۲۵ فروردین ۱۴۰۴ - ۰۰:۲۷
کد خبر: ۱۲٬۱۰۰

هنوز چند روزی از انتشار خبر گفت‌وگوهای غیرمستقیم ایران و آمریکا در عمان نگذشته که شاخص‌های بازار سرمایه و نرخ ارز در ایران با واکنشی مثبت مواجه شدند. این تحول اگرچه گذرا، گواهی آشکار بر این واقعیت است که دیپلماسی به اندازه توپ و تانک، ابزاری کارآمد برای تامین امنیت و منافع ملی است. در جهان امروز که ابزارهای تاثیرگذاری بر روابط بین‌الملل متنوع‌تر و پیچیده‌ترشده، نمی‌توان تنها با تکیه بر قدرت سخت به حفظ منافع ملی اندیشید. دیپلماسی، به‌عنوان «سپر نامرئی» یک کشور، نه‌تنها از تنش‌ها می کاهد، بلکه با ایجاد فرصت‌های اقتصادی و سیاسی بستری برای رشد پایدار فراهم می‌کند.

آگاه: به بیان ساده‌تر می‌توان گفت: دیپلماسی و نیروهای مسلح، دو بال یک پرنده هستند و تاریخ نشان‌داده است که موفقیت استراتژی‌های کلان هر کشور در گرو هماهنگی بین دو رکن اساسی «قدرت نرم» (دیپلماسی) و «قدرت سخت یا میدان» (نیروهای مسلح) است. دیپلماسی بدون پشتوانه امنیتی و توان نظامی و دفاعی محکم، به توخالی بودن متهم می‌شود و نیروهای مسلح بدون پشتیبانی دیپلماتیک، به ابزاری پرهزینه و بی‌ثمر تبدیل خواهند شد. همانگونه که به اعتراف همگان، توافق هسته‌ای ۲۰۱۵ (برجام) نه‌تنها نتیجه مذاکرات فشرده دیپلماتیک بود، بلکه همزمان، بازدارندگی نظامی ایران در بعد منطقه‌ای و جهانی، طرف‌های مقابل را پای میز گفت‌وگو نشاند. این هم‌افزایی است که منافع ملی را تضمین می‌کند.
اندیشمندان و صاحبان فکر و اندیشه در حوزه روابط بین‌الملل بارها و بارها تاکید کرده‌اند که دیپلماسی، ابزاری برای کاهش هزینه‌هاست. جنگ‌ها و تنش‌های نظامی، حتی برای پیروز میدان، هزینه‌های اقتصادی و انسانی سرسام‌آوری به‌همراه دارند. در مقابل، دیپلماسی هوشمند با استفاده از ابزارهایی مانند مذاکره، اعتمادسازی و تشکیل ائتلاف‌های بین‌المللی، می‌تواند بدون شلیک حتی یک گلوله به اهدافی چون لغو تحریم‌ها، جذب سرمایه‌گذاری خارجی یا بهبود تصویر بین‌المللی کشور دست یابد. واکنش بازار به گفت‌وگوهای اخیر عمان نمونه‌ای کوچک از این واقعیت است: امیدواری به کاهش تنش‌ها، بلافاصله تأثیری ملموس بر اقتصاد دارد.
تاریخ همواره کلاس درسی برای ملت‌هاست که می‌توانند بدونه هزینه از آن درس‌فرابگیرند؛ البته باید الزامات و پندهای آن را به گوش جان بسپارند. پس از جنگ‌جهانی‌دوم کشورهایی مانند آلمان و ژاپن با درک این واقعیت که «دیپلماسیِ بازسازی گرا» باید جایگزین «میلیتاریسم» شود، به بازیگران اصلی اقتصاد جهانی تبدیل شدند. ازسوی دیگر، قدرت‌های نوظهور مانند چین نشان داده‌اند که چگونه می‌توان با ترکیب دیپلماسی اقتصادی (مانند پروژه کمربند و جاده) و مدرنیزه‌سازی نیروهای مسلح، به یک ابرقدرت جهانی تبدیل شد. برای ایران نیز، عبور از چالش‌های کنونی در گرو بهره‌گیری همزمان از دو ابزار است: تقویت بازدارندگی و توان نظامی در کنار فعال سازی دیپلماسی چندجانبه در حوزه‌هایی مانند اقتصاد، سیاست، انرژی، ترانزیت و فناوری. جهان در عصر تحولات زنجیره‌ای (از همه‌گیری‌ها تا جنگ‌های نیابتی و تغییرات اقلیمی) بیش از هر زمان دیگری به دیپلماسی‌های چابک و پیش‌دستانه نیاز دارد. دستگاه دیپلماسی ایران باید با درک تحولات ژئوپلیتیک، خود را به ابزارهایی مجهز کند که امکان مانور در میدان بین‌الملل را فراهم آورد. این به‌معنای کنارگذاشتن نیروهای مسلح نیست، بلکه به‌معنای هم‌افزاییِ «زرادخانه دیپلماتیک» و «زرادخانه نظامی» برای حداکثرسازی منافع ملی است. همانگونه که بازار به نشانه‌های گفت‌وگو واکنش نشان داد، آینده ایران نیز در گرو خرد جمعی‌ای است که دیپلماسی و امنیت را دو روی یک سکه بداند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.