بیانات اخیر رهبر انقلاب درباره قرار داشتن جمهوری اسلامی در «کانون یک جنگ تبلیغاتی و رسانه‌ای»، اگر در پرتو تحولات پس از جنگ غزه و جنگ ۱۲ روزه اخیر خوانده شود، دلالتی فراتر از یک هشدار مقطعی می‌یابد.

جنگ رسانه‌ای به مثابه جنگ هستی‌ها

آگاه: مسئله صرفا تشدید عملیات روانی یا افزایش حجم دروغ و خبر جعلی نیست؛ آنچه رخ داده، تغییر ماهیت میدان تقابل است. جنگ رسانه‌ای وارد مرحله‌ای شده که می‌توان آن را به‌درستی «هستی‌شناختی» نامید؛ مرحله‌ای که در آن، موضوع نزاع نه روایت‌ها، بلکه نحوه بودن انسان، فهم او از واقعیت و نسبتش با مفاهیمی چون ظلم، مقاومت، امنیت و آینده است.

پساغزه؛ تغییر میدان از روایت به وجود
غزه، صرفا یک رخداد سیاسی یا نظامی نبود؛ نقطه گسست در نظم معنایی جهان معاصر بود. برای نخستین‌بار، شکاف میان وجدان عمومی ملت‌ها و روایت رسمی رسانه‌های مسلط به‌طور عیان نمایان شد. این شکاف است که جبهه دشمن را وادار به بازآرایی رسانه‌ای کرده است. در پساغزه، دیگر هدف اصلی، پنهان‌سازی جنایت نیست، بلکه عادی‌سازی آن و از این مهم‌تر، بی‌اعتبارسازی مفاهیمی است که امکان داوری اخلاقی را برای انسان حفظ می‌کنند. در این مرحله، رسانه به زیست‌جهان بدل شده است. مخاطب نه صرفا شنونده خبر، بلکه ساکن فضایی است که در آن، معیار تشخیص حق و باطل، مقاومت و تروریسم، دفاع و خشونت، به‌تدریج دگرگون می‌شود. اینجاست که جنگ رسانه‌ای از سطح روان‌شناختی عبور کرده و به ساحت هستی‌شناختی پا می‌نهد.

جنگ رسانه‌ای به مثابه جنگ هستی‌ها

آرایش دشمن؛ جبهه‌ای فراتر از رسانه
«جبهه وسیع دشمن» که رهبر انقلاب از آن یاد می‌کنند، در پساغزه، بیش از هر زمان دیگر، ماهیت شبکه‌ای و چندلایه یافته است. رسانه‌های اصلی غربی، پلتفرم‌های اجتماعی، نهادهای به ظاهر فرهنگی، دانشگاه‌ها، سلبریتی‌ها و روشنفکران وابسته، در یک تقسیم کار نانوشته اما منسجم عمل می‌کنند. کارویژه این جبهه، نه صرفا اقناع، بلکه بازتعریف بدیهیات است. در این میان، استفاده از روایت‌های معکوس اخلاقی ــ وقتی اشغالگر در مقام قربانی و مقاومت در جایگاه متهم می‌نشیند ــ به تکنیک محوری بدل شده است. این تکنیک، مستقیما هستی اخلاقی مخاطب را هدف می‌گیرد و او را از امکان قضاوت محروم می‌کند.

جهاد تبیین؛ دفاع از بنیان‌های وجودی
در چنین میدانی، جهاد تبیین نمی‌تواند به پاسخگویی خبری یا تولید محتوای واکنشی تقلیل یابد. تبیین، اگر بخواهد کارآمد باشد، باید به دفاع از بنیان‌های فکری و وجودی انقلاب اسلامی ارتقا یابد. مسئله، صرفا توضیح مواضع سیاسی نیست؛ مسئله، صیانت از دستگاه مفهومی‌ای است که انسان را قادر به فهم جهان و کنش مسئولانه در آن می‌کند. از این منظر، تاکید رهبر انقلاب بر «تبلیغ» ناظر به این سطح از تقابل است. تبلیغ، صورت تمدنی علم و تبیین است؛ مرحله‌ای که در آن، معنا از سطح گزاره عبور می‌کند و به تجربه زیسته بدل می‌شود. تحقیق و تبیین بدون تبلیغ، در جهان پساغزه، عملا به‌معنای خلع سلاح است.

بازخوانی مبنایی ایده تبلیغ در منظومه فکری انقلاب اسلامی
بیانات رهبر حکیم انقلاب اسلامی در دیدار فضلا، طلاب و مبلغان حوزه‌های علمیه در ۲۱ تیر ۱۴۰۲ بر مداری استوار بود که این مدار، می‌تواند و باید راهنمای جهاد تبیین و تبلیغ و در جنگ روایت در زمان حاضر و جهان پساغزه (جنگ وجودی یا هستی‌شناسیک) باشد؛ مداری که در آن انسان‌محوری الهی در برابر اومانیسم الحادی، جامعه‌سازی و افق تمدن‌سازی به یکدیگر پیوند می‌خورند. در این چارچوب، «تبلیغ» نه امری ثانوی یا الحاقی به علم، بلکه مرتبه‌ای متعالی از آن تلقی می‌شود؛ مرتبه‌ای که از تبیین به معنای متعارف، خنثی و صرفا گزارشی را فرآوری می‌کند. برای فهم این ارتقا، ابتدا باید به نقد نگاه کارتزین یا دکارتی به علم و نهاد علم پرداخت؛ نگاهی که علم را محصول ذهن فردی منزوی و دانشگاه را کارخانه تولید گزاره‌های علمی می‌دانست. در دهه‌های پایانی قرن بیستم، حتی در غرب نیز این تلقی با چالش مواجه شد و نظریه‌های جدید «دانشگاه و فرهنگ» پدید آمدند. نظریه‌هایی همچون «حماسه سازمانی» کلارک نشان دادند که تولید علم، بیش از آنکه امری صرفا عقلانی و فردی باشد، فرآیندی عاطفی، جمعی و ارتباطی است و در بستر همدلی و هم‌سخنی عالمان شکل می‌گیرد. در این نگاه، دانشگاه و حوزه نه صرفا نهاد آموزش، بلکه زیستگاه و محیط زندگی انسان‌اند. با این همه، این چرخش وجودی در غرب، هرگز به عمق و گستره نگاه وجودی_الهی در فلسفه صدرایی نمی‌رسد؛ فلسفه‌ای که فلسفه مختار رهبران انقلاب اسلامی است. در حکمت متعالیه، دوگانگی علم و عالم و نیز انفکاک علم از عالم، نفی می‌شود. علم، نه امری بیرون از انسان، بلکه عین نحوه وجود اوست. انسان به میزان علمی که دارد، عالم می‌شود و جهان را همان‌گونه که می‌فهمد، زندگی می‌کند. از همین روست که در فلسفه صدرایی، وجود و علم تساوق دارند و حتی فراتر از تساوی، در یک نسبت وجودی قرار می‌گیرند.
این نگاه، علم را ذاتا تربیتی می‌فهمد. علم برای علم، محلی از اعراب ندارد؛ علم برای تعالی انسان و سعادت دنیوی و اخروی اوست. بر همین اساس، امام راحل همه عالم را مدرسه می‌دانست و رهبر انقلاب نیز علم را از انحصار دانشگاه و حتی حوزه خارج می‌کنند. در این تلقی، علم ماهیتی مردمی، انسانی و جهانی می‌یابد و در برابر نگاه برج‌عاج‌نشین برخی روشنفکران و نظریه‌هایی چون وفاق و گفت‌وگوی هابرماسی قرار می‌گیرد؛ نظریه‌ای که عنصر عاطفی علم و نقش عقل عمومی و مردمی را نادیده می‌گیرد و گرفتار آکادمی‌سالاری می‌شود. با این مبنا مشخص می‌شود که تاکید متمایز رهبر انقلاب بر «تبلیغ»، به معنای نفی تحقیق و تبیین نیست، بلکه ناظر به مخالفت با دوگانه‌انگاری و محصورشدن نهاد علم در خود است. تحقیق و تبیین، آنگاه که در قالب تبلیغ و ترویج وارد ساحت بین‌الاذهانی و اجتماعی می‌شوند، نه‌تنها تضعیف نمی‌شوند، بلکه اثری هم‌افزا می‌یابند و انگیزه پژوهشگر را نیز فزونی می‌بخشند. تبلیغ، علم را از انزوا خارج می‌کند و آن را به نیرویی زنده، کارآمد و اثرگذار در جامعه و تاریخ بدل می‌سازد.

توصیه‌های سیاستی؛ بازطراحی عملیات فرهنگی
یکم- عبور از سیاست‌های رسانه‌ای واکنشی: نهادهای فرهنگی باید از منطق پاسخگویی پسینی خارج شوند و به طراحی روایت‌ها و زیست‌جهان‌های پیش‌دستانه بیندیشند. ابتکار عمل در جنگ هستی‌شناختی، شرط بقا و نیز شرط اعتلاست.
دوم- تبدیل حوزه و دانشگاه به کانون تولید معنا: خروج از آکادمی‌سالاری و پیوند فعال با جامعه، نه یک توصیه اخلاقی، بلکه یک ضرورت امنیت فرهنگی است. علم باید به زبان زندگی ترجمه شود.
سوم- سرمایه‌گذاری راهبردی بر ادبیات و روایت: زبان، مهم‌ترین میدان نبرد است. بدون تولید ادبیات عمیق، داستانی و چندلایه، حتی صادق‌ترین معارف نیز به حاشیه رانده خواهند شد.
چهارم- بازتعریف نقش نخبگان و اصحاب قلم: نویسنده، استاد و مبلغ، دیگر صرفا تولیدکننده متن نیست؛ او کنشگر میدان است. نوشتن، خود یک عملیات فرهنگی و کنش گفتاری یا نوشتاری است.

بهره سخن
پساغزه، ما را وارد مرحله‌ای تازه از تقابل کرده است؛ مرحله‌ای که در آن، جنگ رسانه‌ای به جنگ هستی‌ها بدل شده است. جهاد تبیین، اگر بخواهد در این میدان اثرگذار باشد، باید از سطح واکنش عبور کند و به طراحی فعالانه معنا و زندگی بیندیشد. تنها در این صورت است که می‌توان ابتکار عمل را بازپس گرفت و از انسان، فرهنگ و افق تمدنی انقلاب اسلامی صیانت کرد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.