آگاه: آن روزها که بهعنوان تولیت آستان قدس رضوی(س) منصوب شد، پیش خودم گفتم او که تخصص در قضا دارد، میتواند سکان چنین فضای فرهنگی، عرفانی و اجتماعی با این اتمسفر را با توفیق داشته باشد؟ که پس از چندماه و رخداد اتفاقات و تغییرات مثبت خاص و محسوسی، پاسخ سوالم را گرفتم که درواقع مدیریت همراه با تعهد و بهرهمندی از تخصص و متخصصان میتواند موفق باشد. وقتی بهعنوان رییس قوهقضاییه منصوب شد، دیگر مطمئن شدم قطعا در این جایگاه موفق خواهد بود، چراکه هم تخصص و تجربه این عنوان را داشت و هم ضد فاسد بودن و عدالتخواهی واقعیاش از دهه۶۰، زبانزد خاص و عام بود.
نامزدی و انتخاب او اما بهعنوان رییسجمهوری، همراه با چالشهایی بود که بیشتر از پیش، نجابت، اخلاقمداری، تقوا و حقوقدانی او را به منصه ظهور گذاشت و اثبات کرد که شهوت جاه ندارد و برای تحقق واقعی و حقیقی واژه و عبارت «خدمت» و «مردم» دغدغه داشته و در تلاش بوده است. پیش از او، البته بودند مدیرانی که خاصه در کسوت ریاستجمهوری سعی کردند متظاهر به مردمداری، خدمت و انقلابیگری باشند اما در بزنگاهها دم خروس پوپولیسم و ادا و اطوار از زیر ردا و کاپشن قسمهایشان بیرون زد. اما سید ابراهیم رئیسی در همه عمر مجاهدت خستگیناپذیرش، بهخصوص در چند جایگاه مهم اخیرش، مجدانه تلاش کرد در پی تحقق مبانی انقلاب، احقاق حقوق مردم و برقراری عدالت باشد و در این مسیر شاید برخی نگاهها و رفتارهای جایگاهی پیوست شده با وی بیانگر ضعف بوده، اما درنهایت، پاکی نفس و ذات خدمت و دغدغهمندیاش بر باقی حواشی و جنبهها، مستولی شد.
مشی سادهزیستی او، ولایتپذیری و ولایتمداریاش، تخطی نکردن از اصول انقلاب، تعارف نداشتن با فساد و مفسدان چه در قوهقضاییه و چه مجریه و حتی تولیت آستان قدس، همه و همه نشان از متفاوت و متمایز بودن در میان سایر چهرههای کارگزار و نیز در میان هفت رییسجمهوری قبلی که البته نزدیکی زیادی به شهید رجایی و رهبری دارد و به عبارت دیگر و بهواقع و بهقطعیت میتوان گفت، رئیسی یک رجایی دوم و دیگری بود که سعی داشت کار ناتمام او در دهه۶۰ را در دهه اول از قرن جدید تمام کند و به سرمنزل مقصود برساند و او که هشتمین رییسجمهوری ایران و در شب میلاد هشتمین امام(ع) به شهادت رسید، رجاییترین رئیسی تاریخ انقلاب بود.
نظر شما