آگاه: اولین سوالی که از شما دارم این است که انقلاب اسلامی ایران زمانی که به وقوع پیوست، ساختارهای سیاسی و اجتماعی را دچار تحول کرد. اما در حوزه فرهنگ، بهرغم جریان انقلاب فرهنگی، آنطور که باید نتوانست ساختارهای گذشته را متحول کند و این مسئله تا امروز ادامه دارد. ریشه آن چیست؟
ما یک فرهنگ عام داریم و یک فرهنگ خاص. فرهنگ خاص شامل علوم انسانی، جامعهشناسی، روانشناسی، اقتصاد و سیاست است. فرهنگ عام نیز در واقع فرهنگ عمومی است که تحت تاثیر فرهنگ خاص قرار دارد؛ البته تاثیر آن صددرصدی نیست، زیرا بخشهایی از آن ناشی از سنتهای قدیم، دین، تبلیغات خارجی و فضای مجازی است. اما بخشی نیز از دانشگاهها و حوزویان ناشی میشود که در واقع فرهنگ خاص را شکل میدهند.
واقعیت این است که نه در فرهنگ عام و نه در فرهنگ خاص نمیخواهم بگویم که اصلا موفق نبودهایم اما موفقیت ما به اصطلاح قدری نبود که انتظار میرفت. در حوزه علوم انسانی، اوایل انقلاب پس از انقلاب فرهنگی کارهایی انجام شد، اما وقتی آن کارها تمام شد، دانشگاهها و حوزهها به کارهای قبلی خود بازگشتند و عمدتا به تدریس مطالبی پرداختند که قبلا ترجمه شده بود. وزارت علوم و شورای انقلاب فرهنگی ما هم سیاستهایی را اتخاذ کردند که ارتقای وضعیت را براساس مقالات موجود انجام دهند. استادان به سمت تولید مقاله سوق داده شدند و نه تولید نظریه. درحالیکه ما به تولید نظریه نیاز داشتیم.
متاسفانه، سیاستهای شورای انقلاب فرهنگی و وزارت علوم باعث شد که استادان بهسمت تولید مقالات بروند. وقتی با دانشجویی درمورد نظریات بحث میکردم، یادم میآید که استاد مربوطه این حرفها را قبول نمیکرد و میگفت باید نظریهات را با ارسطو یا فیلسوفان دیگر مقایسه کنی. این موضوع نشاندهنده سیاستهای ماست.
در اوایل انقلاب، افرادی مانند آقای مصباح دفتر همکاری حوزه و دانشگاه را تاسیس کردند و عدهای از حوزویان به دانشگاه آمدند و کارهایی را شروع کردند. اما وقتی دانشگاهها باز شدند، همه به پژوهشگاهها رفتند و به جای اینکه ستاد باشند، بیشتر به کارهای روزمره خود پرداختند. این مربوط به بخش فرهنگ خاص است که همان بحث علوم انسانی اسلامی (هنوز در جامعه علمی ما جا نیفتاده است) بود. تا طبق فرمایش مقام معظم رهبری این بخش درست نشود چون زیربناست بخشهای دیگر نیز اصلاح نخواهند شد. در این زمینه باید گفت که عالمان علوم انسانی برای جمعآوری اطلاعات به وضعیت انسان تحققیافته در بخشی از جامعه غرب مراجعه میکنند که کاملا با انسان شرقی تفاوت دارد؛ لذا علوم انسانی غرب برای جوامع انسانی شرق نافع نیست و چون تمام عالمان علوم انسانی غربی با مبانی سکولاریستی، اومانیستی و ماتریالیستی به تفسیر پدیدههای انسانی میپردازند، علوم انسانی برای جامعه اسلامی و دینی که مبانی مذکور را قبول ندارد مضر هم هست.
بنابراین قوانین علوم انسانی غربی برای انسان شرقی و بهخصوص انسان مسلمان، فایدهبخش نیست و به همین دلیل باید علوم انسانی بومی شود و بومیسازی علوم انسانی ضرورت دارد. دانشمندان علوم انسانی باید رفتار و نهادهای اجتماعی انسان ایرانی را مطالعه کنند تا نظریههای علوم انسانی برای جامعه ایران مفید باشد.
برای جامعه اسلامی باید علوم اسلامی انسانی تولید کرد؛ یعنی مطالعه ابعاد و ساحتهای افعال اختیاری و غیر اختیاری، جوانحی و جوارحی انسانها در جامعه اسلامی با روش تجربی و مبانی متافیزیکی اسلامی. ممکن است علوم انسانی با مطالعه تجربی بتواند به فطرت مشترک انسانی دست یابد و قانون عمومی و ثابتی را برای همه جوامع کشف کند اما عمده مطالعات علوم انسانی در زمان و مکان خاصی تحقق یافته است؛ بنابراین نمیتوان علوم انسانی جامعهای مانند غرب را برای جوامع شرقی پیادهسازی کرد؛ البته علوم انسانی غرب برای جامعه غربی هم مفید نیست و نتوانسته پاسخگوی جامعه اروپایی و آمریکایی باشد. اینجاست که میبینیم سالها نظریهای مورد توجه قرار میگیرد و به آن پرداخته میشود اما به یکباره محو میگردد و منسوخ میشود! علوم انسانیای که رهبر انقلاب بارها در کلام خود بدان اشاره داشتهاند، همان علوم اسلامی انسانی است که میتواند پاسخگوی شبهات و سوالاتی باشد که به گفته ایشان لحظه به لحظه تولید میشود، بدون پاسخ میماند و جامعه انسانی را درگیر خود میکند.
در فرهنگ عمومی هم، ما دائما ساختار درست کردیم و سازمانهای مختلفی مانند دفتر تبلیغات اسلامی، مجمع جهانی اهل بیت، سازمان فرهنگی ارتباطات، مجمع تقریب بینالمذاهب را تاسیس کردیم. با کاهش بودجهها بهدلیل تحریمها، این مشکلات مالی به وجود آمد و عملا این بودجهها صرف ساختمانها و کارمندان شد.
با درنظرگرفتن این موضوعات راه علاج چیست؟
به نظر من، ما نیازمند یک تجدیدنظر جدی هستیم. به جای افزایش ساختارها و تشکیلات، باید کارها را عمیقتر و اساسیتر انجام دهیم و برای هر کدام برنامه داشته باشیم. اضافه کردن تشکیلات جدید در شرایط فعلی که با مشکلات مالی روبهرو هستیم، راهحل مناسبی نیست. اگر پژوهشگاهها و دانشگاههایی که تاسیس کردهایم کار خود را بهدرستی انجام دهند، نیازی به ایجاد تشکیلات جدید نیست.
نه اینکه آنها فقط برای خودشان کار میکنند. نظام هم به کارهای جدید نیاز دارد؛ یک ساختمان جدید میسازد، یک تشکیلات جدید راهاندازی میکند و مسئول جدیدی منصوب میکند. اما آیا واقعا با ایجاد ساختمان و تشکیلات میتوان کارها را پیش برد؟ آیا نیرو تربیت کردهایم؟ واقعا ما در این زمینه موفق نبودهایم. اکنون داریم از خزانه استفاده میکنیم و از داشتههای خود بهرهبرداری میکنیم.
درحالحاضر، در حوزه، نیروهای خودجوشی داریم که برای ما تربیت میشوند، اما قدر این نیروها را نمیدانیم. هر سال در مورد چالشها و مشکلات صحبت میکنیم، ولی وقتی فصل بوتهچینی میشود، اینقدر پول برای آن صرف میشود که صدها برابر بودجهای است که شما برای تربیت نیرو به حوزه اختصاص میدهید. نهاهای فرهنگی از کجا نیرو میآورند؟ یا از حوزه میآورند یا از دانشگاهها. چطور ممکن است پولی که دانشگاهها و حوزهها برای تربیت نیرو اختصاص میدهند، به اندازهای که شما میدهید، حتی یکهزارم هم نباشد؟
به نظر من، این تجربه باید مورد بررسی قرار گیرد. اخیرا شنیدم آقای دکتر قالیباف گفتند که میخواهند قوانین را کم کنند. در کشورهای دیگر مراکز قانونگذاری بررسی میکنند که چگونه قوانین دستوپاگیر را کاهش دهند تا مردم راحتتر باشند. درحالیکه ما هر روز یک قانون جدید اضافه میکنیم و به جای تسهیل کارها، بر تعداد تشکیلات و قوانین میافزاییم. این روشها درست نیست و جواب نمیدهد. هزینهبر است و ما مرتبا از منابع مالی خود برای مسائل حاشیهای استفاده میکنیم.
مسئله دیگری که مطرح است، شورای عالی انقلاب فرهنگی است. میخواستم ببینم این شورا چه میزان توانسته پیامدهای جدید فرهنگی را برای جامعه اسلامی ایجاد کند؟منکر کارهایی که انجام شده نیستیم. واقعا کارهای زیادی انجام نشده است. معمولا نمایندگان شورا میگویند که ما پیشنهاداتی دادهایم که اضافه شدهاند اما آیا آمار دقیقی از مصوبات شورای انقلاب فرهنگی دارید؟ چند درصد از این مصوبات اجرا شدهاند؟
بله، ممکن است بتوانیم ۱۰مورد را بشماریم که انجام شدهاند اما به ما بگویید چند مورد از آنها انجام نشده است. شورای عالی انقلاب فرهنگی نقش رهبری دارد. باید گفت که همانطور که رهبری درباره اقتصاد مقاومتی صحبت کردهاند، دولتها معمولا در عمل کمکاری میکنند. احساس نمیشود که اقتصاد کشور بهسمت اقتصاد مقاومتی و مردمی پیش برود. مافیاها همچنان در عرصه اقتصادی حضور دارند و نمیتوان بهراحتی به آنها دست زد. باید مردم را به میدان آورد و این امر باید بر محور مردم باشد. وقتی روحانی به تبلیغ میرود، مردم باید هزینه بدهند و در کنار او بنشینند. شورای انقلاب فرهنگی چقدر توانسته مردم را به کارهای فرهنگی جذب کند؟ کارهای مفید زیادی وجود دارد که باید انجام شود اما به نظر من هنوز آنچه باید صورت بگیرد، انجام نشده است.
نظر شما