آگاه: او از کودکی فارسی، انگلیسی و عربی را نزد پدرش آموخت و از همان کودکی زیر نظر استادانی مثل دهخدا و ملکالشعرا بهار سرودن شعر را آغاز کرد. اعتصامی شعرهایش را در حضور چهرههایی مانند علیاکبر دهخدا، ملکالشعرا بهار، عباس اقبال آشتیانی، سعید نفیسی و نصرالله تقوی که از دوستان یوسف اعتصامی، پدر او بودند و گاهی اوقات به خانه او میآمدند، میخواند و مورد تشویق آنها قرار میگرفت.
اهالی زبان و ادبیات فارسی در آثار مختلف خود هرکدام بهنوعی به ویژگیهای خُلقی و ادبی پروین اعتصامی اشاره کردند که در ادامه به بیان نظر دو نفر از آنها میپردازیم:
از ستایش تا انکار پروین
سعید حمیدیان در کتاب «در طریق ادب: از فردوسی تا نیما» در مقدمه مقاله خود با عنوان «نقد پروین اعتصامی» یادآور شده چند دیدگاه نسبتبه شعر پروین وجود دارد؛ «گروهی در ستایش شأن شعر و اخلاقش از هیچ مبالغتی فروگذار نکردهاند، گروهی دیگر در عین اذعان به بلندی جایگاه شاعریاش از جهت کهنگرایی مفرط او و دوریاش از زبان زمان، قوالب جدید و خواست و نیاز عصر و نیز عواطف و روحیات و زبان زنانه بر او تاختهاند و حتی معدودی افراد دیگر از بیخ منکر شاعری او و وجود پروین شاعر شده و کل دیوان موجود را به استثنای چند قطعه شعر نازلقدر، از کسانی دیگر همچون دهخدا دانستهاند و بدین سان او را در شمار سارقان متشاعر قلمداد کردهاند. استدلالهای اینگونه افراد بر حول این محور متمرکز است که سرودن اشعاری از این تراز نیاز به دانشی وسیع در ادب کهن، ممارستی زایدالوصف در سخنسرایی و نیز چنتهای عظیم و مالامال از تجارب حیات دارد و چگونه ممکن است که این مزایا برای زنی جوان آنهم با شرایط زنان عصر پروین و برای کسی با تحصیلات ناچیز و در عمری بس کوتاه دست داده باشد؟ پس نه شگفت اگر اعجاب همگانی در باب چنین اعجوبهای برای عدهای دستموزه انکار و ایراد اتهام شود.»
او در ادامه مقالهاش درباره محتوا و امور شکلی اشعار پروین به نقد و بررسی پرداخته و نوشته است: عمده مضامین پروین اینهاست: فقر و توانگری، ستم شاه و اغنیا، درد یتیمی و وضع طفل فقیر در میان اطفال توانگران، خامی و بیتجربگی در برابر پختگی و کارآزمودگی، ستایش خرد و علم و فرهنگ، قضا و قدر، کوشش و تکیه بر عمل خود، فضیلت درویشی و قناعت، مضامین عارفانه، مذمت غرور، حکمت خداوندی، ضعف و پیری، ناپایداری جهان، وجوب مکافات در جهان و سوانح و احوال خود شاعر؛ البته دسته اخیر یعنی اشعاری که دلالت بر زندگی خود شاعر یا برخی رویدادهای زمان دارد در برابر سایر موضوعات در اقلیت است، همچون شعر در سوگ پدر، شعر برای سنگ مزار، مراسم فارغالتحصیلی از مدرسه دخترانه آمریکایی تهران، شکوهای کوتاه از بیحاصلی زندگی خویش، پاسخی در دو بیت به آنان که پروین را مرد خوانده بودند و سرانجام شعری به مناسبت کشف حجاب در سال ۱۳۱۴.
یکی از سوژههای غالب در اشعار او جبرگرایی و تسلیم به قسمت و سرنوشت است. مضامین مبتنی بر ترک تعلقات، صبر و رضا، لطف حق و سیر در دنیای درون نیز جایی ویژه در آثار پروین دارد.
چپها پروین را چپ میدانستند!
مضامین سیاسی یا سیاسیگونه یکی از فراوانترین و مشهورترین موضوعات در دیوان پروین است؛ برای مثال «صاعقه ما ستم اغنیاست»، «گرگ و شبان»، «ای رنجبر»، «گنج ایمن»، «مناظره» و «نامه به نوشیروان». تندترین اشعار سیاسی او را باید آنهایی دانست که بهطور مستقیم و صریح از پادشاه نقد میکند: «روزی گذشت پادشهی از گذرگهی/ فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست» و «روز شکار پیرزنی با قباد گفت/ کز آتش فساد تو جز دود آه نیست.»
اشعار سیاسی پروین درمجموع فاقد ویژگی و تعین زمانی است و آنها را باید نقطه مقابل اشعار عصر مشروطیت و حول و حوش آن دانست.
به گمان اینجانب غلیظترین شعر سیاسی پروین شعری است با ردیف «ای رنجبر» به مطلع: «تا به کی جان کندن اندر آفتاب ای رنجبر؟/ ریختن از بهر نان از چهره آب، ای رنجبر؟» شاید سوژههایی از این دست و بهویژه همین شعر، برخی گروههای سیاسی بهویژه چپروان را بر آن داشته تا «علیالرسم فی امثالها» پروین را به خود منتسب کنند، آن هم کسی که به شهادت زندگیاش اهل گوشهگیری بود و کمتر با دیگران مخالطت و معاشرت میکرد... .
چهره مردانه پروین در شعر!
حمیدیان در بخش دیگری از مقالهاش نوشته است: «عشق و ستایش جمال، خواه زیبایی انسانی و خواه طبیعی، در اشعار او راه ندارد و بهطورکلی در اشعار او اثری از ظرافت روح زنان به چشم نمیخورد، درحالیکه زنان شاعر ما از رابعه بنت کعب و مهستی گنجوی تا فروغ فرخزاد و غیره عشق را جانمایه اشعار خود قرار دادهاند معلوم نیست این همه صبغه مردوارگی را در اشعار پروین چگونه باید توجیه کرد. جالبتوجه است که حتی در اشعار عارفانه او نیز چندان رنگی ار عشق و شور نمیبینیم بلکه همهچیز بر مدار تامل و تحقیق حکیمانه میگردد. اساسا پروین به سبب طبیعت عشقگریزش قادر به سرودن حتی چند بیت تغزلی نیست.»
از ناصرخسرو تا دهخدا
براساس این مقاله پروین به لحاظ مضامین بیشترین تاثیر را از کسانی چون ناصرخسرو، سعدی (بهویژه گلستان و قصاید حکمی و اخلاقی او)، سنایی (از لحاظ تمثیلات و مضامین حکمی و عرفانی)، مولانا (بیشتر از حیث اخذ قالب حکایات تمثیلی)، حافظ (علاوهبر چند مورد استقبال، بیشتر در جزئیات کاربردها و تعابیر شاعرانه) و دهخدا (بهویژه از نظر واژهها و استعمالات کهن فارسی) گرفته است.
پروین مقلد و پروین مبتکر!
این پژوهشگر و استاد زبان و ادبیات فارسی در بخش دیگری از مقاله خود درباره امور شکلی شعر پروین (قالب و وزن) نوشته است: «پروین اساسا دو چهره دارد، یکی مقلد و دیگری مبتکر. پروین مقلد را در قصاید و غزلها (یا غزلوارهها) میبینیم و پروین مبتکر را در قطعات و مثنویهایش که غالبا حاوی مناظره و بهشکل فابل است. بعد از قطعه، مثنویهای پروین از لحاظ کمیت بیشترین اشعار او را تشکیل میدهد و از نظر کیفیت و ارزش شعری نیز همین درجهبندی صدق میکند.»
فروغ فرخزاد محبوبتر است یا پروین اعتصامی؟
محمدعلی اسلامی ندوشن در کتابهای «نوشتههای بیسرنوشت» و «زندگی، عشق و دیگر هیچ» درباره رخشنده اعتصامی معروف به پروین اعتصامی مینویسد: «پروین نه شاعر نابغه بود که نبوغش را به هدر دهد و نه مصلح اجتماعی. فردی بود با استعداد خوب. در میان گویندگان معاصر، بعد از بهار از همه مهمتر بود، در مقیاس کلی شعر فارسی شاعری متوسط و در میان زنان گوینده ایران، شخص اول؛ لااقل اولین زنی است که در زبان فارسی از او دیوان شعر برجای مانده است، چون از شاعران زن قبل از پروین، دیوانی برجای نمانده. بعضی از شعرهایش لطیف و دلنشین است و بعضی دیگر خستهکننده و ملالآور.دومین ویژگی پروین اعتصامی این است که شاهد برخورد قدیم و جدید بوده و آن را در شعر خود انعکاس داده است. پروین از کسانی است که از زن دفاع میکند. او درعینحال، اخلاقیات زمان را در شعر از یاد نمیبرد و از این جهت هم اهمیت دارد.بخشی از شعرهای پروین حالت هماهنگی با زمان خودش را ندارد. او زنی خوشقلب و سادهدل بوده است که بیانش برای دوره تجدد و نیازِ زمان زیاد جا نیفتاده است و به همین علت هم جایگاهی که متناسب با اوست، به او داده نشده است. شخصا فکر میکنم که در خارج از ملاحظات متجددانه باید او را ارزیابی کرد.معمولا پروین را با فروغ فرخزاد مقایسه میکنند که فروغ برای خانمهای روزآمد دلچسبتر است. علت موضوع را باید در تجددخواهی تند جستوجو کرد که فروغ فرخزاد به آن جواب میدهد ولی پروین جواب نمیدهد.پروین بیانکننده روح زن با فرهنگ متوسط ایرانی بود، بردبار و نجیب، وفادار به خانه و بیش از آن نباید از او توقع داشت؛ نه «کساندر» بود و نه ژاندارک. در او حالتی میبینیم که فردوسی آن را «شرم و آهستگی» میخواند و از قدیمترین زمان، زنهای بزرگ شاهنامه به آن آراسته بودهاند.
به نظر من، ارزش واقعی پروین در طیف نجیبانهای است که در پشت گفتارش نهفته است و همان هم هست که به هسته نجابت قوم ایرانی و بزرگمنشی فرهنگ ایران، باوجود همه زیروبمها، میپیوندد.
آمیختگی فرهنگ، یعنی تجدد و سنت با هم، یکی از خصوصیات انسان فرهیخته ایرانی در این دوره بوده است. نوع مضحکش زنهایی بودند که از همه مناسک و مظاهر غربی و از جمله «برخورداری از زندگی» پیروی میکردند، و درعینحال از خرافههای ایرانی و حتی جادو جنبل و فال نخود هم دستبردار نبودند و هنوز هم دنبالهاش ادامه دارد. درمجموع، با همه حجب و سیاستگریزیاش، اگر از من بپرسند که کدام زن طی این ۵۰سال بیشتر از همه مایه اعتبار زن ایرانی بوده است، خواهم گفت پروین.
او را همانگونه که بوده است بپذیریم:
در کار گلاب و گل حکم ازلی این شد
کان شاهد بازاری وین پردهنشین باشد.»
نظر شما