آگاه: در میدان نبرد فرهنگی، هر کتابی میتواند سنگری باشد برای تثبیت میدان و پیشروی بیشتر. اما برخی سنگرها موقعیت استراتژیک دارند. تقریظ رهبری بر یک کتاب، در حقیقت شناسایی و تقویت همان سنگرهای کلیدی است. این کار همچون نصب پرچمی بر بلندای یک موضع فرهنگی است که به همه رزمندگان این عرصه نشان میدهد جهت یورش فرهنگی به کدامین سمت است.
یادم میآید وقتی تقریظ ایشان بر کتاب «پایی که جا ماند» منتشر شد، چگونه این کتاب از حاشیه به متن گفتمان جهادی آمد. این تنها یک تقدیر ادبی نبود؛ یک «اعزام فرهنگی» بود. گویی کتاب از پادگان به خط مقدم اعزام میشد تا در برابر تهاجم فرهنگی دشمن بایستد. در نگاه سطحی، شاید تقریظنویسی صرفا یک اقدام تشویقی به نظر برسد اما در عمق، این کار «احیای گفتمان شهادت» است. در جامعهای که تبلیغات جهانی سعی در عادیسازی و بیاهمیت کردن ارزش شهادت دارد، تقریظ رهبری بر کتابی مانند «دا» یا «من زندهام»، فریادی است که یادآوری میکند شهادت نه پایان، که آغاز است.
این تقریظها حلقه وصل نسل جوان با اسطورههای مقاومت هستند. جوانی که امروز در گیرودار زندگی مدرن غرق شده، با هدایت رهبری به سمت این کتابها، با روحیهای آشنا میشود که حاضر بود برای ارزشها همه چیز را بدهد. این آشنایی، تلنگر بیداری است در جهت مقاومتی زنده و پویا.
یکی از زیباترین جلوههای تقریظنویسی، «جریانسازی فرهنگی» آن است. وقتی رهبری کتابی را برمیگزینند و بر آن تقریظ مینویسند، در حقیقت دارویی برای یک بیماری فرهنگی تجویز میکنند. گاهی این دارو برای مقابله با یأس است، گاهی برای مبارزه با تحریف تاریخ و گاهی برای زنده نگه داشتن روحیه انقلابی. این جریانسازی، کاملا هوشمندانه و حساب شده است؛ مانند فرماندهی که در میدان جنگ، نقاط حساس را شناسایی و تقویت میکند، تقریظها هم نقاط حساس فرهنگی را نشانه میروند و به آنها جان تازه میبخشند.
چراکه در نبرد نرم امروز، کتاب میتواند کاری کند که سلاح از انجام آن عاجز است. تقریظ رهبری در حقیقت «تبریزی کردن» این سلاح فرهنگی است و این یعنی ساختارشکنی و تبدیل کردن یک ابزار عادی به یک اثر انقلابی. همانطور که شهید تبریزی با قلمش انقلاب کرد، این کتابها هم با هدایت رهبری میتوانند انقلابی فرهنگی بیافرینند .این کتابها دیگر کالایی تجاری نیستند؛ اسلحهای در دستان مجاهدان فرهنگی میشوند. هر نسخه از این کتابها، همچون فشنگی است که میتواند دشمن را به عقب براند یا سنگر دوستان را تقویت کند. برای ما نویسندگان، تقریظهای رهبری همچون کلاس درسی است که سبک و سیاق کار جهادی را میآموزد. این تقریظها به ما نشان میدهد که معیارهای اثر تراز انقلاب اسلامی چیست. چه بنویسیم که هم ارزشهایمان را منتقل کند و هم بر دل بنشیند. این حرکت ایشان یک مکتبسازی عملی است. نظریهای نیست که در کتابهای خشک آمده باشد؛ نمونههای عینی و زندهای است که راه را نشان میدهد. هر تقریظ، پنجرهای به دنیایی میگشاید که در آن هر قلم، مسئولیتی دارد و هر نویسنده، مجاهدتی. شاید عمیقترین سطح تاثیر تقریظها، نقش آنها در «تمدنسازی اسلامی» باشد. هر تمدنی نیاز به متون پایه دارد؛ کتابهایی که اسطورهها، ارزشها و آرمانهای آن تمدن را روایت میکنند. تقریظ رهبری در حقیقت انتخاب و تصدیق همین متون پایه برای تمدن نوین اسلامی است. این کتابها سنگ بنای فرهنگی تمدن آینده هستند. همانطور که مثلا «شاهنامه» برای هویت ایرانی نقش پایه داشت، این کتابها هم میتوانند برای هویت اسلامی-انقلابی ما نقش مشابهی ایفا کنند.
وقتی به همه این ابعاد نگاه میکنم، به یاد جملهای از رهبری میافتم که فرموده بودند فرهنگ، مادر همه عرصههاست. تقریظنویسی ایشان هم در حقیقت مادری دلسوز برای این عرصه است. همانطور که مادر، فرزندش را جهت میدهد، ایشان هم با این کار، جریان فرهنگی جامعه را جهتدهی میکنند.
این کار را نباید تنها یک توصیه یا تشویق دید؛ این یک «راهبرد کلان» است. راهبردی که فرهنگ جهادی و شهادتطلبی را در جامعه زنده نگه میدارد و به آن عمق میبخشد. در دنیای امروز که جنگها بیشتر فرهنگی شدهاند، این تقریظها در واقع «فرمان حمله» به دشمن در عرصه فرهنگ است. پس بیاییم این تقریظها را تنها چند خط ساده نبینیم. آنها چراغهایی هستند که مسیر جهاد فرهنگی را روشن میکنند و یادآوری میکنند که شهادت، هنوز هم والاترین عبادت است و در این مسیر، قلم سلاح است و کتاب، سنگر.
۲۸ آبان ۱۴۰۴ - ۲۳:۳۸
کد خبر: ۱۸٬۱۱۴
بیشک قلم میتواند سنگری باشد برای جهاد و کتاب میتواند میعادگاهی باشد برای شهادتطلبان. این را بارها در تقریظهای مقام رهبری بر کتابهای دفاع مقدس دیدهام. هر بار که دست بر این تقریظها میگذارم، این پرسش در ذهنم طنین میاندازد که چرا این چند خط ساده، اینچنین کتابی را به جریانی فرهنگی تبدیل میکند؟ پاسخ را میتوان در همان مفاهیم جهاد و شهادت یافت.
نظر شما