آگاه: حالا در این مرور میخواهم چند کتاب که هرکدام در یک قالب و دسته قرار میگیرند مرور کنم تا از این طریق هم نامی از کتابها برده شود و هم قوالب مختلف سهمی از معرفی یک کتاب داشته باشند. از طرفی سعی کردم کتابهایی انتخاب کنم که هریک میتوانند گام اول برای دوستی با کتاب باشند.
نشانهای از حیات ادبیات
اگر از حواشی اطراف رمان «مردگان باغ سبز» اثر محمدرضا بایرامی در زمان انتشار بگذریم، حالا که حدود ۱۵سال از آن ماجراها میگذرد، فرصت خوبی است که درباره آن دوباره حرف بزنیم. این رمان با توجه به اینکه به ماجراهای فرقه دموکرات آذربایجان و خودمختاری از دولت مرکزی میپردازد که بستر تاریخی قصه است، روایتی استخواندار و محکم است که هر خوانندهای را به خود جذب میکند. بایرامی در این کتاب تکههایی از یک پازل را کنار هم میچیند تا قصهاش را تعریف کند. این رمان باتوجهبه ساختارش ظرفیت این را دارد که از آن خوانشهای متعددی صورت بگیرد. بایرامی برای مردگان باغ سبز از نثری باشکوه کمک گرفته تا بتواند ساختمانی را که در نظر داشته بنا کند. همانطور که گفته شد با وجود بستر تاریخی رمان، اما امکان قرائت و برداشت از آن در روزگار کنونی نیز وجود دارد و همین علت اصلی زنده بودن ادبیات است.
روایت زنی که منفعل نیست
کتاب «خاطرات ایران» که خانم شیوا سجادی آن را نوشته دربردارنده خاطرات ایران ترابی است. اگر کسی از من بپرسد چرا بین این همه کتاب خاطرات زنان در جنگ سراغ این کتاب رفتی، بیشک پاسخ خواهم داد این زن حضورش در جنگ و موقعیتهایی که توصیف میکند از سر انفعال نبوده، بلکه او با آگاهی دست به انتخاب زده و در صحنه حاضر بوده است؛ البته ممکن است موارد دیگری هم در بین آثاری که منتشرشده وجود داشته باشد که راوی آنها دارای چنین ویژگی و مشخصهای باشند ولی خب من نخواندهام یا متوجه این ویژگیشان نشدهام. ایران ترابی از اوایل نوجوانی با یک آگاهی و شناخت دست به انتخاب مسیر آیندهاش میزند که باورپذیر نیست ولی خاطراتش نشان میدهد باید باور کرد که ما در دهه۴۰ شمسی در شهرستانی که کیلومترها با پایتخت فاصله داشته، دختری داشتیم که با هدف خدمت به مردم پرستار شد و دستگیری از خلق را بهعنوان هدف انتخاب میکند و تا آنجا که میتواند در این مسیر پافشاری میکند تا به هدفش برسد. او در سالهای جنگ هم دست از هدفی که برای آن پا در این مسیر گذاشته بود، برنمیدارد و تا آنجا که میتواند در بهداری جنگ کمک میکند. این کتاب خاطرات یک زن منفعل نیست، خاطرات زنی است که حضور و انتخابش فعالانه بوده است.
گوهرشناس
غلامرضا طریقی را اگر در شعر دنبال کرده باشید میدانید که شاعری قدرتمند و البته به دور از هیاهو است؛ شاعری که اشعاری تاثیرگذار میسراید و خوانندگان و شنوندگان اشعارش را به تحسین وامیدارد. اما او طی چند سال اخیر در حوزه نثر هم تجربیاتی کرده که نشان میدهد تسلطش بر نثر کم نیست و میتواند مخاطب آشنا با نثر را هم راضی کند. «رنجین کمان» و «ماضی قریب» دو مجموعه روایت است که طریقی در آنها قدرت قلمش را در قصهگویی و روایتپردازی به مخاطب نشان میدهد. «ماضی قریب» راوی ماجراهایی است که در دهه۶۰ و اویل دهه۷۰ میگذرد و قصههایی آشنا در خود دارد که هر خوانندهای میتواند با آنها همذاتپنداری کند. در واقع طریقی در این مجموعه و مجموعه قبلیاش سراغ روایتهایی رفته که برای بسیاری آشناست با این تفاوت که اغلب از کنار آنها رد شدهاند ولی طریقی مانند یک گوهرشناس ایستاده و از دل خاطراتی که شاید همه تجربه کرده باشند جواهراتی بیرون آورده که هر خوانندهای را به تحسین وامیدارد.
تاریخ شفاهی یک سازمان
«رازهای سازمان» عنوان کتابی است که با زیرعنوان «تاریخ شفاهی سازمان مجاهدین خلق» و جلد قرمزرنگش نگاه مخاطب را به سمت خود میکشاند. جواد موگویی با همکاری محبوبه رحمتی سراغ هفت نفر از چهرههای نزدیک به سازمان مجاهدین رفته و درباره این سازمان از زمان تاسیس تا بعد از مبارزه مسلحانه و ترور مردم با آن گفتوگو کرده و حاصل آن را در این کتاب کنار هم قرار داده است. مولفان در این کتاب با عزت شاهی، احمدرضا کریمی، سیدمهدی غنی، جواد منصوری، سعید شاهسوندی، صادق نوروزی و کریم رستگار مصاحبه کردهاند. افرادی که هرکدام در دورهای با سازمان مرتبط بودند و برخی از اعضای مرکزیت این سازمان تروریستی بودهاند. این کتاب برای علاقهمندان به تاریخ مبارزات انقلاب گزینه جذابی است که میتوانند چیزهایی را که ممکن است در تاریخنگاری رسمی گفته نشده از لابهلای خاطرات این افراد بیرون بیاورند.
برایم از شاهنامه بگو...
بارها پیش آمده که افراد مختلفی سوال کردهاند چگونه شاهنامه بخوانیم؟ جواب دادن به این سوال هم کار راحتی است و هم کار راحتی نیست. چون بالاخره قرار است از کتابی به بلندای شاهنامه سخن بگوییم و نمیشود با هر متنی سراغ آن رفت و از طرف دیگر تا زمانی که بخواهیم بنشینیم و فقط به این بنای بلند حکیم ابوالقاسم فردوسی نگاه کنیم هیچوقت موفق به وارد شدن در آن نمیشویم. به همین خاطر پیشنهادم حرکت به سمت این بنای عظیم با قدمهای کوتاه است؛ برای مثال، یکی از کتابهایی که در این زمینه میتواند دست مخاطب را بگیرد و ترس او را از نزدیک شدن به این بنای شکوهمند بریزد، روایتهای شاهنامه به نثر است. مرحوم محمد دبیرسیاقی شاهنامه را در یک کتاب به نثر روایت کرده است که میتواند گزینه خوبی برای ورود به این بنای عظیم باشد. همچنین مرحوم محمدعلی اسلامی نُدوشن هم در کتابی با عنوان «زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه» دست مخاطب علاقهمند را میگیرد و قدم به قدم او را به بنای باشکوه شاهنامه نزدیک میکند. درواقع کتبی از این دست که اساتید برجسته نوشتهاند میتواند بهترین گزینه برای ورود به دنیای اساطیری شاهنامه باشد.
نظر شما