آگاه: اگر هویت ایرانی را بهعنوان یک کل در نظر بگیریم، از چه اجزایی تشکیل شده و در طول سالهای گذشته چه چالشهایی را پشت سر گذاشته است؟
هویت ایرانی بعد از ورود اسلام به ایران دو جزو مهم اسلام و ایران را پیدا کرد و فرهنگ اسلامی ابعاد و اجزای مختلفی در فضای هویت ایرانی به خود گرفت. وقتی اسلام وارد ایران شد، چون فضای حاکم بر اسلام در آن زمان خلافت بود و در دورههای بعدی هم مسئله عربیت در فرهنگ خلفای آن زمان شدید بود. ایرانیها از اسلام گزینشگری کردند و بخش زیادی از هویت اسلامی و مولفههای اسلامی را پذیرفتند و برخی از آنهایی که به هویت اسلامی در آن زمان اضافه شده بود مثل خلافت و زبان عربی که برای مردم ایران فقط زبان قرآن بود و نه زبان گویششان و تعصبات قومی عربی را کنار گذاشتند و اسلام را به یک معنای دیگر یعنی اسلام ناب را پذیرفتند. اولین ویژگی اساسی اسلام ناب این بود که عدالتخواه بود و دوم اینکه مقاوم بود و در برابر ظلم میایستاد و از مظلوم دفاع میکرد.
قیامهای بعدی که در ایران رخ دادند، مثل قیام شعوبیه قیامهایی بوده که مبتنی بر عدالت بودند؛ یعنی بهدنبال برقراری عدالت و نفی تبعیض بودند و آیه قرآنی که به آن متوسل میشدند این بود که خدا انسانها را از زن و مرد خلق کرده و هیچ تفاضلی بینشان وجود ندارد و لذا قبایل و شعوبی که خدا خلق کرده برای شناسایی است و نه برای تفاضل و برتریجویی. این مقوله در اسلام پررنگ بود و کمکم در هویت ایرانی جاگیر شد و هویت ایرانی که سبقه ظلمستیزی و عدالتخواهی را در درون خود داشت و همین عنصر در اسلام هم بود و مقومش شد. در همین راستا، یکی از جدیترین عناصر فرهنگ عاشورا مقابله با ظلم و حاکم ظالم است. وقتی به علل قیام امامحسین(ع) مراجعه میکنیم به این موضوع برمیخوریم که اگر کسی ببیند سلطان جاعل و ظالمی هست؛ باید قیام کند و این ظلمستیزی و قیام در برابر ظالم و عدالتخواهی است و قیام امام حسین(ع) هم چنین ویژگیای داشت. فرهنگ عاشورا تجسمیافته بخشی از هویت اسلامی ایرانیان بود که در طول تاریخ شکل گرفته بود و در قالب آن پیاده شد. اگر بگوییم هویت ایرانی اسلامی، امتزاج غلطی است؛ چون اینها با هم ترکیب میشوند و ترکیب شدند و نمیتوانیم بهصراحت بگوییم این خالص ایرانی یا خالص اسلامی است.
در زمانی که تاکید بر عنصر صرفا ایرانی هویت شده، کارکرد هویت از بین رفته یا موثر نبوده که نمونهاش اشغال ایران در جنگهای مختلف مخصوصا جنگهای ایران و روس و جنگ جهانی اول و دوم بود و با وجود اینکه آقایان برای مقابله ایستادند، ولی ایران اشغال شد که بخشی از اشغال ایران بهدلیل ضعف در قوای نظامی ایرانیها در برابر قوای نظامی مهاجمان بوده است؛ اما بخشی از آن مخصوصا در جنگ جهانی دوم که هویت ایرانی ضربه جدی خورد، به این دلیل بود که هویتسازی که پهلوی اول انجام داده بود خود را بروز داد و ایران بدون هیچ مقاومت جدی اشغال شد. هویت ایرانی ضربه جدی دیگری در دوره مشروطه بهواسطه کنشگری روشنفکران عصر مشروطه خورد که میخواستند تفکر بومی را کنار بگذارند و مدرنیزاسیون را در کشور پیاده کنند و در جنگ جهانی اول نمود پیدا کرد.
از دوره صفویه به بعد این موضوع چه تغییر و تحولاتی را مشاهده میکند؟
بعد از ظهور صفویه در ایران و رسمی شدن مذهب تشیع، یکی از روشهای تحکیم عناصر شیعی در ایران مقولههای آداب و رسوم بود. یکی از روشهای تحکیم یک اندیشه تبدیلکردنش به آداب و رسوم بود. آداب و رسومی که در عزاداریهای محرم میبینیم نسل به نسل تغییر کرده و افزودههایی داشته که بعضی از این افزودهها و فلسفه عاشورا و محرم تعارض داشته و بعضیها نداشته است. در دوره صفویه، کمکم سنتهایی که در مناطق مختلف ایران وجود داشتند باتوجهبه فرهنگ بومیشان شکل گرفت و بروز پیدا کرد.
تحولات کمکم فرهنگ عاشورا را به بخش جداییناپذیری از هویت ایرانیها تبدیل کرد؛ به همین دلیل، یکی از پررنگترین مناسک و مراسمی که پس از دوره صفویه در مناطق مختلف کشور فراگیر شد بهگونهای که حتی مختص به شیعیان هم نیست و اهل سنت و غیرمسلمانها هم به این مراسم پایبندند و انجام میدهند نشان میدهد که مسئله فرهنگ عاشورا هر چند از دوره صفویه به بعد در ایران نضج میگیرد و تشدید و پررنگتر میشود، بهواسطه اینکه حکومت هم پشت داستان ترویج فرهنگ شیعی و فرهنگ عاشورا میآید با هدف تثبیت و تقویت حکومت خود تشدید میشود. در دورههای متمادی داشتیم که فرهنگ عاشورا در ایران فقط یک فرهنگ شیعی نبوده و اهل سنت در ایران که از گذشته بودند این روند را طی میکنند و به مناسک مربوط به عاشورا پایبندند و اهل کتاب و اقلیتهای دینی هم این وضعیت را دارند که نشان میدهد فرهنگ عاشورا یک فرهنگ فرادینی و فرامذهبی در کشور ماست و توانسته یک جایگاه بسیار جدی را در هویت ایرانیها شکل بدهد. در جنگهای زمان صفویه و قاجار و ادبیات این دورهها، بهرهگیری از فرهنگ عاشورا در دفاع از سرزمین بهوفور دیده میشود و نشان میدهد فرهنگ عاشورا یک فرهنگ کاربردی برای مردم آن زمان بوده که خود این محل توجه است. مسئله فرهنگ عاشورا در عصر صفویه به بعد نه فقط فرهنگ جهاد، جنگ و شهادت، بلکه فرهنگ زندگی بوده و خود این به بررسیها و واکاویهای تاریخی نیاز دارد که نشان دهیم فرهنگ عاشورا فقط برای این نبوده که بجنگند، یعنی حتی با حاکم ظالم بجنگند و در آنجا بروز بیشتری داشته است؛ ولی در دورههایی، بخشی از زندگی ایرانیان مبتنی بر فرهنگ عاشورایی و فرهنگ حسینی بوده که نیازمند بررسیهای تاریخی است تا بتوانیم مولفهها و گزارههایش را دربیاوریم.
تاثیرگذاری مکتب عاشورا و سیدالشهدا در جریان پیروزی انقلاب و سپس شروع دفاع مقدس از منظر هویتی چگونه قابلتبیین است؟
در جریان انقلاب اسلامی چون مسئله بهطور کامل مقابله با ظلم و حاکم جائر و ظالم بود، مسئله مکتب عاشورا مسئله بسیار پررنگی بود و هم از ابزار ایام محرم و هم از ادبیات فرهنگ عاشورا استفاده میکردند تا مردم را برای این ماجرا تحریک و تهییج کنند و این مسئله بسیار مهمی بود و در سراسر انقلاب اسلامی آن را میبینیم. اینطور هم میتوان گفت که بهرهگیری از فرهنگ عاشورا در جریان انقلاب اسلامی تاکتیکی بود که از فرهنگ عاشورا برای تهییج و آگاهیبخشی به مردم استفاده کنند؛ زیرا فرهنگ عاشورا در فرهنگ مردم ایران جا افتاده بود و وقتی مردم از ظالم و مظلوم حرف میزدند همه آن برای مردم قابلفهم بود و فقط انطباق ذهنی و عینیاش در درون جامعه که مصداق فلان حاکم ظالم یا جائر چیست، مواردی بودند که نباید اتفاق میافتاد وگرنه اصل فرهنگ در ذهن مردم جا افتاده بود و امام(ره) از این فرهنگ استفاده کرد برای اینکه هم انقلاب را شکل بدهد، هم انقلاب را معنا ببخشد و هم انقلاب را پیش ببرد و این امر در ادبیات بزرگان بسیار خوب نمود دارد. در روند انقلاب اسلامی از مدلها و ساختارهای فرهنگ عاشورایی هم استفاده میکنند؛ مثلا بعد از حادثه ۱۹دی در قم مسئله چلهگیری داریم. درست است اربعین در فرهنگ دینی در قالب عرفانی بسیار پررنگ است؛ اما چیزی که عموم مردم در فرهنگ مذهبیمان با آن آشنا هستند، مسئله اربعین امامحسین(ع) است و از همین مقوله استفاده کردند. اربعین مردم قم را مردم تبریز گرفتند و اربعین مردم تبریز را مردم یزد و آمل گرفتند. فرهنگ عاشورایی چون در فرهنگ و هویت مردم ایران جاگیر شده بود و جزو مقوم این هویت به شمار میآمد، این فرهنگ در مقابله با حاکم ظالم وقت که رژیم پهلوی بود مورداستفاده قرار میگرفت که در قالب قیاسش با حکومت بنیامیه بود و از روشها و تاکتیکهای قیام عاشورا هم استفاده شد.
امام(ره) با حرکتهای مسلحانه که جریانهای چپ و التقاطی به دنبالش بودند مخالف بود، به این دلیل که میگفتند به مردم آگاهیبخشی نمیکند و انقلاب باید در بصیرت باشد که دقیقا مسیر امام حسین(ع) است. در دفاع مقدس هم همینطور است و تمسک بچهها به اهلبیت و امامحسین(ع)، روحیه مقاومتی که داشتند، همراهی و همدلی مردم و رهبری امام(ره) در جنب مسئلهای بود که کاملا میدیدیم و فرهنگ عاشورا عامل قوتبخشی به مردم ایران و رزمندگان بود تا بتوانند در برابر لشکر تا بن دندان مسلحی که کشورهای متعددی به او کمک میکردند، بایستند. راز اینکه جمهوری اسلامی توانست در برابر ارتش بعث عراق بهظاهر و کشورهای زیاد اقماری استکبار در دنیا بایستد این بود که فرهنگ عاشورا در هویت مردم ایران نهادینه و عملیاتی شده بود و این عامل اصلی شکلگیری انقلاب اسلامی بود و قطعا این مقوله در تداوم انقلاب اسلامی موثر خواهد بود.
اگر شعارهای انقلاب اسلامی را تحلیل کنیم، میتوانیم مسئله تاثیرگذاری فرهنگ عاشورا بر انقلاب اسلامی را ببینیم. یکی از نمودهای یک انقلاب و اینکه بتوانیم ماهیت انقلاب را تحلیل کنیم این است که ببینیم شعارهای آن انقلاب چیست. آقای دکتر محمدحسین پناهی کتابی دارد که شعارهای انقلاب را تحلیل کرده و در این کتاب بیان کرده شعارهای انقلاب اسلامی چه شعارهایی و چگونه هستند و وقتی شعارها را مرور کنید، میبینید چقدر برگرفته از فرهنگ انقلاب اسلامی بوده و نشان میدهند که انقلاب اسلامی بهنوعی تجلییافته مکتب عاشورا و فرهنگ عاشوراست؛ هم در شعار و ماهیت و هم در کنش، رفتار و اقدام و این نکتهای است که کارهای فرهنگی پژوهشی متعددی درباره آن انجام شده و اثبات کردند این نسبت یک نسبت بسیار جدی است.
تاثیر واقعه عاشورا بر دفاع مقدس را میتوانیم همانند انقلاب اسلامی ببینیم؛ زیرا دفاع مقدس ادامه انقلاب اسلامی بود. دفاع از مظلوم در برابر ظالم و حکومت ظالم و همدلی و همیاری مردم و رهبریت امام(ره) در دفاع مقدس و انقلاب اسلامی بهگونهای بود که دقیقا مولفههای یک رهبر الهی را داشت؛ رهبری که مثل امام حسین(ع) بهدنبال اهداف عالی و روشنگری و تبیین بود و ازخودگذشتگی داشت. مسئله روشنگری و تبیین مسئله بسیار مهمی است؛ زیرا انقلاب اسلامی مثل انقلاب امامحسین(ع) یک انقلاب معرفتی است؛ یعنی باید انقلاب و تحول در درون خود افراد ایجاد شود.
چقدر میتوانیم از این مکتب و فرهنگ در جهت بازسازی هویتی بهره ببریم؟
مکتب عاشورا فارغ از عناصر دینی، یکسری عناصر انسانی هم دارد. امامحسین(ع) فرمودند اگر دین ندارید حداقل آزاده باشید، به این معنا که وقتی از منظر انسانی فارغ از دین به مقوله عاشورا نگاه میکنید، تاثر انسان را برمیانگیزد و حس مقاومت را در او رشد میدهد. به همین دلیل است که مکتب عاشورا یک امر اختصاصی شیعه نیست و کسانی که دین ندارند و مسلمان هم نیستند بهنوعی از مکتب عاشورا درس میگیرند؛ مثلا اگر جملات ماهاتما گاندی را بخوانید، میبینید او از امام حسین(ع) درس میگیرد؛ چون امامحسین(ع) بهعنوان یک انسان آزاده اینگونه رفتار و جان فدایی میکند و میتوانیم این را برای نسل جوان بهروز کنیم. ما تصور میکنیم مکتب عاشورا قدیمی است و نسل جوان از آن فاصله گرفته که اینطور نیست و مسئله این است که مکتب عاشورا را گاهی طوری جلوه میدهیم که نسل جوان نمیتواند با آن ارتباط بگیرد. میتوان مکتب عاشورا را در بازسازی هویت جوان امروزی آورد و از آن بهرهگیری کرد و فقط بایستی به راهکارهای امروزی فکر کنیم؛ مثلا یک بخش از راهکار امروزی این است که مسئله هویت جوانمان را که در دهههای اخیر تحولاتی پیدا کرده خوب فهم کنیم و ببینیم چطور و از چه منظری به مکتب عاشورا اتصال پیدا میکند و از این منظر اتصال را برقرار کنیم و او را به یک منبع لایزال متصل کنیم و این هنری است که باید سیاستگذاران و مجریان فرهنگی ما آن را انجام بدهند. نسل جوان ما دینگریز نیست و اتفاقا دوست دارد مسیر جدیدی را تجربه کند و باید ببینیم نسبت تجربه مسیر جدید با مکتب عاشورا چیست تا بتوانیم در بازسازی هویت به نسل جوان کمک کنیم. مکتب عاشورا بهعنوان یک مکتب انسانساز قطعا میتواند در شکلدهی به هویت نسل جوان و دهه هشتادیها نقش جدی ایفا کند؛ به شرط اینکه هوشمندانه هم نسل جدید و عناصر هویتی و دغدغهها و علاقهمندیهایش را بشناسیم و هم نسبت مکتب عاشورا را بدانیم. مکتب عاشورا چون برآمده از اسلام است محدود به زمان و مکان نیست و فقط مختص دورهها، افراد و جغرافیای خاصی نیست و هر انسانی با هر ویژگی، دین، مذهب و سنی میتواند از عاشورا درس بگیرد ولی این نسبت برقرارکردن یک مقوله جدی است که باید برایش تاملات جدی داشت.
جمله ما ملت امام حسینیم از چه پشتوانه هویتی برخوردار است؟
اگر این مقدمات را بپذیریم که فرهنگ عاشورا در شکلگیری انقلاب اسلامی و در جریان دفاع مقدس و در سدههای اخیر جزو لاینفک هویت ایرانیان بوده، جملهای که شهید سلیمانی فرمودند ملت ما ملت امامحسین(ع) است یک امر برآمده از هویت ماست؛ یعنی میشود گفت انگار از ریشه هویتی مردم ایران خبر میدهند و اخبار میکنند که ملت ما ملت امام حسین(ع) است. ملت ما ملتی است که با امامحسین(ع) عجین است و تاروپود وجودش با امام حسین(ع) شکل گرفته و شهید سلیمانی با همین نگاه و مبنا وارد گود و معرکه دفاع از حرم شدند و با جریانهای تکفیری مقابله کردند و این فرهنگ را در کشورهای دیگر رقم زدند و توانستند این جریان را شکل بدهند. با اینکه برخی از قالب جریانهای فلسطینی جریانهای شیعی نیستند، ولی فرهنگ امامحسینی و فرهنگ عاشورایی در رفتارشان وجود دارد و این کاری است که از ابتدای انقلاب شروع شده بود، ولی در دهه اخیر شهید سلیمانی این را در بین ما رقم زد تا مفهوم ملت امام حسین(ع) رقم بخورد. اینکه در اربعین شعار میدهیم و میگوییم «حب الحسین یجمعنا» واقعا شعار نیست و یک امر واقع است که اگر میخواهیم ملت و امت واحدی شویم و برای وحدت و ایستادن در برابر نظام سلطه، جریان تکفیری و جریانهای استعماری نقطه اشتراکی پیدا کنیم، راهش این است که حول حسین بنعلی(ع) تجمع کنیم و اگر این اتفاق بیفتد و این وحدت شکل بگیرد، قطعا جریان امامحسینی شکستناپذیر است و این را تجربه کردهایم و به همین دلیل است که شهید سلیمانی فرمودند ملت ما ملت امام حسین(ع) است.
در مولفههای هویتی ایرانیان علاوه بر ایرانیت و اسلامیت آیا میتوان انقلابیگری را هم گنجاند؟
مسئله هویت ایرانیان یک امر ثابت و غیرقابلتغییر نیست که بگوییم یک امر ازلی از قدیم بوده و تغییر نمیکند، هرچند وجوه مختلف پیدا میکند. یک دین در هویت ملی ایرانیان داشتیم که در دوره قبل از اسلام، زردشتی بوده و بعد از ورود اسلام به ایران کمکم تغییر کرد و اسلام جایگزین شد. در دورههایی مذهب تشیع رواج و گسترش پیدا کرد و جزئی از هویت ایرانیان شد. هویت ایرانیها دارای یک محوریت است و یک ستون مرکزی دارد؛ اما جزئیات و حواشی ماجرا و وجوه مختلفش ممکن است در طول تاریخ تغییر کند. ایرانیها در طول تاریخ یک مقوله جدی در هویت خود داشتند و حتی در اسطورهها، آن را میبینیم که مسئله عدالتخواهی و مقابله با ظلم و ظالم و عدم تمکین در برابر ظلم است که در تاریخ ایران و ایرانِ باستان این مسئله پررنگ بوده و ایرانیها در گفتمان و فضای فرهنگی خود این موضوع را پررنگ میکردند که نه ظلم کن و نه ظلم بپذیر باش که در قالب عدالت، ظلمستیزی و سلطهستیزی نمود پیدا کرده است. اگر این مسئله را توسعه مفهومی دهیم همان انقلاب است.
انقلاب به این دلیل رخ میدهد که در برابر ظلم و ظالم میایستند. بر این اساس است که وقتی به مولفهها و عناصر هویتبخش ملیمان نگاه میکنیم، میبینیم هم اسلام، هم ایران و هم مسئله انقلاب هر سه رکن اساسی به شمار میآیند. به همین دلیل رهبر انقلاب در سیاستهای کلی خانواده بر این نکته تاکید داشتند که باید عناصر و مولفههای هویتبخش ملیمان را تقویت کنیم که هر سه عنصر اسلام، ایران و انقلاب مورد تاکید است؛ یعنی هویت اسلامی، هویت ایرانی و هویت انقلابی. هویت انقلاب اسلامی امر پس از انقلاب اسلامی نیست و ریشه عدالتخواهی، ظلمستیزی، سلطهستیزی و حمایت از مظلوم در تاریخ ایران بسیار پررنگ است. این نگاه در دوره معاصر و حداقل در دوره صدساله اخیر ازسوی جریان اسلامی بهویژه علمای ما در قالب دفاع از مظلوم خود را نشان داد؛ مثلا وقتی مسئله فلسطین به وجود میآید که دولت پهلوی برسر کار است، جریان اسلامی در دفاع از فلسطین برمیخیزد و حمایت مالی، سیاسی و فرهنگی میکند و تجمعات راه میاندازد.
این مسئله از قدیمالایام بهواسطه اینکه مسئله اسلام و نگاه اسلامی، نگاه انقلابی است و نگاه اسلامی یک نگاه بیتفاوت نسبت به پیرامون خود نیست و مسئله دفاع از مظلوم و مقابله با ظالم، همگی جزو مبانی اسلامی ما هستند و به تعبیر امام خمینی(ره)، اسلام انقلابی و اسلام ناب است و نه اسلام آمریکایی که اینها را کنار میگذارد. با ظهور حضرت امام(ره) و بروز جریان انقلابی حضرت امام، این امر تاریخی و امر جدی که ایرانیان در رابطه با خود در طول تاریخ داشتند در قالب هویت انقلابی بروز، تجلی و رشد پیدا کرد. در طول تاریخ این نگاه را داشتیم اما به این قوت نبود که با پیروزی انقلاب اسلامی و گفتمان حضرت امام(ره) مسئله هویت انقلابی نیز که جزئی از هویت ایرانیان بود نمود پیدا کرده و توانست خود را به مرحله اجرا و عمل برساند.
نظر شما