مجدالدین معلمی درحال‌حاضر مدیرعامل بنیاد کتاب و مدیر انتشارات امیرکبیر است و به‌عنوان یکی از مدیران فعال حوزه نشر در حال حاضر مشغول به کار است. او سال‌هاست دغدغه کتاب‌خوانی و کتاب دارد و هیچ گاه این دغدغه را  رها نکرده است.

آگاه: در سال‌های اخیر، هیچ‌وقت شاهد جریان سازی و میدان‌داری یک عنوان کتاب نبودیم. در واقع مردم در پی کتاب نیستند و کتاب دغدغه اول‌شان نیست. دلیل این موضوع را در چه می‌دانید؟ درحالی‌که در برخی بخش‌ها مثل سینما شور و شوق مردم را دیده‌ایم.
اطلاعات شما غلط است. برای مثال، کتاب‌هایی که توسط آقای فاضل نظری نوشته شده‌اند یا آثار امثال آقای رضا امیرخانی که طرفداران زیادی دارند و برای تهیه‌شان گاهی صف کشیده می‌شود. همچنین آثار نویسندگانی مانند خالق «آبنبات چوبی» که کتاب‌های طنزشان مورد استقبال است، گاهی این شرایط را تجربه می‌کنند. از سوی دیگر، برخی فیلم‌های طنزی که در سینما اکران می‌شوند، به رونق سینما کمک کرده‌اند؛ هرچند خود سینماگران برخی از این فیلم‌ها را ارزشمند نمی‌دانند. این در حالی است که همواره سرانه مطالعه پایین در کشور به‌عنوان یکی از دغدغه‌های مسئولین فرهنگی مطرح بوده است. سوال اینجاست که چرا این مسئله به‌صورت زیربنایی حل نمی‌شود؟
سرانه مطالعه کشور اگرچه پایین نیست، اما رضایت‌بخش هم نیست. از کشوری با پیشینه فرهنگی و انقلابی مانند ما انتظار  می‌رود که مردم علاقه‌مندی بیشتری به مطالعه نشان دهند. نکته دیگر این است که کتاب، بخشی حیاتی از اقتصاد فرهنگ کشور را تشکیل می‌دهد؛ اقتصادی که کتاب دارد، اما سایر رشته‌های هنری مانند سینما و هنرهای تجسمی چنین سهم مستقیمی از این اقتصاد ندارند. این امر نشان‌دهنده ارتباط نزدیک کتاب با مردم است؛ چرا که اگر حمایت خرید کتاب صورت نگیرد، صنعت کتاب با چالش مواجه خواهد شد. به عبارتی، سرانه مطالعه و میزان توجه به کتاب در کشور همزمان هم خوشحال‌کننده و هم نگران‌کننده است. به‌رغم تمام این مسائل، هر ساله شاهد افزایش تعداد عنوان کتاب‌های منتشر شده هستیم. به‌طوری که در سال جاری، حدود ۱۲۰هزار عنوان کتاب در کشور به چاپ رسیده است. اما از طرف دیگر، تیراژ کتاب به شدت کاهش یافته و تقریبا به زیر هزار نسخه در هر عنوان رسیده است. در گذشته، وقتی به بازار کتاب نگاه می‌کردیم، عناوین زیادی با تیراژهای بالاتر، مثلا ۴۰ یا ۵۰هزار نسخه، منتشر می‌شدند. امروز با وجود افزایش تعداد عناوین، تیراژ هر عنوان کتاب کاهش یافته است. این در حالی است که تعداد ناشران فعال کشور به بیش از پنج‌هزار ناشر رسیده و این نشانه‌ای از پویایی اقتصادی این حوزه است، هرچند که وضعیت فعلی هنوز مطلوب فضای فرهنگی کشور نیست.
 آیا توسعه شبکه‌های اجتماعی بر سرانه مطالعه تاثیر منفی داشته است؟ برخی معتقدند که استفاده گسترده از این شبکه‌ها باعث کاهش سرانه مطالعه شده، درحالی‌که دیگران باور دارند که می‌توان از فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی برای ترویج و گسترش فرهنگ کتاب‌خوانی بهره گرفت. نظر شما چیست؟ آیا فضای مجازی می‌تواند به افزایش سرانه مطالعه کشور کمک کند؟
هر رسانه‌ای می‌تواند در خدمت رسانه‌های دیگر باشد و آنها را تقویت کند. امروزه به لطف فضای مجازی، دسترسی به نقد، معرفی و محتوای کتاب‌ها بیش از گذشته میسر است. در گذشته، اگر کسی می‌خواست کتابی را ببیند، باید به کتاب‌فروشی مراجعه می‌کرد تا آن را بررسی و انتخاب کند؛ اما اکنون به‌سادگی و بدون نیاز به مراجعه حضوری، می‌توان اطلاعات کتاب را دریافت و آن را تهیه کرد. از این نظر، فضای مجازی فرصت‌های خوبی برای دسترسی به کتاب و ترویج آن فراهم کرده است. در عین حال، فضای مجازی تهدیدهایی نیز به همراه دارد؛ برخی افراد که قبلا اهل مطالعه بودند، اکنون بیشتر وقت خود را در شبکه‌های اجتماعی سپری می‌کنند. به عبارتی، فضای مجازی هم فرصتی برای ترویج کتاب است و هم تهدیدی که وقت مردم را به خود مشغول می‌کند.
سوال دیگری که دارم مربوط به بیانات رهبر انقلاب در دیدارهایشان از نمایشگاه کتاب است. ایشان همواره بر جایگاه والای کتاب تاکید داشته و بر این باورند که تمام فعالیت‌های هنری، فرهنگی و رسانه‌ای باید از کتاب پشتیبانی بگیرند. به نظر شما، چه باید کرد تا تولیدات فرهنگی، هنری و رسانه‌ای ما همواره به کتاب وابستگی داشته باشند و از محتوای غنی کتاب بهره ببرند؟
به نظر می‌رسد که گام نخست، این است که اهالی فرهنگ و هنر ارتباط بیشتری با کتاب برقرار کنند. هنرمندی که کتابی را با دل و جان دوست دارد، تلاش می‌کند هنر خود را بر اساس آن کتاب بسازد، خواه از آن کتاب فیلم بسازد، موسیقی خلق کند یا تصویرسازی کند. اگر هنرمندان و تولیدکنندگان فرهنگی ما ارتباط عمیقی با کتاب نداشته باشند، طبیعی است که نتوان از جامعه انتظار داشت که به‌طور خودجوش به کتاب گرایش پیدا کند؛ به‌ویژه اگر این ارتباط به اجبار و با دستورالعمل‌های مدیریتی تحمیل شود. بنابراین، لازم است ابتدا هنرمندان و تولیدکنندگان محتوا خود ارتباط قوی‌تری با کتاب برقرار کنند. نکته دوم این است که بخش عمده‌ای از تولیدات رسانه‌ای و تصویری ما با حمایت‌های دولتی و حکومتی شکل می‌گیرد. اگر تصمیمی واحد اتخاذ شود که این حمایت‌ها به سمت آثاری برود که اقتباس از کتاب را در نظر دارند، این آثار بیشتر و بهتر مورد حمایت قرار گیرند و روند حمایتی سریع‌تر شود، طبیعی است که میل و رغبت تولیدکنندگان محتوا به سمت این کار بیشتر خواهد شد.
 رهبر انقلاب بر ترجمه و انتشار کتاب‌های داخلی به زبان‌های خارجی همیشه تاکید دارند و این موضوع یکی از مطالبات ایشان بوده است. طی چند سال گذشته، چه اقداماتی در این زمینه انجام شده و آیا پیشرفتی در این راستا داشته‌ایم؟
پاسخ دقیقی برای این موضوع ندارم، اما از نظر کلی و بر اساس مشاهدات، به نظر می‌رسد که اتفاق جدید و قابل‌توجهی در این حوزه رخ نداده است. در گذشته، برخی نویسندگان با ارتباطات شخصی یا از طریق سازمان‌های مختلف، کتاب‌هایشان را ترجمه می‌کردند؛ اما برای تحقق این خواسته و گسترش ادبیات فارسی در سطح بین‌المللی، نیاز به یک چارچوب دقیق داریم. تا زمانی که نتوانیم قواعد مشخصی برای رعایت کپی‌رایت وضع کنیم و قراردادهای اقتصادی درستی با ناشران بین‌المللی برقرار سازیم، بعید است اتفاق گسترده‌ای برای ترویج ادبیات و اندیشه‌های فارسی در سطح جهانی رخ دهد. ناشران بین‌المللی وقتی می‌بینند که آثارشان بدون رعایت حقوق مالکیت معنوی چاپ می‌شود، طبیعی است که تمایلی به همکاری در انتشار آثار ما نخواهند داشت.برای جلب توجه ناشران بین‌المللی، باید آنها به انتخاب آثار ما رغبت کنند و ترجمه و چاپ کتاب‌های ما را خودشان انجام دهند. اما روش کنونی که کتابی را در داخل ترجمه کنیم، سپس آن را چاپ کرده و به‌صورت فیزیکی ارسال کنیم، یک مدل منسوخ و ناکارآمد است. این ایده و درخواست رهبری با این شیوه قابل تحقق نیست و نیازمند تغییرات بنیادی در نحوه تعامل با ناشران و رعایت اصول کپی‌رایت است.
چه باید کرد تا کتاب هرچه بیشتر در سبد خانواده‌های ایرانی جای بگیرد؟
برای این کار باید به تمام زنجیره نشر فکر کرد. بخشی از مسئولیت این امر بر عهده سیستم دولتی است که بیشتر به تولید توجه داشته باشد. اما وقتی کتابی تولید می‌شود، اگر تبلیغ، ترویج و معرفی مناسبی نداشته باشد، به دست مخاطب نخواهد رسید. از سوی دیگر، اگر سیستم توزیع مناسبی وجود نداشته باشد، دسترسی مخاطبان به کتاب دشوار خواهد شد. نمونه‌اش کتابی است که رهبر معظم انقلاب بر آن تقریظ نوشته بودند، اما به‌دلیل ضعف در توزیع و چاپ، دسترسی مخاطبان به آن دشوار شد. بنابراین، زنجیره نشر باید از مرحله تولید تا رسیدن به دست مخاطب و شناخت صحیح از ذائقه خوانندگان به‌درستی طراحی شود. لازم است برای هر مخاطب با توجه به نیازها، سطح سواد، اطلاعات و علایقش، کتاب مناسب معرفی و عرضه شود. این زنجیره نیاز به بازبینی و اصلاح دارد، چرا که تنها با فراهم‌کردن همه این عوامل می‌توان به افزایش میزان مطالعه دست یافت. پرسش از مردم درباره اینکه «چرا کتاب نمی‌خوانند؟» از اساس سوال اشتباهی است. ابتدا باید بررسی شود که چه امکانات و تسهیلاتی برای دسترسی به کتاب برای مردم فراهم شده و آیا کتاب به‌درستی به آنها عرضه می‌شود یا خیر. هرگاه دسترسی مناسب و عرضه صحیح وجود داشته، مثل تجربه نمایشگاه‌های کتاب، دیده‌ایم که مردم به کتاب علاقه دارند و حتی برای خود و فرزندانشان کتاب تهیه می‌کنند و هزینه می‌پردازند.به‌نظر من، مسائل حوزه نشر پیچیده‌تر از آن است که مردم را مقصر بدانیم. مشکلات اصلی ناشی از عدم توازن، نقص در قواعد و ضعف‌های موجود در چرخه نشر از تولید تا مصرف است. تمامی این عوامل، تصویر واقعی صنعت نشر ما را شکل می‌دهند. به این ترتیب، می‌توان نتیجه گرفت که در مسئله سرانه مطالعه، مردم متهم نیستند. مشکل در عدم مطالعه مردم نیست، بلکه در ناهماهنگی و برخی قواعد نادرست در حوزه نشر است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.