آگاه: اینگونه از برنامهسازی به واسطه محدودیتهای کمتر شبکههای نمایش خانگی و البته تامین مالی خوب آن به پشتوانه حضور سرمایهگذاران این حوزه در شبکههای نمایش خانگی که حالا بعد از تاریخچه نزدیک به یک دهه حضور و تولید محتوا تا حدودی مخاطبان خود را یافتهاند، به قوت، ظرفیتی بکر برای برنامهسازی و بهواسطه آن بازتولید فرهنگ گفتوگو است. چند سال پیش و با برنامههایی همچون «خندوانه» یا «دورهمی» سبکهای جدیدی از برنامههای گفتوگومحور وارد لیست برنامههای تلویزیونی پربیننده شدند؛ سبکهایی که به نظر میآید بیشتر از برنامههای مشهور و مشابه غیرایرانی الهام گرفته یا کپی شده بودند و درنهایت هم بهخاطر تازگی و نوآوریهایی که به الگوی اصلی آنها افزوده شد، به موفقیتهایی دست یافتند و ماندگار شدند. باوجوداین تعداد برنامههای گفتوگومحور ناموفق و شکستخورده یا موفق و به نحوی بیمحتوا یا ضدفرهنگ به قدری است که به بررسی دقیقتر نیاز دارد.
از منشأ تا کنون
منشأ بالاگرفتن تولید این برنامهها به سالهای فراگیری کرونا در ایران بازمیگردد که زمان خوبی برای شبکههای نمایش خانگی بود که بتوانند با تولید برنامه و فیلم و سریال و انتشار و فروش آنلاین آن مخاطبی که جهانش را سراسر مصائب قرنطینه و خانهنشینی گرفته بود سرگرم کنند و پای محتواهاشان بنشانند.
در یکسال اخیر بهطور ویژهای برنامههای گفتوگومحوری ازسوی تولیدکنندهها و در بسترهای مختلفی تولید شدهاند و غالبا ازسوی ویاودیها یا بر بستر وبسایت سازنده منتشر شدهاند. یکی از گمشدههای فرهنگ عمومی در کشور ما و بهطورکلی در جهان فردگرای امروز، گفتوگو به نحو اصولی است که نهفقط در ابعاد و نمودهای رسانهای و ویترینهای فرهنگی خودش را نشان میدهد که در فرهنگ روزمره و حاکم در سطح افراد جامعه نیز جلوهای حقیقی دارد و نیازمند توجه اصولی و سازنده است.
شکستهای پرهزینه
تعداد برنامههای گفتوگومحور در تولیدهای شبکههای نمایش خانگی بسیار بیش از فیلم و سریالهایی است که سالانه میسازند و همین امر تا حدی بیانگر اهمیت این نوع از محتوا برای برنامهسازان و تولیدکنندههای رسانهای است. تاریخچه تولید در این ژانر در شبکههای نمایش خانگی را با یک جستوجوی ساده میتوان یافت. تعداد قابلتوجهی از این برنامهها در قسمتهای ابتدایی به علتهایی ازجمله ایجاد جنجال و حاشیه زیاد یا ناموفق بودن در مخاطبیابی و فراگیری متوقف شدهاند. ازجمله برنامههایی که ناموفق عمل کردند و در مدت کوتاهی ناکام شده و ادامه نیافتند: ۱. برنامه «پانوراما» بود که کاملا جنجالی و با فرم و محتوایی عامهپسند تولید شده بود. این برنامه با اجرای اشکان خطیبی بعد از فقط پنج قسمت مطابق انتظار ظاهر نشد و به پایان رسید. ۲. برنامه «ملورین» تاکشویی با محوریت مد و فشن بود و با اجرای فریبا نادری از هنرمندان و متخصصان عرصه مد و فشن برای گفتوگو دعوت میکرد. با آنکه این حوزه در فضای مجازی و حقیقی کنونی طرفداران زیادی دارد اما این برنامه نیز موفق نشد و بعد از هشت قسمت به کار خود پایان داد. ۳. «تبتاک» که به ۶قسمت نرسیده متوقف شد. در این برنامه هنرمندانی چون پریناز ایزدیار، فرهاد آئیش، میلاد کیمرام و ... برای گفتوگو حضور یافته بودند و با این حال برنامه نتوانست آنطور که سازندگانش انتظار داشتند ظاهر شود و بهزودی ناکام شد. ۴. برنامه «ام شو» که ابتدا بهصورت زنده و از اینستاگرام و بعد از یکی از ویاودیها پخش میشد و بعد از ۱۰قسمت با جنجال پایان یافت.
اینها نمونهای از برنامههایی بودند که از یک دهه پیش تولید و پخش شدند اما درنهایت به دلایل مختلف که برجستهترین آن، ضعف در مخاطبیابی بود، متوقف شده و شکست خوردند. نکته قابلتوجه در عمده این برنامهها، حضور سلبریتیها بهعنوان مهمان و مجری است که با این حال چنانچه گفته شد دستاورد ویژهای برای برنامهها به ارمغان نیاوردند و در نهایت با هزینههای گزاف در حد پروژهای شکستخورده باقی ماندند. در عصر فعلی و با گستردگی فرهنگ هواداری، تولید برنامه یا فیلم و سریال تنها بر مبنای حضور سلبریتیها برای تضمین موفقیت آن شکستی است که دیر یا زود دامن برنامهسازها را میگیرد.
تنوع در تعداد و یکدستی در محتوا
در این میان گونههای دیگری از برنامههای تاکشو نیز هستند که در دستههای دیگری چون «گیمشو» (مسابقه تلویزیونی) یا «رئالیتیشو» (نمایش واقعگرا) قرار میگیرند یا ترکیبی از این سه هستند. نقطه اتکا در این ژانر علاوه بر حضور سلبریتیها، طراحی بازی و سوالات جنجالی، زرد و هیجانبرانگیز است که برنامه را برای مخاطب جذاب کند. ایندست برنامهها کاملا بر مبنای صنعت سرگرمی و اغلب بیمحتوایی کاربردیاند و تنها میتوانند مخاطب را برای دقایقی بخندانند. ازجمله این برنامهها «تیانتی»، «جوکر» و... بودند که با حضور ستارههای سینما و تلویزیون پخش شده و مخاطبانی برای خودشان دست و پا کردند. اینکه در این گونه برنامهسازی از ابتدا مخاطب میداند با محتوایی سرگرمکننده سروکار دارد و اصلا برای همین است که هزینهاش را میپردازد به کنار، اما سوال اصلی آن است که خندیدن به چه قیمت! برنامه سرگرمکننده میتواند همچون طنزهای کهن فارسی لطایف و ظرایفی را درهم آمیزد و میتواند هم همچون برنامه «با ضیا» یا «عیدی اچدی» با سوالهای زرد و گاه لودهوار «قورمهسبزی یا قیمه» مخاطب را پای برنامه بنشاند. موضوع جایی ترسناک میشود که تعداد این برنامهها آنقدر زیاد است که مخاطب نمیداند کدام را ببیند. به لطف سرمایههای هنگفت و تضمین حضور سلبریتیها هم اعتباری به این برنامهها و بهطورکلی به اینگونه برنامهسازی تزریق شده که چرخشی جدی در ذائقه مخاطب ایجاد کرده است و همچون فراگیری سریالهای ترکیهای در دهههای گذشته، تماشا و دنبال کردن اینها را در سبک زندگی مصرفی در رسانه به ارزشی انکارناشدنی بدل کرده است.
امیدوارکننده
در میان اینهمه از انواع برنامههای گفتوگومحور که اصل گفتوگو را هدف گرفتهاند تا برای ژانر سرگرمی مخاطب پیدا کنند ولو به واسطه تمسخر یکدیگر و لودهبازی و تنزل سطح طنز و بدتر از آن، گفتوگو، برنامههایی نیز در سالهای گذشته تا کنون بودهاند که توانستند علاوه بر استمرار در تولید، در مخاطبیابی و نهادن تاثیری ژرف در انواع گروههای مخاطب به موفقیتهای کمیابی دست یابند. از این برنامهها میتوان به برنامه «کتاب باز» سروش صحت که با دعوت از مهمانانی صاحب نظر به مسائل و موضوعاتی همچون ادبیات، کتابخوانی، قصهگویی و روایتگری و مسائل فردی و روانشناختی میپرداخت، اشاره کرد. لازم به ذکر است که از دل این گفتوگوها پادکست و محتواهایی تولید میشد که هنوز هم پرمخاطب است و در فضای مجازی دست به دست میشود. علاوه بر آن نیز برنامههای جدیدتری همچون «برمودا» یا در شبکه نمایش خانگی «سپنج» در حال حاضر تولید و پخش میشود که طی گفتوگو به مسائل عمیق و مهمتری میپردازند که در گذر زمان نیز کهنه نمیشوند و تا سالها میتوان دوباره آنها را دید و گفتوگوهایشان را شنید.
نظر شما