آگاه: جامعه ایرانی نیز همچون تمامی جوامع دیگر درگیر معضلات و مسائل اجتماعی بسیاری است که با منشأهای گوناگون به زخمی بر پیکر جامعه تبدیل شدهاند و به جراحی و بهبود نیاز دارند. یکی از اصلیترین راههای اصلاح این مسائل از مبدأ درونی جامعه آغاز میشود. از اصول مهم تبدیل یک مشکل به مسئلهای در انتظار بهبود، راهیابی آن به افکار عمومی است. از راههای آن نیز شناسایی و ابراز ازسوی جامعه نخبگانی است که باتوجهبه دسترسی به هدایت افکار عامه میتوانستند دست به بیان آن به شیوهای قابل درک برای عموم مردم بزنند تا درنهایت به مسئلهای همگانی و قابل اهمیت برای مردم بدل شود و نیاز به اصلاح آن در سطحی گسترده از اجتماع ایجاد شده و به مرحله سیاستگذاری برای بهبود رود. یکی از راههای عمومیسازی و تبدیل مشکلات به معضلات و مسائل اجتماعی از طریق هنر است. مخاطبان هنر مردم هستند و بهخوبی میتوانند پیام آن را دریافت کرده و واکنش مناسبی نسبتبه آن داشته باشند. از همین رو است که برای اثرگذاری بسیاری از سیاستهای فرهنگی و اجتماعی در سطحی گسترده، آن را در قالب فرمتهای هنری به مخاطبان عمومی گونههای مختلف هنر ارائه میکنند. بیش از یک قرن است که مدیوم سینما با علاقهمندان و مخاطبان گستردهای که در سراسر جهان دارد از مهمترین قالبهای هنریرسانهای است که میتواند ابزاری برای بیان معضلات فرهنگی اجتماعی باشد. بخشی از این مشکلات در دستهای قرار میگیرند که از دیده سیاستگذاران و قانونگذاران دور مانده است اما جامعه با آن دست و پنجه نرم میکند و بهخوبی میتواند ابعاد آن را شناسایی کند. این دسته از مشکلات معمولا همانهایی هستند که بهوسیله هنرمندان و در فرمهای هنری ابراز میشوند.
سینمای ایران و موضوع «اجتماعی»
این درست است که ژانری بهعنوان «اجتماعی» در سینما وجود ندارد، به این معنا که گونهای با ویژگیهای فرمی و محتوایی خاصی باشد اما در سینمای ایران چه پیش از انقلاب و چه پس از آن، موضوعهای اجتماعی یکی از مهمترین مضامینی هستند که در سینما بازنمایی شدهاند. چه بسا فیلمهای طنز و کمدی و سرگرمکننده نیز به مسائل اجتماعی پرداختهاند. فیلمسازان ایرانی معمولا و تا دهههای قبلتر نگاهشان به ساخت فیلم فراتر از تولید اثری سرگرمکننده یا سینمایی صرف بوده است و اغلب در پی پرداختن به مضامینی واقعی بر حسب مسئولیت هنری خود بودهاند. گرچه که هنر آیینه تمامنمای جامعه است اما قصدمندی در بازتاب موضوعات در یک اثر هنری فراتر از کار هنری یا سینمایی صرف است و معمولا نتایج مثبتی هم بر سطح اجتماع و نیز بر سیاستها و اولویتهای قانونگذاری میگذارد. در سینمای پیش از انقلاب، فیلمهایی با موضوع اجتماعی معمولا درگیر با افسانهها و تخیل بوده و بیشتر به رویای شکلگیری چیزی فراواقعی در زندگی میپرداخت، مانند آنچه در فیلم «گنج قارون» میبینیم که به آنها فیلمفارسی نیز گفته میشود.
نگاه ریشهای بر سینمای اجتماعی در دورههای مختلف بعد از انقلاب
دهه ۶۰ | بعد از انقلاب و دهه۶۰ در سینمای ایران بهدلیل غلبه گفتمان جنگ بر بیشتر ابعاد زندگی جامعه ایرانی، عمده مضامین و گونههای سینمایی به دفاع مقدس، انقلاب اسلامی یا معضلات اجتماعی ناشی از آن پرداختهاند و کمتر فرصتی برای بازنمایی ابعاد دیگر از زندگی جامعه ایرانی پیش آمد. گرچه واقعیت این است که در آن دوره بیشتر ابعاد زندگی مردم را جنگ و تبعات آن فراگرفته بود. یکی از فیلمهای تولیدشده در این دهه، «اجارهنشینها» ساخته مرحوم داریوش مهرجویی در سال1365 است. این اثر با فضای طنزی که دارد با زبانی تند و تیز و با شخصیتپردازیهای نمادین به نقد وضعیت اجتماعی وقت از زاویه دید فیلمساز میپردازد. این فیلم نگاهی بر فراگیری نوگرایی در طبقه متوسط ایرانی و درگیری آنها با مسائلی چون آپارتماننشینی، طلاق و تغییراتی در مفهوم خانواده دارد. اکران این فیلم از ابتدا با مشکلات و مخالفتهایی مواجه شد اما درنهایت فیلمی ماندگار در دسته فیلمهای اجتماعی ایرانی شد. یکی دیگر از مثالهای قوی سینمای اجتماعی این دوره فیلم «دندان مار» اثر مسعود کیمیایی در سال1368 است. این فیلم روایتی از خانوادهای جنگزده را به نمایش میگذارد که بهناچار مهاجرت میکنند و پس از آن درگیر اتفاقات دیگری میشوند. «دندان مار» برای اولین بار در جشنواره برلین به نمایش درآمد و تحسین «فرانسیس فورد کاپولا» کارگردان بزرگ سینما را برانگیخت. یا «ضیافت» ساخته همین کارگردان که روایتی دارد از چند همدانشگاهی و رفیق و مسائل زندگی آنها، در این دهه توجه به همسویی مسائل اجتماعی با بحرانها بیشتر بوده و درک مردم نیز از آن آثار بهتر.
دهه 70 | در این دهه تحولی در مسائل روز و مشغولیتهای ذهنی جامعه ایرانی بهطور عمده رخ میدهد که ازجمله آن مسائلی چون تابوشکنی، نقش و موقعیتهای اجتماعی جدید، مسائل زنان، تحصیلات و افزایش آگاهی و در کنار آن مسائلی چون قاچاق دارو، خرافات و جادو، مهاجرت و تبعات آن و خودکشی و قتل را میتوان نام برد. در این دوره جنگ پایان یافته و گفتمانی بر مبنای سازندگی رواج دارد. از پرتکرارترین موضوعات در فیلمها موضوع زنان است که در آثاری چون «عروس»، «دیگه چه خبر»، «هنرپیشه»، «همسر» و «میخواهم زنده بمانم» محوریت داشته است. از مسائل دیگری که در این دوره بهدلیل تحول نهاد خانواده از منشأ تحولات اجتماعی حاصل میشد، فروپاشی و بحران در خانوادهها بود. از دلایل آن تغییرات اجتماعی حاصلشده در این دوره و رواج مفاهیم فردگرایانه و نشست آن در بطن فرهنگ و جامعه بود. از فیلمهای این دوره میتوان به دو فیلم «نرگس» در 1370 و «زیر پوست شهر» در 1379 ساخته رخشان بنیاعتماد با موضوعات فقر، خانواده و جایگاه اجتماعی زنان در آن سالها اشاره کرد. علاوه بر آن نیز فیلمهای «سگکشی» ساخته بهرام بیضایی در سال1379، «لیلا» از مرحوم داریوش مهرجویی در سال1375 و «آژانس شیشهای» ساخته ابراهیم حاتمیکیا در سال1376 با موضوعات اجتماعی و بهطور عمده موضوع زنان و خانواده یا مسائل اخلاقی و اجتماعی پس از جنگ در این دهه ساخته شدند که از شاخصترین آثار با سوژههای اجتماعی در این دوره بودند. این فیلمها در جذب مخاطب هم بسیار موفق بودند و بهخوبی مردم را به سالنهای سینما میکشاندند. در این دهه اعتراض اجتماعی در قالب آثار سینمایی بیشترین نمود را داشته، اما جنس این اعتراض نجیب، شریف و محترم بوده و آثار شاخص تولیدی، قصد برهمزدگی ماهیت کلی بهمنظور عنوان یک یا چند معضل و انتقامجویی را ندارد.
دهه 80 | این دهه بیشتر فیلمها بر محور خانوادههای طبقه متوسط و چالشهای آناننآنان و جامعه مدرن یا جامعهای در آرزو و در مسیر مدرنیزم ساخته میشد. طلاق از مسائل پرتکرار این دهه بود که در اثر تغییر و تحول در ساختار جامعه و قوت گرفتن تبادل فرهنگی ایجاد شده بود و درنتیجه آن نقشپذیری زنان در جامعه بهکلی دستخوش تحول شد. همچنین تحصیلات دانشگاهی و تخصص در این دوره بسیار اهمیت یافت و تبدیل به دغدغه اصلیترین و بزرگترین طبقه اجتماعی-اقتصادی این دوره یعنی طبقه متوسط شد. در این دوره نیز فیلمهای مهمی چون «درباره الی» و «جدایی نادر از سیمین» اثر اصغر فرهادی، «من ترانه 15سال دارم» اثر رسول صدرعاملی و «من مادر هستم» اثر فریدون جیرانی و بسیاری آثار اثرگذار و مهم دیگر ساخته شد که هنوز برخی از آنها هم قابلیت تماشا دارند و غبار کهنگی بر آنها ننشسته است اما خب بر مرز پذیرش/انکار در وادی خاستگاه سازنده و دریافت بیننده حرکت کرده و بعضی از این آثار اعتراضی بلواگونه درخصوص مشکلات اجتماعی اقتصادی دارند که بیشتر در پی جلب توجه نگاه بیرونی است تا اقناع درونی؛ البته آثاری مانند «مهمان مامان» ساخته داریوش مهرجویی با حس و حالی کاملا خانوادگی و امیدآفرینی، جز استانداردها و کورسوهای امید به ژانر اجتماعی به حساب میآید. این دهه را شاید بتوان دورهای دانست که زندگی در جامعه ایرانی به حالتی از سکون رسیده و حالا تحت مسائل و مشکلات داخلی قرار گرفته است؛ مشکلاتی چون شرایط اقتصادی یا تغییرات اجتماعی و تغییر در سبک زندگی مردم. در این دوره غربگرایی به شکلی عمده بر زندگی عموم مردم اثرگذار شد و تبادل فرهنگی برای اولینبار از طریق رسانهها وارد زندگی روزمره مردم شد. در این دهه البته علاوه بر این سبک اعتراضی جنجالی، عمده فیلمها رنگ و بوی کمدی و طنز به خودش گرفت که در واقع به فانتزی-جلف نیل داشت.
دهه 90 | در دهه90 فیلمهای موفقی از کارگردانان جوان و تازهنفس یا کارگردانان پیشکسوت سینما تولید شد که نسبت به سالهای قبل رفتهرفته تعداد آنها کمتر شد و بهعلاوه نیز موضوعات اجتماعی پیچیدهتر از دهههای قبل بود و رنگ و بوی دیگری گرفته بود. آسیبشناسی مسائل اجتماعی در این دوره مشکلات را از جنس دیگری نسبت به قبل شناسایی میکند. این دهه بحران اقتصادیای که درنتیجه تحریمهای گسترده علیه ایران رخ داده بود، موجب شده بود تا فقر و شکاف طبقاتی به یکی از اساسیترین معضلات اجتماعی تبدیل شود. در کنار این مسائل، موضوعاتی بر بستر و با مبنای خشونت اجتماعی نیز مطرح شده بود که با اقدامات و جرائمی چون تجاوز یا اسیدپاشی بروز میکرد. این دهه مخاطبان سینما به تماشای آثاری چون «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» اثر پوران درخشنده، «لانتوری» اثر رضا درمیشیان، «ابد و یک روز» و «متری شش و نیم» اثر سعید روستایی، «خشم و هیاهو» و «مغزهای کوچک زنگزده» اثر هومن سیدی، «جاندار» اثر حسین امیری دوماری و پدرام پورامیری و آثار دیگری که در قامت فیلمی اجتماعی موفق ظاهر شدند نشستند که البته بخش عمدهای از این آثار روی به سیاهنمایی صرف آورده و سعی کردند طرح مسئله را از یک زاویه و بعد دیده که کارکردی بیرونی پسند داشته و جامعه را به کنش اغراقشده وادارد، بهنحویکه مطلقنگاری در روایت یک موضوع با هدف ترسیم سیاهی مطلق جامعه و نتیجه آن تداوم یاس را در اجتماع در پی داشته باشد. این دهه و این آثار و بسیاری آثار دیگر به نحوی پایانی بود بر رشد و حرکت تولید و فروش فیلمهای اجتماعی در سیر چهار دهه. در پایان این دوره بود که با فراگیری ویروس کرونا سینما بهشدت آسیب دید و پس از آن نیز آنطورکه باید رغبتی در تولید یا تماشای این دسته از آثار دیده نشد. هرچند کرونا دلیل افول سینما شد، اما افول و سقوط اصلی در مدل ساخت و نگاه به این ژانر در سینماگران نیز بود که اصلی به حساب میآید. ناگفته نماند که در این دهه تداوم مسیر مدل فانتزی-جلف در نگاهی طنز به ملودرام اجتماعی با درصد بالای ابتذال و شوخیهای اروتیک بر قوت خود باقی ماند و فقط مدل داستانی آن متفاوت شد.
دوره کنونی
از این دهه که حالا سه سال از آغاز آن میگذرد، میتوان بهعنوان مرحله نهایی دوره افول و سقوط نمایش مسائل اجتماعی در سینما یاد کرد. عوامل بسیاری دست به دست هم دادند تا سینمای اجتماعی کمکم از سکه بیفتد و هم مخاطب و هم فیلمساز کمتر به آن اهمیت دهند. عواملی ازجمله شیوع ویروس کرونا و تعطیلی سینماها، وضعیت سخت اقتصادی-اجتماعی و گرانی سینما رفتن، کیفیت کم آثار تولیدی و افتادن در وادی تکرار برای رقابت بر سر هر چه سیاهتر و کثیفتر نشان دادن بهتر، که موجب ریزش جدی مخاطبان سینما و فاصلهگیری بخش عمدهای از طبقه متوسط از سینما بهطورکلی و بهطور خاص سینمای اجتماعی شد و همچنین، فاصلهگرفتن فیلمسازان از سینما به دلایلی که برشمردیم و نیز تغییر در سیاستهای فرهنگی و سینمایی که همه دست به دست هم دادند تا این جنبه از سینما ضعیف شود. علاوه بر آن نیز به راه افتادن جریانی از قاچاق فیلم که عمدتا فیلمهای اجتماعی را قربانی میکرد موجب شد تا فیلمهای خوشساخت با این مضمون نتوانند در مخاطبیابی و گیشه موفقیتی کسب کنند. ]در گزارش دیگری، چندی پیش، موضوع قاچاقهای اخیر فیلم در سینمای ایران را بررسی کردهایم.[ نقش عوامل دیگر نیز کمرنگ نیست و خوب است که به آنها توجه شود. به نظر میآید ناآرامیهای سیاسی و اجتماعی ایران در سال۱۴۰۱ یکی از عوامل عمده بیرمقی این ژانر شد یا غلظت نگاه سازنده و سرمایهگذار بر سر منفیگرایی محض در دغدغهمندی و مانند اینها، که دلیل آن به الان و این چندساله برنگشته و روند چهار دهه را شامل میشود که البته رکود حاصل از آن نمیتواند دائمی باشد و نتیجه و اثر آن را باید در چند سال آینده دید.
در رقابت با صاحبان سرمایه
عامل مهم و تعیینکننده دیگری که بر روند ساخت این فیلمها اثر گذاشته است، متمرکز شدن چرخه اقتصادی بر پلتفرمهای نمایش خانگی است. این پلتفرمها که بهطور عمده سرمایهگذاران بزرگی با خود همراه دارند فیلمساز را از دغدغه فروش اثر جدا میکنند و به این طریق انگیزهای تنها برای ساخت اثر باقی میگذارند؛ اگرچه حاصل فعلی این مدیوم و سرمایههای چند صد میلیاردی چیزی جز ابتذال و سطحیشدن خروجی نبوده اما درنهایت تمرکز تولید از سینما بهسوی این فضا رفته است.
نگاهی فرامرزی
درنهایت به نظر میآید سینمای اجتماعی در ایران در معرض تحولی است که حاصل مجموع عوامل برشمرده است. نتیجه آن رشد تولید آثار زیرزمینی و موفقیت را فراتر از مرزهای کشور دیدن است؛ نتیجهای که بعد از ترویج نادرست مهاجرت در میان همه اقشار به آرزویی همگانی بدل شده که دست زدن به آن به نحوی بیمارگونه و خارج از کنترل عمل میکند. روایتها بیانگر آن است که چیزی حدود ۷۰اثر زیرزمینی به جشنواره کن ۲۰۲۴ ارسال شده است. این عدد جز نشانه مرضی برای مطرح شدن و استفاده از هر فرصتی برای دستیابی به موفقیت در خارج از کشور، نمود چه چیزی میتواند باشد؟
نظر شما