آگاه: پیش از هر چیز باید گفت: رنج شما دیده میشود. خستگی شما، اضطراب شما، شبهای بیخوابی شما، بغضهایی که در خلوت میشکنید و اشکهایی که جلوی کودکان پنهان میکنید، همه دیده میشود و هیچ انسان منصفی نمیتواند آنها را کوچک بشمارد یا نادیده بگیرد. هیچکس حق ندارد به شما بگوید که این درد «قابل تحمل» است یا «باید شکرگزار باشید.» درد، درد است؛ واقعی، سنگین و گاهی جانکاه.
فرهنگ هرگز قرار نبوده و نیست که جایگزین نان شود، جایگزین دارو شود، جایگزین عدالت شود یا جایگزین آینده. فرهنگ نمیگوید «رنجی در کار نیست»؛ فرهنگ میگوید «رنجی بزرگ در کار است و ما ابزارهایی داریم تا روح انسان در برابر این رنج نشکند.»
تاریخ این سرزمین گواه است که ملت ایران بارها در موقعیتهایی بهمراتب سختتر از امروز قرار گرفته است: حملهها، قحطیها، جنگها، تحریمها، استبدادهای طولانی. با این حال، این ملت هر بار دوباره برخاسته است. پرسش این است که منبع این استقامت کجا بوده؟ پاسخ ساده اما عمیق است: در همان چیزی که امروز گاهی «بیفایده» پنداشته میشود؛ یعنی در فرهنگ. فرهنگ ایرانی مجموعهای از راهبردهای زیستن در سختی است که طی قرنها آزموده و پالایش شدهاند:
توانایی معنابخشی به رنج، تا انسان خود را صرفا قربانی شرایط نبیند؛ طنز تلخ و نافذ که همچون سوپاپ اطمینان، فشار روانی را تخلیه میکند؛ شبکه غیررسمی همبستگی که پیش از هر دولت رفاهی، نقش بیمه اجتماعی را ایفا کرده است؛ آداب دورهمبودن، روایت مشترک، شعر و موسیقی که در فقدان همه چیز، هنوز «ما» را سر پا نگه میدارند. اینها کالاهای لوکس موزهای نیستند؛ ابزارهای بقا هستند. ابزارهایی که در روزگار فراوانی شاید به چشم نیایند، اما در روزگار تنگنا، تنها دارایی غیرقابل مصادرهاند.
ما امروز نمیتوانیم بهتنهایی تورم را مهار کنیم، نمیتوانیم بهتنهایی تحریم را بشکنیم، نمیتوانیم بهتنهایی عدالت را برقرار کنیم؛ اما میتوانیم کاری کنیم که هیچکدام از ما در این سختی تنها نباشد. میتوانیم کاری کنیم که کودک یک خانواده، حتی اگر کیف نو نداشته باشد، بداند ملتی پشت اوست که حاضر است برایش برخیزد. میتوانیم کاری کنیم که وقتی یکی از ما افتاد، دستی دراز شود و بگوید: «بلند شو، ما هستیم.»
این همان میراثی است که فرهنگ به ما سپرده: نه انکار رنج، بلکه همراهی در رنج؛ نه وعده آسودگی کاذب، بلکه وعده «با هم بودن» تا پایان راه. رنج شما کم نیست و حق دارید که خسته باشید، خشمگین باشید، گاهی حتی ناامید باشید؛ اما همین شما، با همین رنج بزرگ، وارث مردمانی هستید که در تاریکترین لحظههای تاریخ، چراغ انسانیت را خاموش نکردند. تا وقتی این میراث را داریم و تا وقتی هنوز همدیگر را داریم، هیچگاه کاملا بیسپر نخواهیم بود. ما با هم، «جامعه انسانی» هستیم، با هم بمانیم.
۳ آذر ۱۴۰۴ - ۲۲:۳۶
کد خبر: ۱۸٬۱۹۵
در این روزها که تورم هر روز نام تازهای بر سفرههایمان مینشاند، که حقوق پایان ماه پیش از رسیدن به نیمه ماه تمام میشود، که بیماران به دنبال دارو هستند و در تلاشیم آینده فرزندانمان مبهم نباشد، کاملا طبیعی و کاملا بهحق است اگر کسی بپرسد: «این همه حرف از فرهنگ و تاریخ و ادب و شعر، در این تنگنای معیشت به چه کار میآید؟»
نظر شما