آگاه: حرفه ادبی ژید که از جنبش سمبولیسم آغاز و تا انتقاد از امپریالیسم در دوران بین دو جنگ جهانی گسترش یافت، بر پایه جسارت او در مواجهه با حقایق بنیادین انسانی بنا شده بود. بنا بر بیانیه رسمی نوبل، او این جایزه را «به خاطر نوشتههای جامع و هنرمندانهاش که در آنها مسائل و شرایط انسانی با عشقی بیباکانه به حقیقت و بینشی روانشناختی عمیق ارائه شده است»، دریافت کرد. با این حال، جستوجوی شخصی ژید برای این حقیقت بیباکانه، او را از محدودیتهای تربیت شدید پروتستانیاش دور ساخت و در سال ۱۸۹۳، در سن ۲۴ سالگی به شمال آفریقا کشاند. این سفر که مقدمه بسیاری از بازدیدهای بعدی شد، نقطه عطفی بود که ژید را به سمت آزادسازی فلسفی و نگارش آثار انقلابیاش سوق داد. در این حرکت رو به شرق، رهایی فلسفی او با صدای شاعران کلاسیک ایران پیوند خورد.
ژید و میوههای باغ خیام
یکی از تاثیرگذارترین آثار اولیه ژید که سنگ بنای شهرت او را گذاشت، کتاب «میوههای زمین» بود. این کتاب که مانیفستی تغزلی برای رها کردن دگمها و پذیرش احساسات و تجربیات ناب لحظهای به شمار میآید، در توسعه مدرنیسم ادبی نقشی محوری ایفا کرد. پژوهشهای ادبی نشان میدهد که این اثر که ژید در آن به دنبال راهی برای برهم زدن توازن تربیتی خشک خود بود، تا حدودی با ادبیات شرقی، به ویژه ادبیات فارسی در ارتباط است.
اگرچه ژید تنها یک بار به طور مستقیم از خیام نام برد اما بررسی تطبیقی مفاهیم مشترک در رباعیات خیام و میوههای زمین، حاکی از نفوذ عمیقتر اندیشه خیام در کار او نسبت به سایر نویسندگان ایرانی است. این تاثیر که چارچوبی فکری برای ژید فراهم کرد تا علیه آموزههای سختگیرانه طغیان کند و به استقبال نوعی اگزیستانسیالیسم اولیه برود، توسط دانشگاهیان فرانسوی نیز مورد مطالعه قرار گرفته است. به عنوان مثال، کتاب آندره ژید و ادبیات فارسی نوشته حسن هنرمندی به طور مستند نشان میدهد که ژید وامدار شاعران فارسیزبانی چون خیام، سعدی و حافظ بوده است. این مستندسازی نشان میدهد که حتی پایههای فلسفی مدرنیسم فرانسوی در طلب رهایی و لذت از هستی به متون کلاسیک فارسی متکی بودهاند.
گوته و یک ارتباط عمیق
پیش از ژید، سنت اقتباس و الهام از گنجینه فارسی، توسط یکی از بزرگترین چهرههای ادبی اروپا، یوهان ولفگانگ فون گوته تثبیت شده بود. شاهکار غنایی او، دیوان شرقی-غربی که در سال ۱۸۱۹ منتشر شد، تجلی آشکار این گفتوگوی فرهنگی است. جرقه اصلی خلق این دیوان، مطالعه ترجمه کامل ۱۸۱۴ یوزف فون هامر-پورگشتال از اشعار حافظ بود. این اقدام در ترجمه، یک لحظه تحولآفرین را رقم زد. گوته پا را از تقلید صرف فراتر گذاشت و پیوندی فراتر از زمان و مکان با حافظ برقرار کرد. او نه تنها بخشی از دیوان خود را به صراحت به حافظ تقدیم کرد، بلکه سعی داشت به کمک اشعار حافظ ارتباطی درونی با او پیدا کند. ترجمه پورگشتال این امکان را به او داد. گوته میگوید: «(...) این ترجمه از آن جهت دارای تاثیر ژرفی بر من بود که باید در برابر آن خلاق میبودم وگرنه نمیتوانستم در برابر این اثر سهمناک و درخشان دوام آورم.» این رابطه ادبی نمایانگر این واقعیت است که تاثیرات ادبی بزرگ گاهی نیازمند کار سخت و دقیق مترجمان برای ارائه کامل منبع هستند. در این حالت، ترجمه کامل هامر-پورگشتال از حافظ، بستری را فراهم کرد تا بزرگترین شاعر آلمانی، شاعر قرن هشتم شیراز را نه به عنوان یک سوژه شرقی، بلکه به عنوان همتای فکری و روحی خود بپذیرد.
میراث هزار ساله از حماسه فردوسی تا رباعیات خیام
جریان نفوذ ادبیات فارسی به فرهنگ غربی در قرن نوزدهم دامنه گستردهای از آثار حماسی تا رباعیات کوتاه را دربر گرفت. قدرت روایت شاهنامه فردوسی تا آنجا بود که حتی از طریق واسطههای فرهنگی نیز توانست بر ادبیات انگلیس تاثیر بگذارد. شاعر بریتانیایی، متیو آرنولد در سال ۱۸۵۳، شعر مشهور سهراب و رستم خود را به طور مستقیم بر اساس داستان تراژیک شاهنامه خلق کرد. آرنولد که زبان فارسی نمیدانست، اثر خود را بر پایه خلاصهای که در نقد فرانسوی شارل اوگوستین سنت-بوو بر ترجمه فرانسوی ژول مول از شاهنامه آمده بود، نوشت. این امر نشان میدهد که چگونه جوهر نیرومند روایت فارسی از چندین فیلتر فرهنگی عبور کرد و به یکی از آثار شاخص ادبیات انگلیسی تبدیل شد. در جهان انگلیسیزبان، ادوارد فیتزجرالد با ترجمه رباعیات عمر خیام در سال ۱۸۵۹، پدیده جدیدی خلق کرد.
در آن سوی اقیانوس اطلس، جنبش تعالیگرایی آمریکا نیز از فلسفه و غنای فارسی استقبال کرد. رالف والدو امرسون از چهرههای کلیدی ادبیات آمریکا، در سالهای حدود ۱۸۷۶ علاوه بر ترجمه اشعار شاعران ایرانی، مقالهای با عنوان «درباره شعر فارسی» نوشته است که اطلاع از محتوای آن در روشنکردن ذهنیت او درباره شعر فارسی و چگونگی شکلگیری شناختش از شاعران ایرانی نقش مهمی دارد. رالف والدو امرسون نـخستین ادیب آمـریکایی است که به طور جدی به ادبیات فارسی توجه نشان داد. او با اینکه زبان فارسی را نمیدانست، مهمترین گام را در راه معرفی شاعران ایرانی و شعر فارسی به جامعه ادبی آمریکا برداشته اسـت.
جعل و کژفهمی مدرن!
این نمونهها که همگی بر اساس منابع غیرایرانی مستند شدهاند، نشان میدهند که نفوذ ادبی ایران از طریق یک سازوکار دقیق و اغلب وابسته به ترجمه و نقد ادبی صورت گرفته است. در آستانه قرن بیستویکم، این گفتوگوی ادبی وارد فاز تازهای شده است. جلالالدین محمد بلخی، معروف به مولانا از ابتدای قرن بیستویکم به عنوان محبوبترین شاعر در سطح جهان شناخته میشود و اغلب به عنوان پرفروشترین شاعر در ایالات متحده توصیف شده است. آثار او که بر مفاهیم عرفانی چون عشق الهی، وحدت وجود و تعالی روح تمرکز دارند، همچنان الهامبخش مخاطبان گستردهای هستند، از جمله نویسندگان مدرن سوئدی مانند کارل ونبرگ که در آثارش تاثیرپذیری از عرفان شرق به وضوح پیداست.
اما این محبوبیت گسترده بدون چالش نبوده است. نشریاتی مانند نیویورکر و گاردین به پیچیدگیهای پذیرش معاصر اشاره کردهاند. نیویورکر مینویسد مولانا که یک عمر پژوهشگر قرآن و اسلام بود، کمتر به عنوان یک مسلمان توصیف میشود و اغلب صرفا عارف، قدیس، صوفی و انسان روشنفکر خوانده میشود. این پدیده که برخی محققان آن را به محو اسلام از شعر عرفانی در غرب نسبت میدهند، از دوران ویکتوریا آغاز شد. زمانی که خوانندگان غربی نتوانستند ایدههای خود را در مورد دین با شعرای عارفی چون حافظ و مولانا تطبیق دهند.
از سوی دیگر، پدیده حافظ جعلی که توسط محققانی چون امید صافی، مدیر مرکز مطالعات اسلامی در دانشگاه دوک آمریکا مستند شده است، نشان میدهد که بسیاری از نقل قولهای منسوب به این شاعران که به طور گسترده در اینترنت منتشر میشوند، ساختگی هستند. این وضعیت، پارادوکس گرسنگی عمیق فرهنگی غرب برای خرد پارسی را به نمایش میگذارد؛ خردی که در عصر مدرن، گاهی پذیرای سادهسازیها و سوءتعبیرها مانند تصویرسازی مولانا به عنوان یک پیرو باستانی از معنویت عصر جدید میشود.
میراث جهانی یک خویشاوندی
لحظه تولد آندره ژید در پاریس در مسیر تاریخ ادبیات غرب فقط آغاز یک دوران مدرن نبود، بلکه یکی از نقاط تلاقی مهمی بود که نشان داد چگونه عمیقترین چالشهای فلسفی غرب میتوانند پاسخ خود را در پژواک کلمات یک شرق دور بیابند. چه از طریق رباعیات خیام و غزلهای حافظ که به ژید جسارت رهایی از قید را بخشید، چه از طریق دیوان حافظ که در گوته حس خویشاوندی معنوی ایجاد کرد و چه از طریق مثنوی مولانا که در قرن بیستویکم، آرامش و وحدت را برای میلیونها نفر به ارمغان میآورد. این گفتوگوی ادبی که در طول قرنها و مرزها ادامه یافته، نیروی یگانه ادبیات را در مقام یک میراث مشترک انسانی تایید میکند. ادبیات، میراث جهانی و جاودان بشریت است؛ میراثی که بیتوجه به نژاد و زادگاه ثابت میکند که ادبیات در شیراز میتواند خویشاوندی در فرانسه یا آلمان و... داشته باشد.
نظر شما