آگاه: تئاترشهر تهران یکی از معروفترین و قدیمیترین سازههای استوانهایشکل و بسیار معروف واقع در پارک دانشجوی تهران در خیابان انقلاب و چهارراه ولیعصر(عج) کنونی است، ایده ساخت چنین مجموعهای در سال۱۳۴۶ کلید خورد که در سال۵۱ به بهرهبرداری رسید. امیرعلی سردارافخمی که از معماران بنام آن زمان بود برای طراحی این بنا، از معماری مدرن و معماری ایرانی الهام گرفته و نتیجه اینکه امروز در هرجای تهران که باشی نام تئاترشهر را بیاوری، همه متوجه منظورت میشوند که داری درباره کدام منطقه تهران صحبت میکنی؛ به بیان دیگر، «تئاتر شهر» فقط یک بنای فرهنگی- هنری نیست، بلکه یک بخش هویتی از شهر تهران است.
هدف از اجرای چنین سازهای، داشتن مکانی برای اجرای هنرهای نمایشی و تئاتر بوده، به همین دلیل این سازه شامل چند سالن مخصوص اجرا ازجمله تالار قشقایی، تالار چهارسو، تالار سایه و تالار اصلی است اما بعدها بخشهای دیگری مثل کارگاه نمایش، دو تالار و کتابخانه نیز به مجموعه اضافه شدند. کتابخانه تئاترشهر سال۱۳۶۶ با تلاشهای منصور خلج، مدرس و محقق تئاتر تاسیس و ساماندهی شد. در این کتابخانه، اعضا به کتب و مجلات تخصصی تئاتر کشور، مدارک نمایشی مثل پوستر و بروشور آثار نمایشی اجراشده در تماشاخانهها دسترسی دارند و یکی از کتابخانههای تخصصی و مرجع برای اهالی تئاتر است.
معماری این بنای بااصالت بهگونهای است که مخاطب در بدو ورود بهخاطر حالت گرد سازه نوعی حس رازآلود پیدا میکند. با دیدن فضای داخلی ساختمان، حس یکپارچگی و هماهنگی بین فضای بیرون و داخل احساس میشود، زیرا در فضای داخل هم از همان المانهای بیرونی استفاده شده است. پیش از انقلاب متولی تئاترشهر، سازمان «جشن هنر شیراز» و سپس «رادیو و تلویزیون ملی ایران» بود اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی، اداره تئاترشهر به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی واگذار شد.
افتتاح با «باغ آلبالو» چخوف
اما اولین نمایشی که در این مجموعه روی صحنه رفت، نمایش «باغ آلبالو» اثر آنتون چخوف بود که آربی آوانسیان آن را کارگردانی و بازیگرانی مثل فهیمه راستکار، پرویز پورحسینی، سوسن تسلیمی، داریوش فرهنگ و فریده سپاهمنصور در آن ایفای نقش کردند.با اینکه ساختمان تئاترشهر، اولین سالن تئاتر در تهران نیست و پیش از آن تماشاخانه نصر و چند سالن دیگر نیز با کاربری اجرای تئاتر در تهران بنا شده بودند اما با ساخت مجموعه تئاترشهر انگار این بنا، پاتوق و مرکز اصلی تئاتریها شد و انتخاب و گزینش اجراهای این سالن هم که با وسواس و دقت صورت میگرفت به شأن و اعتبار این مجموعه اضافه میکرد. علاقهمندان و اهالی تئاتر میدانستند که اگر قرار است فلان اجرای معروف را ببینند باید به تئاترشهر که پاتوق بزرگان تئاتر است، بروند و گاه برای خریدن بلیت یک نمایش ساعتها در صف بمانند. اما این انتظار فقط مربوط به مخاطبان تئاتر نبود بهواسطه تقاضای فراوانی که برای اجرا در این سالن وجود داشت، اگر کارگردانی قصد اجرای نمایش در این مجموعه را داشت باید از مدتها قبل به مدیریت مجموعه اطلاع میداد و در صورت تایید و پذیرفتهشدن کارش در نوبت اجرا قرار میگرفت؛ بنابراین به زبان سادهتر هر اجرایی، امکان روی صحنه رفتن در تئاترشهر را نداشت و انگار یک قانون نانوشته وجود داشت که کارهای نمایشی باید در حد و اندازهای باشد که ارج و قُرب مجموعه نگه داشته شود.
محاصره در بازار
تا سالها قبل که «تئاتر» دنبالکنندگان خود را داشت و هنوز رنگوبوی بازار نگرفته بود هم این سختگیریها کم و بیش در تئاتر لحاظ میشد اما در چند سال گذشته هم بیرون تئاترشهر تغییر کرد، هم درونش.
از حدود ۳۰سال پیش، بحث حریم تئاترشهر ازسوی هنرمندان و دلسوزان تئاتر با هدف حفاظت از گزند و آسیبهای بصری و شهری مطرح بود اما با ساخت ایستگاه مترو در نزدیکی تئاترشهر خدشه بزرگی به این حریم وارد شد و از آن زمان به بعد، با رویکارآمدن هر دولتی، وعدههایی برای حفظ حریم تئاترشهر داده میشود اما هیچکدام نهتنها کارساز نشده، بلکه هرروز بدتر از روز قبل میشود، چون امروز دیگر مترو حریم تئاترشهر را از بین نبرده، حضور دستفروشان فراوان در اطراف این مجموعه فرهنگی و هنری هم به خدشهدار شدن این حریم بیشتر لطمه زده است. با اینکه هرچند وقت یکبار این دستفروشان را ماموران انضباط شهری جمع میکنند، هنوز چند روز نگذشته سروکله لباسفروشها و اغذیهفروشیهای خیابانی پیدا میشود و نمای این منطقه را بسیار زشت و زننده میکنند.
چندی پیش، علاوهبر شلوغیهای ایستگاه مترو و دستفروشها، ساختوسازهایی درحال انجام بود که خوشبختانه با دلسوزی برخی از اهالی تئاتر متوقف ماند و ادامه پیدا نکرد اما باز هم نمای بیرونی تئاترشهر بیانگر یک فضای فرهنگی- هنری نیست و حجم شلوغیها و زشتیهای اطراف مجموعه اینقدر زیاد است که انگار این ساختمان با همه داشتههایش در بین این همه نابسامانی خودش را پنهان کرده است.
این روزها به لطف برگزاری چهلوسومین جشنواره تئاتر فجر، اطراف این مجموعه برای اجراهای خیابانی کمی مهیا شده و این ساختمان به هویت اصلی خود برگشته است. اگرچه بعد از تمام شدن اجراها و فاصلهگرفتن از محوطه اجراهای خیابانی باز هم شاهد نابسامانیهای بصری محوطه هستیم و چیزهایی به چشم و مشام آدم میخورد که فراموش میکنی کجای شهر ایستادهای!
از قصه پرغصه بیرون تئاترشهر بگذریم و وارد این ساختمان خسته اما سرپا شویم؛ ساختمانی که بزرگانی چون حمید سمندریان، بهرام بیضایی، علی رفیعی، اکبر زنجانپور، هادی مرزبان و... در آن به اجرا پرداختند و برای بسیاری از علاقهمندان تئاتر خاطره خوش تماشای تئاتر را ساختند؛ هنرمندانی که امروز خسته اما سرپا گوشهای نشستهاند و نظارهگر وضعیت فعلی تئاتر کشور هستند.
متاسفانه در سالهای اخیر، دیگر خبری از آن وسواس و دقتهایی که برای اجرای نمایشها صورت میگرفت، نیست؛ بهجز چند نمایش که بازیگران معروفی دارند، خبری از سالنهای پر و صفهای طولانی هم نیست؛ البته این موضوع مهم را باید در نظر داشت که در طول این سالها تعداد سالنهای تئاتر رشد فزایندهای داشته و بالتبع تعداد آثار هم زیاد شده اما اینکه آیا به همراه این رشد کمی، رشد کیفی هم وجود داشته موضوع دیگری است.
یک نمایش کمدی؛ پرفروشترین نمایش تاریخ تئاترشهر
چندی پیش خبری منتشر شد مبنیبر اینکه نمایش «پپرونی برای دیکتاتور» به کارگردانی علی احمدی و تهیهکنندگی خسرو احمدی پرفروشترین نمایش تاریخ تئاترشهر شد؛ البته این نمایش حدود هفت سال پیش در تماشاخانه پالیز هم اجرا و آنجا هم با استقبال خوبی روبهرو شد و اگر خیلی خلاصه بخواهیم بگوییم، علت پرمخاطب و پرفروش بودن نمایش، محتوای طنز، سرگرمکننده و بازیگرانی چون پژمان جمشیدی بود که در سینمای کمدی هم طرفدار زیاد دارد.
اینکه تعداد سالنهای تئاتر و اجراها افزایش پیدا کند اتفاق فرخندهای برای تئاتر کشور است اما اینکه جریان سینمای کمدی و سرگرمکننده به فضای تئاتر هم سرایت کند، داستان تلخی است، چون این یعنی تئاتر هم درگیر بازار، تبلیغات و سلیقه عامهپسند شده درحالیکه در گذشتههای نه چندان دور تئاتر یک تفریح و هنر فرهیخته- نخبگی بود.
منصفانه بخواهیم حرف بزنیم، نمایش «پپرونی برای دیکتاتور» بهواسطه بازیگرانی چون پژمان جمشیدی و محسن کیایی نمایشی بود که در تمام مدت اجرا تماشاگر را در سالن نگه داشت اما چطور؟ بهواسطه خنده، شوخیهایی از جنس سینمای کمدی و یک داستان بازنویسیشده سرگرمکننده. متن این نمایش برگرفته از فیلم فرانسوی به نام «اسم» ساخته ماتیو دولاپرت والکساندر دولاپتولیر است و پیش از احمدی، کارگردانان دیگری مثل لیلی رشیدی، بهزاد ترابی و... هم نمایشی براساس این فیلم با نام «اسم» ساختند؛ بنابراین قصه اصلی این داستان فرانسوی اینقدر جذاب است که فقط نحوه پرداختن کارگردانان با یکدیگر میتواند نشان دهد که کدامیک کار را بهاصطلاح بهتر از آب درآوردهاند و به نظر میرسد احمدی با انتخاب یک نام جدید و انتخاب بازیگران ژانر کمدی سینما موفقتر از بقیه عمل کرده است.
اما «پپرونی برای دیکتاتور» فقط یک نمونه از جریان فعلی تئاتر این روزهای کشور است؛ کافی است به سایتهای خرید بلیت تئاتر سری بزنید تا از روی نام آثار و پوسترها بهتر متوجه شوید که فضای کلی تئاتر چگونه است و به چه سمتی میرود.
پرفروشی به قیمت بشکن و بالا بنداز
سناریوی مشترک اغلب تئاترهای پرفروش و پرمخاطب این روزها یکی است: بزن و برقص، شوخیهای جنسی، طنز بهاصطلاح سیاسی و لودهبازی. به همه اینها باز شدن پای تهیهکنندگانی را هم که دغدغه تئاتر ندارند و فقط بهخاطر پرسود بودن و گاهی هم مُدبودن وارد حیطه تهیهکنندگی تئاتر شدهاند، اضافه کنید.
تغییر فضای تئاتر کشور بهطوری محسوس است که صدای بازیگران و کارگردانان قدیمی و باسابقه تئاتر درآمده و معتقدند باید فکری به حال این وضعیت کرد.
میکائیل شهرستانی، بازیگر سریال معمای شاه که سالها مدرس تئاتر است، در این خصوص میگوید: تئاتر به مسیر بدی افتاده و برخی از کارگردانان کاملا به سبک و سیاق فیلمهای بفروش برای جلب مخاطب از هیچ کاری دریغ نمیکنند. کار به جایی رسیده که استفاده از الفاظ رکیک و هر نوع شوخی مبتذلی را عادی جلوه میدهند.
امیر ساعتچی، از کارگردانان و نویسندگان تئاتر کشورمان معتقد است که اتفاق ترسناکی در طول این سالها در حوزه تئاتر افتاده و آن هم جایگزین شدن ابتذال به جای تئاتر است. این دانشآموخته تئاتر توضیح میدهد: بهروشنی میتوان حس کرد که مردم حوصله فکر کردن و در سکوت نشستن را ندارند. ترجیحشان این است که کمتر فکر کنند و دوست دارند فقط زمان را سپری کنند بدون اینکه بخواهند به چیزی عمیقا بیندیشند.
نکته مهمی که باید به آن توجه داشت این است که بین شوخی و جذابیت با رکیک بودن و ابتذال فرق وجود دارد. به قول پیام دهکردی، بازیگر و کارگردان تئاتر؛ ما باید تئاترهایی تولید کنیم که هم دست روی مسائل اجتماعی بگذارد و هم جذاب باشد که البته این جذاب بودن به معنای رکاکت، ابتذال، فحشا، بیحجابی و شوخیهای جنسی نیست. میتوان پدیدهای را بدون رفتن به سمت این مسائل بسیار جذاب ساخت، چنانکه میتوان کمدی بدون رکاکت تولید کرد.
و اما سخن پایانی اینکه مناسبتهایی چون سالروز تاسیس و افتتاح یک مجموعه یا برگزاری یک جشنواره خوب است بهانهای باشد برای پرداختن و بررسی آسیبها وگرنه جشن و یادبود را که همیشه میتوان برپا کرد.
نظر شما