۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۱۲:۵۹
کد خبر: ۳٬۳۷۱

محمد قربانی، منتقد سینما در گفت‌وگو با «آگاه»:

نظام ارزشی تلماسه مشخص نیست

چرا جدیدترین اثر «دنی ویلنوو» درنهایت حرف تازه‌ای برای گفتن نداشت؟

زهرا بذرافکن - گروه فرهنگ آگاه: قسمت دوم تازه‌ترین اثر علمی-تخیلی هالیوود یعنی «تلماسه پارت دو» اخیرا و در اواخر سال ۲۰۲۴میلادی منتشر شد. این فیلم در قسمت اول یک بخش کوچک از جهان داستانی را ارائه کرده و همه را برای شاهکاری در قسمت دوم به انتظار گذاشته بود. حالا بعد از اکران جهانی قسمت دوم آن تنها می‌توان گفت که شاهکاری بصری است و زبان فیلم در روایت و شخصیت‌پردازی الکن است. قصه آن‌قدر کشش ایجاد نمی‌کند که ماندگاری ویژه‌ای در ذهن مخاطب ایجاد کند، بااین‌حال پردازش بصری و زیباشناسانه آن مسحورکننده است و مخاطب را انگشت به دهان می‌گذارد.

نظام ارزشی تلماسه مشخص نیست

آگاه: حماسی، علمی- تخیلی دُنی ویلنوو که از رمانی محبوب در سال۱۹۶۵ از فرانک هربرت اقتباس شده است به قسمت دوم رسید و در بسیاری کشورهای جهان اکران شد. این سومین اثر اقتباسی از این کتاب، بعد از قسمت اول آن و سینمایی شکست‌خورده ساخته دیوید لینچ است. قسمت دوم تلماسه کاملا بر مسیر شخصیت اصلی یعنی «پاول» از آغاز تا به منجی متمرکز تبدیل است. منتقدان و مخاطبان بیش از همه تحت‌تاثیر نماهای زیبا در تلماسه دو قرار گرفته‌اند، تاحدی‌که هر صحنه را به یک نقاشی تمام‌عیار تشبیه کرده‌اند. ممکن است در برخورد اول به نظر آید این فیلم مضامینی ضد امپریالیسم دارد اما درنهایت مطابق دوگانه همیشگی جاری در فیلم‌های این‌چنینی هالیوود رفتار می‌کند و به یک تک‌قطبی تمام‌عیار تبدیل می‌شود. روایتی که منبع آن در دهه۶۰ میلادی خلق شده و حالا تازگی چندانی ندارد. فیلمساز هم این را می‌داند و سعی می‌کند با زیبایی بصری و سینمایی مخاطب را از پای درآورد. برای بررسی دقیق‌تر این اثر با محمد قربانی، منتقد سینما گفت‌وگو کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

نظام ارزشی تلماسه مشخص نیست

قصه برآمده از جنبش‌ها و اقوام خاورمیانه و شمال آفریقاست اما در عین حال همچنان در دوگانه مرکز-پیرامون، این مردم و فرهنگشان را به حاشیه می‌راند، نظر شما در این باره چیست؟

رمانی که فیلم از آن اقتباس شده است در دوران جنگ سرد نوشته شده و به همین خاطر به‌شکل محسوسی درگیر این دوقطبی است و ایده مرکزی فیلم همین است. مرکزیت در داستان، نه خاندان شخصیت اصلی که اعضای «بنی جزریت» هستند. اینها به‌دنبال منجی خودشان هستند و با همین ایده از عقاید مذهبی دیگران سوءاستفاده می‌کنند، مخصوصا از فرمن‌ها و نگاهشان کاملا استعماری است. در واقع تلاش می‌کنند اقوام بومی را در جهت منافع خودشان به خط کنند. همدلی فیلمساز هم در قالب دوری کردن شخصیت اصلی، «پاول» از این دوگانه شکل می‌گیرد و تا یک جایی از همراهی با مادرش به‌عنوان نماینده «بنی جزریت» اجتناب می‌کند اما در انتها برای اینکه نقش منجی فرمن‌ها را به عهده بگیرد به این کلیشه بله می‌گوید و با آن همراه می‌شود. 

 شما فکر می‌کنید آنطور که در تبلیغات خارجی گفته شده است این فیلم می‌تواند جای جهان داستانی «جنگ ستارگان» یا «ارباب حلقه‌ها» را برای مخاطب نسل جدید بگیرد؟

تفاوت اساسی تلماسه با آثاری که نام بردید در این است که داستان‌گویی در مدیوم سینما در این فیلم در اولویت نیست. در آثار قدیمی‌تر مثل «ارباب حلقه‌ها» و «جنگ ستارگان»، نگاه این است که در مدیوم سینما قصه بگویند و وابسته به اثر مبدأ و اقتباسی نباشند؛ یعنی داستان مکتوب را به یک داستان سینمایی قابل تجربه در سالن سینما تبدیل کنند اما در تلماسه قصه بسیار نحیف است و فیلمنامه مشکلات اساسی دارد. داستان ما را همراهی نمی‌کند و اتفاقات منطق علی و معلولی ندارند. علاوه‌برآن، با شخصیت‌ها هم نمی‌توانیم ارتباط نزدیکی برقرار کنیم. این ویژگی باید در قصه وجود داشته باشد که در سیر وقابع داستان، ما شخصیت‌ها را بشناسیم و درنهایت با آنها ارتباط برقرار کنیم. «جنگ ستارگان» و به‌نحو دقیق‌تری «ارباب حلقه‌ها» این ویژگی را دارند؛ ما با شخصیت‌ها همراه می‌شویم، نظام فکری آنها را می‌شناسیم، نظام ارزشی آنها را درک می‌کنیم و درنهایت نسبتی همدلانه با آنها پیدا می‌کنیم. در تلماسه اینطور نیست و اگر بخواهد جای آنها را بگیرد مستلزم این است که مثل همان‌ها عمل کند و داستانی داشته باشد که بتوان بارها به آن مراجعه کرد، نسبت بیننده با اثر تازه‌تر شود و اثر مصرف نشود. تلماسه با قصه ضعیفی که دارد تمام تمرکزش را روی تصاویر سینمایی باشکوه گذاشته است؛ تصاویری که می‌تواند تماشاگر را یک‌بار پای فیلم نگه دارد اما این تصاویر مصرف می‌شوند و بعد از مصرف این تصاویر اگر قصه و شخصیت‌پردازی خوبی هم داشته باشد، می‌تواند به اثری تبدیل شود که قابل رجوع دوباره است اما تلماسه این خصلت را ندارد و بعید است که بتواند جای آنها را پر کند.

شما فکر می‌کنید در این اثر، این جهان داستانی است که مخاطب را جذب کرده و سرمایه اصلی آن برای ماندگار شدن است یا ظرافت‌های بصری، سینمایی و زیبایی‌شناسی تحسین برانگیزی که در فیلم وجود دارد؟ با توجه به اینکه جهان فانتزی فیلم به بیانی در سینمای هالیوود نو است.

بخشی از این سوال در سوال قبل پاسخ داده شد. بااین‌حال من اعتقاد ندارم که این جهان فانتزی تلماسه در سینمای هالیوود نو است. تلماسه یک ژانر التقاطی دارد؛ علمی تخیلی و فانتزی. درست است که می‌توان در نگاهی کلی‌تر اینها را یک ژانر در نظر گرفت اما تلفیقی از سینمای علمی-تخیلی و فانتزی هستند. درواقع بیش از اینکه کار نویی به حساب بیاید، ترکیبی از دو ژانر است. از نظر من، قصه ضعیف است و جهان فانتزی خودش را نمی‌تواند بنا کند. نظام ارزشی داستان مشخص نیست، ما نمی‌دانیم چرا باید جانب شخصیت «پاول» و خانواده‌اش را بگیریم و از سویی جبهه شّر ماجرا که «هارکونن‌ها» هستند، جز تصاویری کاریکاتوری نمود دیگری از شرارت‌هایشان را در قصه نمی‌بینیم. جهان‌بینی خیر و شر در فیلم مثل چیزی که در ارباب حلقه‌ها می‌بینیم نیست. شخصیت‌ها سمپاتیک (برانگیزاننده همدلی) نیستند و حتی هم‌فکری ما را هم برنمی‌انگیزند. بعضی نقاط داستان هم تصمیم‌گیری شخصیت‌ها مبهم است؛ مثلا «پاول» باید بین ادامه دادن راه پدرش و خلاف آن انتخاب کند، بااین‌حال انتخاب دیگری ندارد، یعنی این شخصیت اصلا بعد دیگری ندارد که به یک دوراهی منطقی تبدیل شود. در ارباب حلقه‌ها شخصیت اصلی بین یک زندگی شاد و سالم در شهر «شایر» و یک مسیر پرخطر مردد است و باید انتخاب کند. این انتخاب معنادار است چون ما اهالی شهر و سبک زندگی و خوش‌گذارنی‌هایشان را دیده‌ایم. حالا انتخاب برای شخصیت معنادار و منطقی است اما در تلماسه یک، این انتخاب بی‌معنی است. در پارت دو تلماسه نیز یک جایی «پاول» باید بین عشق دختر بومی و مسیری که مادر او برایش تصمیم گرفته، انتخاب کند اما این بحران شکل نمی‌گیرد و نقطه اوجی نیز ساخته نمی‌شود که در آن انتخاب کاراکتر معنادار باشد. درنهایت این ظرافت‌های داستانی در تلماسه نیست و تمام نقطه اتکای آن تصاویر سینمایی باشکوهی است که به ما نشان می‌دهد. 

هالیوود با تماتیک این فیلم حول محور آخرالزمان چه رویکردی را در همین فضا پیش خواهد گرفت؟

مسائل آخرالزمانی برای هالیوود همیشه جدی بوده است؛ به‌ویژه بعد از جنگ جهانی دوم که دنیا به‌سمت نظام تک‌قطبی پیش رفت، مسئله آخرالزمان و جنگ دنیاها برای آمریکایی‌ها که می‌خواستند نظام حاکم باشند بسیار جدی‌تر شد. سعی می‌کنند که هر بدیلی را که در مقابل نظام تک‌قطبی قرار می‌گیرد به حاشیه برانند. در همه فیلم‌ها به‌ویژه علمی-تخیلی‌ها، یک دیگری و بیگانه‌ای از فضا می‌آید یا غریبه‌ای که در جهان خودمان هست و مخفی بوده و حالا دست به قیام و شورش می‌زند؛ دوتایی‌ها اینطور تعریف می‌شوند و این همیشه موضوع جذابی برای هالیوود بوده است. امروز که جهان به‌سمت نظام دیگری می‌رود و در مسیر چندقطبی شدن است، این مسئله دوباره برای هالیوود بیش از پیش اهمیت پیدا کرده است و من فکر ‌می‌کنم از این دست فیلم‌ها باز هم در هالیوود ببینیم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.