۱۰ آذر ۱۴۰۴ - ۲۲:۴۰
کد خبر: ۱۸٬۴۲۲

هویت از دست رفته

مجتبی مشهدی محمد _ دبیر گروه فرهنگ

ما مدت‌هاست که زندگی را زندگی نمی‌کنیم؛ آن را «تولید محتوا» می‌کنیم. سفر می‌رویم تا استوری بگذاریم، غذایی سر سفره می‌گذاریم که عکسش خوش‌رنگ باشد، لباسی می‌پوشیم تا با تم یک‌دست عکس‌های اینستاگرام هماهنگ باشد، حتی سوگواری‌مان نیز باید زیبا و قاب‌بندی‌شده باشد: پس‌زمینه‌ مشکی، یک شاخه رز سفید، نقل قولی انگلیسی از پائولو کوئلیو. غم واقعی، غمی که لایک نمی‌آورد، جایی در این قاب ندارد.

آگاه: از میهمانی‌ها و زندگی خانوادگی که دیگر نمی‌توان گفت! روابط خانوادگی، عشق و علاقه به فرزندان، ابراز محبت، همگی دستخوش نمایش‌های چنانی در فضای مجازی شده‌اند. ورود پدر به خانه، دلتنگی فرزند برای والدین، خرید هدایای چشمگیر، چینش نمایشی دکور اتاق و چه بسیار چیزهای دیگر که باید با ترندهای روز شبکه‌های اجتماعی و اینستاگرام تنظیم شوند. امروز بر اساس مدل «طلاگون» فلان مد، فردا بر اساس مدل «مینیمال» دیگری. هرچه بیشتر در این نمایش نقش ایفا کنیم، لایک و کامنت بیشتری خواهیم گرفت. هرچه بیشتر لایک و کامنت بگیریم، در این جامعه، محبوب‌تریم و خب، چه بهتر!
هویت ما دیگر در خلوت و تامل درونی شکل نمی‌گیرد؛ در الگوریتم شکل می‌گیرد. اینستاگرام به ما دیکته می‌کند چه لباسی بپوشیم، چه غذایی بخوریم، چه سفری برویم و حتی چه احساسی داشته باشیم. تا سال پیش همه «قدیمی» بودند چون فیلتر والنسیا روی بورس بود؛ امروز همه «مینیمال و روشن» شده‌اند چون لایک بیشتری می‌آورد. ما دیگر سلیقه شخصی نداریم؛ تنها ترند داریم که هر چند ماه یک‌بار عوض می‌شود.
در ایران داستان تلخ‌تر هم هست. فیلترشکن برای میلیون‌ها نفر از خودشان مهم‌تر شده است. بسیاری صبح‌ها پیش از آنکه چای دم کنند، وی‌پی‌ان روشن می‌کنند؛ چون اگر اینستاگرام نباشد، انگار وجود ندارند. یکی از کاربران زیر یکی از پست‌ها نوشته بود: «دیروز چند ساعت اینترنت قطع بود؛ یک لحظه احساس کردم مرده‌ام، چون کسی متوجه زنده بودنم نشد.» این جمله در ظاهر شوخی بود، اما در باطن اعترافی دردناک از عمق بحران هویت دیجیتال.
ما «زندگی نمایشی» را با زندگی واقعی اشتباه گرفته‌ایم. کسی که در استوری‌هایش همیشه لبخند می‌زند، شب‌ها در تنهایی گریه می‌کند، اما گریه‌اش را منتشر نمی‌کند چون لایک نمی‌آورد. کسی که مدام در رستوران‌های گران‌قیمت دیده می‌شود، آخر ماه با قرض، قسط گوشی‌اش را می‌پردازد. ما فقط «هایلایت» زندگی‌مان را نشان می‌دهیم و به‌تدریج خودمان نیز باور می‌کنیم که زندگی‌مان همین است.
این چرخه معیوب، آرام و بی‌صدا، ما را از خودمان دور کرده است. دیگر نمی‌دانیم چه می‌خواهیم، چون مدام به ما گفته می‌شود چه باید بخواهیم. نمی‌دانیم چه احساسی داریم، چون مدام به ما نشان می‌دهند چه احساسی «درست» است. هویت‌مان دیگر در آینه نیست؛ در تعداد لایک‌ها و کامنت‌هاست. با این حال، هنوز روزنه‌ای هست. کافی است گاهی گوشی را خاموش کنیم و قهوه را وقتی هنوز داغ است بنوشیم. کافی است عکسی بگیریم که هیچ‌گاه منتشر نشود، فقط برای خودمان. کافی است یادمان بیاید که ما پیش از آنکه فالوور باشیم، انسان بودیم. سخن گفتن با فرزندان و خانواده، اولویت ما بوده است، نه سر در گوشی فرو بردن و فراموش کردن دنیای واقعی. اگر امروز یک استوری هم نگذاریم، دنیا به پایان نمی‌رسد. اما شاید، فقط شاید، اگر خودمان دوباره شروع کنیم به زیستن.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.