دکتر حسین محمدی سیرت، استاد علوم سیاسی دانشگاه امام صادق (ع)؛ در سخنان خود به این مسئله تاکید دارد که «اگرچه ما پس از پیروزی انقلاب اسلامی رویاهایی را طراحی کردیم، اما رویایی که به شکلی عمیق و ممزوج، هر سه لایه هویتی را در خود جای داده باشد، یا هنوز ایجاد نشده یا در موارد معدودی بسیار کمرنگ و دور از دسترس است.

آگاه: بنابراین پیشنهاد می‌شود یک برند یا رویای ملی جامع تدوین شود.» در ادامه متن کامل گفت‌وگوی این استاد رشته علوم سیاسی با روزنامه «آگاه» را می‌خوانید: 

در بررسی تاثیر جنگ ۱۲ روزه بر مولفه‌های هویت ملی، بفرمایید که این جنگ چه مقدار بر مولفه‌های ایرانی، اسلامی و هویتی ما موثر بود؟
نکته اول بررسی تاثیر جنگ ۱۲ روزه بر مولفه‌های هویت ملی و میزان اثرگذاری آن است. برای پاسخ به این سوال ابتدا باید به عناصر و لایه‌های اصلی هویت ایرانیان توجه کرد. به نظر می‌رسد که در شرایط فعلی، هویت ایرانی را حداقل از سه لایه می‌توان بررسی کرد: ۱- لایه اول لایه نوستالژیک، تاریخی و باستانی است؛ هویتی که حول محور تاریخ، زبان (فارسی)، جغرافیای ایران بزرگ و میراث فرهنگی مشترک پیشا و پسا اسلامی شکل گرفته و قوم ایرانی را در این منطقه قوام بخشیده است.
۲. لایه دوم اسلام است که پس از ورود به ایران با هم‌افزایی و امتزاج با ارزش‌های ایرانی به لایه‌های هویتی ایرانیان افزود. مفاهیمی چون خانواده، پرستش خدای واحد، مهرورزی، امید به آینده، موعودگرایی و عدالت‌خواهی به همراه خدمات متقابلی که بین اسلام و ایران اتفاق افتاد، لایه‌ای جدید به هویت ایرانی بخشید.
۳. لایه سوم لایه هویتی انقلابی است که عملا پس از پیروزی انقلاب اسلامی شکل گرفت. این لایه قرائت جدید و کامل‌تری از اسلام (با معنای اسلام اجتماعی و سیاسی) را ارائه داد، در برابر تمدن غربی غیریت ایجاد کرد و به نوعی ستیزه با مدرنیته را مطرح کرد. همچنین با محوریت ولایت فقیه، نظام حکومت اسلامی را پایه‌ریزی کرد و جلوه‌ای امتی به هویت ایرانی بخشید. این سه لایه هویتی به همراه خرده‌لایه‌های دیگر که فرصت بحث درباره آنها نیست، در مجموع غلاف هویتی ایرانی را شکل داده‌اند.
نکته دقیقا اینجاست که این لایه‌های هویتی به دلایل مختلفی، در مواردی دارای تزاحم و حتی تضاد بوده‌اند؛ به عبارت دیگر، روایت‌های متزاحم و متضادی از آنها ارائه شده بود. جنگ ۱۲ روزه اخیر یکی از موقعیت‌هایی بود که توانست به این وضعیت پایان دهد. به‌خصوص از سال ۸۸ به این سو، این تضادها به‌قدری از غلاف و لایه هویتی ما کاسته بود که جنگ ۱۲ روزه کمک کرد تا مجموعه این لایه‌های هویتی در کنار هم قرار گیرند و یک هم‌ساختی و هم‌افزایی ایجاد کنند. در طول این ۱۲ روز، مفهوم «دشمن مشترک» و «دال مرکزی» (حفاظت از ایران) به نوعی به همگرایی کمک کرد و لایه‌های هویتی به‌شدت به هم متصل و هم‌مسیر شدند. ازاین‌رو، باید پذیرفت که این جنگ گسل‌ها را پنهان و کم‌رنگ کرد و از زوایای مختلف، لایه‌ها و عناصر هویتی ما را منسجم‌تر، به هم نزدیک‌تر و ممزوج‌تر ساخت.
 از منظر تاریخی و پیشینه‌شناسی چرا این اتفاق جنبه‌های هویتی ما را تقویت کرد؟
باید گفت هنگامی که در اواخر دوره قاجار و اوایل مشروطه، تمدن غربی به نوعی به هویت ایرانی هجوم آورد، این اتفاق به بازتعریف یا حتی نوعی اختلال هویتی در جامعه ایران منجر شد و لایه‌های هویتی سه‌گانه پیشین را با تضادی جدی مواجه ساخت. به‌عنوان مثال در دوره پهلوی اول، لایه هویتی اسلامی به حاشیه رانده و هویت ایرانی نیز تحقیر شد؛ صرفا روایتی باستانی و نوستالژیک و کم‌مایه از ایران ارائه شد. در پهلوی دوم تلاش شد هویت ایرانی بازتعریف شود اما چون از روح اسلامی تهی شده بود و صرفا صورتی بدون معنا داشت، عملا دچار چالش جدی بود.
در ادامه با طرح مسئله جبهه ملی، بازگشت به ایران و خویشتن مطرح شد، اما نقد جدی بر قرائت این جریان از ایرانیت نادیده گرفتن لایه اسلامی بود. طبیعتا این روایت از ایران بدون هویت اسلامی، تداخل هویتی و نقصی تحلیلی به همراه داشت.
پس از آن، جریان نهضت آزادی تلاش کرد هویت اسلامی را نیز در لایه‌های هویتی ایرانیان بگنجاند و به همین دلیل از جبهه ملی جدا شد. اما نقد وارد بر این جریان، قرائت ناقص و کاملا غرب‌گرایانه و تقلیدی از اسلام بود؛ اسلامی که ایرانیان با آن زیسته بودند، نادیده گرفته شد و روایتی سکولار بر آن غالب شد. این امر به نوعی به تحریف یکی از لایه‌های هویتی ایرانی منجر شد. اگر جبهه ملی لایه اسلامی را حذف کرد، نهضت آزادی آن را تحریف کرد، گرچه قصد بازگرداندن آن را داشت.
با پیروزی انقلاب اسلامی، به‌ویژه با نگاه متعالی حضرت امام (ره)، مجموع لایه‌های هویتی ایرانی مجددا انسجام یافت؛ یعنی تاریخ و جغرافیای ایران، اسلام و هویت جدیدی به نام انقلابی‌گری، به هویت ملی اضافه شد. اما این چینش‌ها نیازمند تجربه و پختگی بود که در سال‌های اولیه انقلاب هنوز به دست نیامده بود. نگاه‌های امت‌گرایانه افراطی تلاش داشتند لایه هویتی تاریخی، نوستالژیک و زبانی ایرانی را نادیده بگیرند و به بهانه روایت امتی، آن را تضعیف کنند. تدریجا در دولت سازندگی تفریطی دیگر رخ داد. ایده «ژاپن اسلامی» مطرح شد که در آن، روایت امتی و لایه هویتی اسلامی تضعیف و به یک اسلام فردی در داخل مرزهای ملی ایران تقلیل یافت. تلاش شد روایتی توسعه‌گرایانه از ایران ارائه شود که این روایت نیز کامل نبود.
با گذر زمان، به اواخر دوران شهید سلیمانی رسیدیم که او را می‌توان نمادی از تکامل و تعادل هویت ایرانی دانست. در او، این سه لایه هویتی در کنار هم ایستادند و به تعبیر رهبر انقلاب اسلامی، شهید سلیمانی «یکی از امتی‌ترین و ملی‌ترین شخصیت‌های تاریخ ایران» شد که بر روی مزارش واژه «سرباز» نقش بست. او در اوج حرکت ایدئولوژیک و سیاسی انقلاب (در سپاه قدس و نیروی قدس) قرار داشت اما در عین حال به شدت ایرانی روایت می‌شد. این انباشت هویتی این بار در ستیزه با اسرائیل، نه در یک شخص (شهید سلیمانی) بلکه در جامعه ایرانی متبلور شد. تجلی این تکامل هویتی این بار نه در یک فرد، جریان یا گروه بلکه در عموم جامعه ایرانی نمود یافت؛ یعنی مجموعه سه لایه هویتی اسلامی، ایرانی و انقلابی، در جامعه ایرانی تجلی کرد و این یکی از اتفاقات جالب در تحولات اخیر بود.

 در نمونه‌های مشابه این اتفاقات و در تجاوزات بیگانگان در سده‌های گذشته هم این اتفاق افتاد؟ 
این روند هرچند با شدت کمتر، در نمونه‌های تاریخی دیگر نیز قابل مشاهده است. برای مثال در جنگ‌های ایران و روس، جنبه دینی هویت چندان برجسته نیست. هرچند علمای اسلام فتوای جهاد صادر می‌کنند اما نه عباس میرزا و نه حکومت قاجار، قادر به نمایندگی لایه هویتی دینی ایرانیان نیستند و حتی در نمایندگی هویت ملی - تاریخی و زبانی ایران نیز فاقد عمق و نخبگی لازم‌اند. وضعیت مشابهی در جنگ چالدران نیز مشاهده می‌شود.
اما در جنگ ایران و عراق (دفاع مقدس)، تحولی عمده رخ داد. در این دوره، هم لایه هویت ایرانی (با تاکید بر دفاع از مرزهای ملی) و هم لایه هویت دینی، به شکلی چشمگیر برجسته شدند. با این حال به نظر می‌رسد که در دوره دفاع مقدس، تجلی عمده بر لایه هویت دینی بود. به دلیل فضای غالب ادبیات انقلابی و دینی آن زمان، هویت ایرانی در این مقطع تا حدی مغفول ماند و جلوه‌های ایرانی آن کمتر دیده شد. اما به‌تدریج و با گذر زمان، در تحولات اخیر (مواجهه با اسرائیل)، این سه لایه هویتی از زوایای مختلفی تجلی یافتند و ازاین‌رو این دوره را می‌توان دوره‌ای خاص و متمایز تلقی کرد.

 راهکارهای تقویت و تحکیم هرچه بیشتر این مولفه‌های هویتی و وضع انسجام فعلی چیست؟
برای تقویت این موضوع، پنج راهکار اصلی به ذهن می‌رسد: ۱. پذیرش و به رسمیت شناختن ابعاد مختلف هویت ایرانی: نخستین گام، درک و پذیرش این واقعیت است که نگاه‌های متفاوتی به ایران وجود دارد. برخی از منظر اسلام، برخی از منظر انقلاب و عده‌ای نیز از منظر یک منظومه تاریخی و تمدنی به ایران می‌نگرند. به رسمیت شناختن این سه لایه هویتی ضروری است، چرا که «هر کسی از ظن خود شد یار من».
۲. هم‌افزایی و ایجاد تعادل میان لایه‌های هویتی: گام دوم تلاش برای هم‌افزاکردن این سه لایه با یکدیگر است. این بدان معناست که نه انقلاب در تضاد با اسلام و ایران دیده شود و نه اسلام با ایران. بلکه باید کوشید این تعادل هویتی را در جامعه ایرانی از طریق آموزش، بازروایت و پیکربندی مجدد مفاهیم، ایجاد و تقویت کرد. این امر نیازمند یک بازتعریف هویتی در فضای علمی و فرهنگی کشور است.
۳. تدوین سیاست‌گذاری فرهنگی بلندمدت و فعال: نکته سوم معطوف به سیاست‌گذاری در حوزه فرهنگ است. متاسفانه به دلیل فقدان سیاست‌گذاری بلندمدت و غلبه رویکرد انفعالی و روزمره در حوزه فرهنگ که هویت نیز از مسائل اصلی آن است، لایه‌های فرهنگی و فکری جامعه آسیب می‌بینند. پیشنهاد می‌شود که سیاست‌گذاری در حوزه فرهنگ، در افقی بلندمدت، منطقی و دقیق صورت گیرد. برای مثال مسئله حجاب که از دیرباز با فضای فرهنگی ایران سنخیت داشته، سه دهه است که به معضل تبدیل شده؛ اما سیاست‌های نامتوازن و کوتاه‌مدت مانند گشت ارشاد نشان می‌دهد که این نوع سیاست‌گذاری اقتضایی و موردی نمی‌تواند به خواسته‌های جامعه پاسخگو باشد.
۴. ایجاد رویای ملی مشترک: راهکار چهارم خلق یک رویای ملی است؛ رویایی که هر سه لایه هویتی ما را دربرگیرد. امروزه کشورهای مختلف رویاهای ملی خود را تعریف کرده‌اند. اگرچه ما پس از پیروزی انقلاب اسلامی رویاهایی را طراحی کردیم، اما رویایی که به شکلی عمیق و ممزوج، هر سه لایه هویتی را در خود جای داده باشد یا هنوز ایجاد نشده و یا در موارد معدودی بسیار کمرنگ و دور از دسترس است. بنابراین پیشنهاد می‌شود یک برند یا رویای ملی جامع تدوین شود.
۵. تقویت کارآمدی نظام: در نهایت پنجمین موضوعی که باید به آن اشاره کرد، مسئله کارآمدی است. وقتی جمهوری اسلامی به عنوان نمادی از ترکیب این سه لایه هویتی، کارآمدی سیاسی و اقتصادی خود را نشان دهد. قطعا نتیجه این کارآمدی، تثبیت و تقویت این لایه‌های هویتی خواهد بود. نواقص اقتصادی و سیاسی سال‌های اخیر، یکی از حوزه‌هایی است که منجر به فرسایش این لایه‌ها شده است. ازاین‌رو باید بر مسئله کارآمدی، به‌ویژه در حوزه خدمات عمومی توجه جدی داشت.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.