکر اوستایی آشکارتر بوده؛ خیر، آنوقت هم بیش از آنچه الان ما در اختیار داریم، نبوده است. لذا حکمت قرآنی، همان حکمت ملی بومی و ایرانی ماست.
ایشان همچنین در دیدار جمعی از اعضای انجمن قلم در سال ۱۳۸۱ تاکید کردند که باید فردوسی را بزرگ شمارد؛ رهبر کشورمان در این جلسه بیان کردند: «من موافقم که از «فردوسی» تجلیل شود، شاهنامه تحلیل شود و حکمت فردوسی استخراج گردد تا همه بدانند که این حکمت، اسلامی است یا غیراسلامی. فردوسی باید بزرگ شود. فردوسی در قلّه است.»
همه این سخنان نشانگر اهمیت و بزرگی فردوسی است و ازاینجهت نامگذاری یک روز به نام او در تقویم، اتفاق مبارکی است. عظمت شاهنامه و فردوسی تااندازهای است که ما در حوزه ادبیات کشورمان افراد بزرگ و سرشناسی داریم که همه عمر خود را صرف تحقیق و پژوهش درباره فردوسی کردهاند. میرجلالالدین کزازی، محمدعلی اسلامی ندوشن، شاهرخ مسکوب، جلال خالقی مطلق و مجتبی مینوی تنها چند نفر از بنامترین افرادی هستند که عمر خود را صرف خواندن و نوشتن درباره فردوسی و اثر سترگش کردند.
ایرانیان هیچوقت شروعکننده جنگ نبودند
متاسفانه بسیاری از این نامهایی که در بالا آوردیم، امروز در میان ما نیستند، اما از بخت یاری ماست که همعصر و همزمانه میرجلالالدین کزازی هستیم. کسی که به قول همسرش انگار از سده پنجم که سده زندگی فردوسی و سرودن شاهنامه است سر برآورده است و شیوه سخنگفتنش نماد بارز عمل به نصایح و توصیههای فردوسی است. این استاد زبان و ادبیات در سخنرانی خود که به میزبانی کمیسیون ملی یونسکو- ایران برگزار شد درباره شاهنامه فردوسی گفت: آدمی در شاهنامه کنشگر است زیرا بیکنشی با مرگ برابر است. هرکس در گیتی است بهناچار باید در تبوتاب و تکاپو باشد زیرا در جهانی ناساز زندگی میکند پس باید گریزان از زیان باشد. ناسازی نشانه آن نیست که آدمیان همواره باید در ستیز باشند بلکه فرجام این فرآیند همدلی و همسازی است. انسانی داد کار را درجهان ناساز به شایستگی میدهد که بتواند به آرامش برسد، آرامش دستاورد آشتی است کسی که هم با جهان و هم با خود به آشتی رسیده، در آرامش است.
وی افزود: اگر به بخشهای رزمی شاهنامه بنگرید که سرشت و ساختاری حماسی دارد هرگز نمیبینید که ایرانیان آغازگر نبرد و خونریزی باشند بلکه همواره تورانیان یا مردمانی دیگرند که به ایران میتازند و ایرانیان بهناچار در برابرشان میایستند و تا آنان را از کشور نرانند، دست از نبرد نمیکشند. در جهانبینی کهن ایرانی انسان راستین با سوی اهورایی در پیوند است و از سوی اهریمنی میگریزد. درست است که کشاکش در میان این دو در آدمیان وجود دارد ولی این کشاکش بازتاب بیرونی مییابد. تنها آدمی است که میتواند نیک باشد یا بد چون او در آنچه میاندیشد، میگوید و به انجام میرساند، آزاد است. ما در برابر کنشهای یکسان همواره واکنشهای یکسان نشان نمیدهیم، میاندیشیم، اگر اندیشه تباه باشد کنش هم از همانگونه خواهد بود. اگر اندیشه روشن و راست باشد، سازنده است پس بازتاب آنچه در درون و منش ما میگذرد در جهان پیرامون دیده میشود. این دوگانهگرایی همواره با ماست و رفتارهای ما را سامان میدهد زیرا پیش از آن اندیشههای ما را سامان داده است.
شاهنامه، بهمثابه یک آیینه برای دیدن خودمان
بهمن نامور مطلق، دانشیار دانشکده ادبیات و علومانسانی دانشگاه شهید بهشتی و یکی از نشانهشناسان کشورمان چندی پیش گفتوگویی درباره فردوسی و اهمیت او انجام داده است که در بخشی از این گفتوگو بیان کرده است: فردوسی شعر نمیگوید، اسطوره نمیسازد، او پشت شعر و اسطوره، یک ملت را دوباره میسازد. در خیال او، اسطورهها نبودند که شکل گرفتند، بلکه ما بودیم که شکل میگرفتیم. به همین دلیل، شاهنامه آیینه ماست. ما برای دیدن خودمان به شاهنامه نیاز داریم، همانطور که به آیینه نیاز داریم. ما برای دیدن هویت فرهنگیمان به آیینه شاهنامه نیاز داریم. به بیان دیگر، ما با کلمات فردوسی دوباره روییدن گرفتیم، رشد کردیم و زاییده شدیم. ما برای اینکه هویت ملی و اجتماعیمان را بشناسیم، باید مدام به دیوان حافظ، گلستان سعدی و بهویژه شاهنامه فردوسی مراجعه کنیم.
وی اظهار کرد: ما باید فردوسی را آنطور که خودش خواسته است، بازخوانی کنیم. فردوسی درعینحال که تاریخ ما را نوشته، اسطورهها و افسانههای ما را نیز یادآوری میکند. تاریخ و روایتهای یک قوم، مهمترین عنصر هویتی آن قوم است و حافظه جمعی یک قوم بهترین شکل هویت و علت همبستگی آن است. فردوسی ملتی را که هویتش در خطر بود و برای همیشه داشت آن را از دست میداد، هوشمندانه نجات داد و با یادآوری روایتهایش، آن را بهروز کرد.
این استاد دانشگاه بیان کرد: فردوسی میگوید «تو این را دروغ و فسانه مدان» یعنی اینکه فکر نکن صرفاً دروغ و افسانه است، بلکه باید آن را با خود بررسی کنیم و به رمزهایش پی ببریم. فردوسی میگوید برخی روایتهای من تاریخی و برخی اسطورهای است که با رمز همراه است. اسطورهای که به معنای دروغ نیست، بلکه به روایت نمادین مورد توجه واقع شده است. فردوسی سهل و ممتنع است، هم میتوان عبارتهای استفادهشده در کتابش را بهراحتی درک کرد و هم اینکه بسیار دشوار است، چون در دل همه آنها رمزی خوابیده است، ظاهری ساده و باطنی عمیق دارند. فردوسی اذعان کرده، عبارتهایی که میگوید پیش از این هم گفته شده است «سخن هرچه گویم همه گفتهاند / بر باغ دانش همه رفتهاند»
او خودش به وجود روابط بینامتنی روایتهایش آگهی دارد و آشناست. فردوسی واقعاً هر آنچه را که قبلاً گفته شده بود، جمع کرد و با ترکیبی تازه ارائه داد که این موضوع مهمی است.
نامور مطلق تاکید کرد: هیچ شاعر دیگری نمیتواند در بازسازی و احیای هویت ما، جای فردوسی را بگیرد. در واقع شاهنامه، نامه همه نامههاست. در شعر «فریدون فرخ فرشته نبود / ز مشک و ز عنبر سرشته نبود / به داد و دهش یافت آن نیکویی / تو داد و دهش کن فریدون تویی» این شخصیتها نمادهایی هستند که ما خود را بشناسیم. ما میتوانیم فریدون، ضحاک، کیکاووس، افراسیاب یا رستم باشیم. صحبتهایی که فردوسی نقل کرده، برای این است که خودمان را بشناسیم و ببینیم کدامیک از شخصیتهای فراوان شاهنامه هستیم و با شناخت شاهنامه به شناخت خودمان برسیم. آنجا بود که احساس کردم فردوسی تا چه اندازه عمیق سخن گفته است.
او با بیان اینکه بهترین راه شناخت فردوسی، شناخت خدای او است، اضافه کرد: بهترین شناخت هر انسانی، تصویر آن انسان از خداست. هر شاعری به شکلی به نامی، نامه خود را شروع میکند. برای مثال سعدی با عنوان «به نام خداوند جانآفرین» نامهاش را شروع میکند و جانآفرین برایش مهم است، اما فردوسی میگوید «به نام خداوند جان و خرد» اگر شما این خدا را با خدای هومر و بسیاری از اسطورهشناسانی که در دنیا به تصویر کشیده شدهاند، مقایسه کنید، متوجه عظمت فردوسی و خدایش میشوید.
این مدرس دانشگاه گفت: سعدی هم از فردوسی بسیار الهام گرفته است، همه شاعران معاصر بهگونهای از فردوسی الهام گرفتهاند. زمانی که شما به خارج از حوزه تمدنی ایران میروید، تازه متوجه میشوید خدای فردوسی نسبت به خدای هومر، پاک و منزه است. بازتولید هویت ایرانی همراه با خردورزی و معنویت ایرانی - اسلامی نزد فردوسی صورت گرفته است. بنابراین اگر فردوسی نبود ما هم نبودیم، همانطور که بدون فردوسی، مصر دیگر مصر نیست، مصری که هویت مستقل داشت، چون فردوسی نداشت، هویت سابق خود را از دست داد.
نامورمطلق ادامه داد: سوریه، عراق، تونس و مراکش بهدلیل نداشتن فردی مانند فردوسی، هویت خود را از دست دادند. در غیر این صورت، به زبان خودشان سخن میگفتند و فرهنگ خودشان را داشتند که مغایرتی هم با اسلام نداشت. بهخاطر وجود فردوسی، تمام شرق جهان اسلام هویت خود را حفظ کرد. مسلمان پاکستانی، زبان پاکستانی دارد و از عربستانیها هم خیلی مسلمانتر است، مسلمان افغانستانی زبان خودش را دارد و از مسلمان قطری هم خیلی مسلمانتر است. بهخاطر وجود فردوسی، تنها «ما» ی ایرانی تعریف نشد، بلکه «ما» ی تمام کشورهای اسلامی شرقی تعریف شد.
او در پایان اظهار کرد: فردوسی گفت، ما میتوانیم مسلمان باشیم و زبان و هویت ملی خود را هم حفظ کنیم، حتی ترکها و مردم شبهقاره هند هم مدیون فردوسی هستند. اگر امروز میتوانند به زبان خودشان سخن بگویند مدیون فردوسی هستند، در غیر این صورت چون در شمال آفریقا فردوسی نفوذ پیدا نکرد، همه فکر کردند مسلمان شدن یعنی عرب شدن. فردوسی الگویی داد که میتوان مسلمان بود و هویت خود را هم حفظ کرد. عظمت فردوسی در اینجاست که فراتر از جامعه ایران در یک گسترهٔ بسیار بزرگ توانست یک مدل خاصی را ارائه دهد و این مدل جواب داد. بنابراین اگر فردوسی نبود، ما نبودیم و خودمان و جامعهمان را نمیشناختیم.
چرا شاهنامه مهم است
و باید آن را خواند؟
همانطور که اشاره شد، شاهنامه بهعنوان یکی از مهمترین آثار ادبی و تاریخی ایران، نقش بسیار مهمی در حفظ و ارتقای فرهنگ و هویت ایرانی، ترویج ارزشهای انسانی و ارزشهای هنری و ادبی داشته است. در ادامه به تعدادی از دلایل بزرگی و مهم بودن شاهنامه اشاره میکنیم:
۱. حفظ و ترویج هویت ملی: شاهنامه، هویت و فرهنگ ایرانی را حفظ و ترویج میکند. در این حماسه، رویدادها، شخصیتها و ارزشهای ایرانی به شکلی شاعرانه و جذاب روایت میشوند و به نسلهای آینده منتقل میشوند.
۲. منبع تاریخی: شاهنامه بهعنوان یکی از منابع تاریخی مهم ایران، رویدادها، داستانها و شخصیتهای تاریخی را به تصویر میکشد. این کتاب ماجراها و رویدادهای اسطورهای و تاریخی ایران را بهتفصیل ثبت کرده و برای مطالعهکنندگان و پژوهشگران تاریخ مرجع قابلاعتمادی است.
۳. برجستهسازی ارزشها و قدرتهای انسانی: شاهنامه شخصیتهای قهرمانانه و شجاع را به تصویر میکشد و به خوانندگان ارزشهایی همچون شجاعت، عدل، وفاداری، مهربانی و صداقت را یادآوری میکند. این آثار ادبی به جامعه الهام میبخشد و ارزشهای انسانی را ترویج میدهد.
۴. آثار هنری و ادبی بزرگ: شاهنامه بهعنوان یک اپیک ادبی بزرگ، دارای ارزش هنری فراوان است. زبان زیبا، شعری هنرمندانه و توصیفات زیبا در آن، آن را به یک اثر ادبی بینظیر تبدیل کرده است.
۵. تأثیرگذاری فرهنگی: شاهنامه بهعنوان یکی از آثار مهم فرهنگی و ادبیات ایران، تأثیر زیادی در ادبیات، هنر، معماری و فرهنگ ایرانی داشته است. این کتاب الهامبخش بسیاری از نویسندگان، شاعران، هنرمندان و همچنین تئاتر و سینمای ایران بوده است.
نظر شما