آگاه: با آنکه از ابتدا اطلاعات ناامیدکنندهای از این جشنواره بیرون میآمد، حالا وقت مناسبی است تا به برخی از فیلمهای موردتوجه قرار گرفته در آن نگاهی بیندازیم و عیار و آنچه بر آنها رفته است را کمی دقیقتر ببینیم. در همین رابطه، با آریا قریشی، کارشناس و منتقد سینما گفتوگو کردهایم تا با بررسی برخی از فیلمهای موردتوجه قرار گرفته یا نادیده گرفته شده در جشنواره، نگاهی تحلیلی و دقیقتر نسبت به آن بیابیم.
تا پایان جشنواره صحبتها نشاندهنده آن بود که سال سینمایی خوبی پیش رو نداریم، نظر شما چیست؟ و با این وجود فیلم برگزیده جشنواره کن را چطور ارزیابی میکنید؟ و فکر میکنید انتخاب آن چقدر تحت تاثیر سیاستهای سینمایی/غیرسینمایی جشنواره بوده است؟
قبل از جشنواره صحبتهایی بود که روی کاغذ به نظر نمیآید کن امیدوارکنندهای در پیش داشته باشیم. میدانیم که جشنواره کن یکی از مهمترین جاهایی است که فیلمهای خارج از جریان اصلی، چه فیلمهای اروپایی و آسیایی و چه فیلمهای مستقل آمریکایی در آن به نمایش گذاشته میشود؛ بنابراین، کن تا حدی میتواند چشماندازی ایجاد کند که به لحاظ هنری چه سال سینمایی را در پیش خواهیم داشت. سال گذشته جشنواره کن خوبی را داشتیم و فیلمهای مهمی در آن به نمایش درآمد اما امسال وضعیت طور دیگری بود. در ابتدای جشنواره هم فیلمهای امیدوارکنندهای اکران نشد اما در ادامه فیلمهایی دیده شدند که شرایط را کمی عوض کردند. یکی از این فیلمها، «آنورا» ساخته شان بیکر بود. این کارگردان یکی از چهرههای مهم سینمای مستقل آمریکا در چند سال اخیر بوده است. عموم فیلمهای او درباره حاشیهنشینان اجتماعی و گروههای طردشدهای است که فرهنگی مجزا و منحصر به خود و متفاوت از عرف عمومی دارند. فیلم جدید او «آنورا» نیز در همین دسته است.
باوجودآنکه در سالهای اخیر فیلمهای خارج از جریان اصلی بهشدت دیده شده و به نحوی در صدر توجه هستند و همین امر، فرصت خوبی برای فیلمهای فرصتطلبانه ایجاد میکند تا به این نحو بتوانند دیده شوند اما فیلمهای «شان بیکر» معمولا در عین نمایش یک اقلیت اجتماعی مطرود، به بهانه نمایش زندگی یک نماینده از این اجتماع، یک خردهفرهنگ را با تمام جزییات به نمایش میگذارد. در واقع فیلمهای او جزئیات بسیار دقیق و جالبی دارند که مخاطب را با یک سبک زندگی آشنا میکند. باتوجهبه تم فیلم و مضامینی که در آن است و نزدیک به اهداف سیاستگذاران سینمایی در سطح جهان است، میتوان گفت که این مسئله در انتخاب فیلم تاثیر گذاشته است اما باتوجهبه استقبال منتقدان، به نظر میرسد که بسیاری از حاضران در جشنواره کن معتقد بودند که این فیلم لیاقت جایزهای مهم را در این جشنواره دارد و تا پیش از اختتامیه یکی از فیلمهای تحسینشده بود.
در فیلم جدید یورگس لانتیموس یعنی «انواع مهربانی» دیدیم که همان گروه بازیگران را همراه دارد، فکر میکنید این تلاش او برای بازسازی موفقیتهای قبلی یا ایجاد یک برند بعد از پیوستن به هالیوود است؟
به عقیده من، فیلمهای اخیر یورگس لانیتموس را میتوان چرخشی در کارنامه حرفهای او دانست که میتواند هالیوودی شدن یا صرفا یک تحولی معمولی تلقی شود. نمونه آن یافتن گروه بازیگران ثابتی است که در چند فیلم از آنها استفاده کرده است. نکته کنجکاویبرانگیز آن از دید من این است که برخی درباره فیلم جدید او و بخشهایی از آن (باتوجهبه آنکه فیلم چند بخش (اپیزود) است و هر بخش با بازیگران ثابت و در نقشهای مختلف تولید شده است) گفتهاند که یادآور فضای فیلم «کشتن گوزن مقدس» است که چند سال اخیر به کارگردانی همین فیلمساز ساخته و اکران شد. شاید این را بتوان تا حدی بازگشت به آن دوره دانست اما تا پیش از اکرانشدن عمومی فیلم نمیتوان با قطعیت درباره آن نظر داد که آیا بازگشتی به قبل است یا ادامهای بر آنچه گذشته است.
درباره چرخش در کارنامه حرفهای لانتیموس بیشتر توضیح دهید.
روند قصهگویی و شخصیتپردازی در آثار یونانی لانتیموس از عناصر نامتعارف آن بودند و نقش اصلی را ایفا میکردند اما بعد از پیوند او با هالیوود، این عناصر فرمی و بصری هستند که بیشترین نقش را ایفا میکنند و داستانها متعارفتر شدهاند. گرچه ویژگیهای خاص سبکیاش را حفظ کرده است؛ مانند نوع لنزی که استفاده میکند یا نوع قطع نماها به یکدیگر که آثار او را بدون شک در دسته خارج از جریان اصلی قرار میدهد.
در این جشنواره آثار بزرگی چون فیلم «مگالوپولیس» ساخته فرانسیس فورد کاپولا و فیلم «فیوریوسا؛ حماسه مد مکس» ساخته جرج میلر با آن که در دو بخش متفاوت بودند چندان دیده نشدند. نظر شما در این مورد چیست؟
«مد مکس» که در بخش مسابقه نبود و جایزهای نمیتوانست بگیرد. این فیلم از آن دسته آثار بزرگی بود که معمولا هر ساله در جشنواره کن اکران میشود و بازتاب رسانهای گستردهای مییابد و از این جنبه به جشنواره کمک میکند.
فیلم کاپولا اما در بخش مسابقه حضور داشت و با واکنشهای ضد و نقیضی هم روبهرو شد. نظرات نسبتبه فیلم اصلا یکدست نبود و میتوان گفت همه متفقالقول گفتند که فیلم عجیبی است و هیچچیز آن متعارف نیست. بااینحال، بسیاری فیلم را نپسندیدند و میانگین امتیازات نیز آنطور که انتظار میرفت، بالا نبود. درواقع میتوان گفت واکنشها صفر و صدی بودند و به نظر میآید باید کمی منتظر ماند تا مشخص شود فیلم چه جایگاهی دارد؛ از آن فیلمهایی است که در زمان خودش کشف نشده و زمان نیاز است تا جای خود را پیدا کند یا تلاشی جاهطلبانه است که به جایی نمیرسد. بااینحال میتوان براساس واکنشها، آنچه را در جشنواره بر فیلم رفت قابلدرک دانست.
پیشبینی شما درباره دیدهشدن فیلم بعد از اکران جهانی چیست؟
من فکر میکنم چندان بعید است که فیلم در اکران بتواند بودجه سنگینش را برگرداند و احتمالا ازلحاظ تجاری شکست خواهد خورد. شاید کاپولا هم از پیش توقعی نسبتبه خروجی مالی این فیلم نداشته است که بودجه را خودش تامین کرده و به نحوی یک نگاه افراطی به آن داشته، میتوان آن را «اووردوز» کاپولا دانست. باوجوداین احتمالا از دید مخاطبهای گروههای خاص و خارج از جریانهای عمومی که هالیوودپسند نیستند و دنبال سلیقههای متفاوتاند، مورد اقبال و توجه قرار خواهد گرفت.
آیا فیلمی هست که از نگاه شما موردتوجه قرار گرفته باشد و مایل باشید درباره آن صحبت کنید؟
فیلم «همه آنچه بهعنوان نور تصور میکنیم» از آثاری بود که با استقبال بسیار خوبی مواجه شد و درنهایت هم جایزه بزرگ را دریافت کرد. برای من فیلم بسیار کنجکاویبرانگیزی است، چراکه عدهای از منتقدان آن را با فیلمهای ساتیا جیترای مقایسه کردهاند که میتوان گفت از بزرگترین کارگردانان تاریخ سینمای هند و بزرگترین چهرههای تاریخ سینمای آسیا و همچنین استاد مسلم مطالعه شخصیت بوده است. او در فیلمهایی عموما در فضای شهری یا گاه فضای روستایی و جنگلی با شخصیتهای کمتعداد در دل یک فضای پرجمعیت، یک مطالعه شخصیت اساسی را به ما ارائه میکند. این فیلم هم از گزینههایی است که در ادامه احتمالا در جوایز و جشنوارههای دیگر موردتوجه زیادی قرار خواهد گرفت.
علی عباسی، کارگردان فیلم «کارآموز» پیش از این با فیلم «عنکبوت مقدس» در همین جشنواره حاشیه درست کرده، حالا به نظر میآمد که باز هم قرار است با فیلمی از فضای سیاهنمایی از ایران به این جشنواره بیاید اما دیدیم که با فیلمی درباره رییسجمهوری سابق آمریکا، یعنی دونالد ترامپ آمد و درنهایت نیز امتیازات بسیار پایینی را دریافت کرد و جز حواشی چیزی نصیبش نشد، نظر شما در این مورد چیست؟
به نظر میرسد که بعد از تجربیات اولیهاش در ساخت فیلم «عنکبوت مقدس» و همچنین رویکردهایی که نسبتبه فیلم در فضای بینالمللی ایجاد شد، تصمیم گرفت به خیال خودش که حالا فضایی ایجاد شده تا بهعنوان فیلمسازی بینالمللی مطرح شود و پروژههایی در ابعاد بینالمللی و با سوژههای جهانی را بسازد. بااینحال و باتوجهبه نظرات منتقدان، فیلم «کارآموز» تجربه موفقی نبوده است. این در حالی است که سوژه فیلم، تازه و بهاصطلاح مد روز است و حتی رویکرد فیلمساز هم به نظر ضد جریان نمیآید و بازخوردهای بهتری از آن انتظار میرفت. دستکم انتظار میرفت که مخالفان دونالد ترامپ از آن استقبال کنند، چراکه رویکرد فیلم براساس الگوی «فاوست» است که در آن یک انسان برای کسب شهرت و موفقیت و دانش، روحش را به شیطان میفروشد اما برخلاف انتظارها فیلم اصلا با استقبال خوبی روبهرو نشد.
فکر میکنید علت رویکرد جشنواره نسبتبه فیلم از سیاستهای غیرسینمایی جشنواره برخاسته است یا از آن روست که فیلم در عرصه سینما حرفی برای گفتن ندارد؟
به نظر میآید فیلم بهلحاظ سینمایی از قوت کافی برخوردار نبوده است، چراکه نظرات منتقدان بهخصوص در جدول «اسکرین دیلی» نشان میدهد که جز یک منتقد، بقیه امتیازی بیش از دو ستاره به فیلم ندادهاند و این یعنی که نگاهها به فیلم در سطح متوسط است و بعید است ارتباطی با سیاستهای جشنواره داشته باشد. عباسی با فیلم اولش نظرات نقادانهای دریافت کرده بود و نگاهها تا حدی به او مشابه یک فیلمساز مستعد بود اما حالا به نظر نمیآید که چنین رویکردی میان منتقدان حاکم باشد و باید دید در ادامه چه سیاستی در پیش خواهد گرفت.
نظر شما درباره حواشی شکایت ترامپ از فیلمساز و تبعات آن چیست؟
بعید است که از اکران فیلم بهعلت شکایت و موارد اینچنینی امتناع شود. این موارد بیشتر در چارچوب حواشی ایجاد میشود و درنهایت احتمالا به بیشتر دیدهشدن فیلم کمک میکند.
درباره فیلم رسولاف با آنکه تا حد خوبی نحوه رویکرد جشنواره با آن روشن است، میتوانید کمی شفاف کنید که این نوع مواجهه را چطور تحلیل و ارزیابی میکنید؟
استفاده از جو رسانهای برای بالا بردن جایگاه یک فیلم اصلا اتفاق تازهای نیست بهخصوص ازجانب فیلمسازانی که از شرق - و آنچه پیش از این در سهگانهای، «جهان سوم» نامیده میشد- در جشنواره پذیرفته میشوند. در زمان فعلی این طبقهبندیها عوض شده است اما هنوز این دیدگاه وجود دارد که در بسیاری موارد نمیتوان کیفیت فیلم را از شیوه تولید آن جدا کرد؛ ازاینرو بسیاری از فیلمسازها از این امکان استفاده کرده و تلاش میکنند تا این اتفاق بیفتد یا دستکم از دید بیرونی اینطور به نظر میآید. این فیلم نیز در نگاه منتقدان باارزش آمد تاحدیکه در جدول امتیازات جشنواره اولین فیلم بود. بااینحال تا زمانیکه با فیلم مواجه نشویم، نمیتوانیم بفهمیم این برخورد چقدر سینمایی و چقدر فرامتنی بوده است. من در برخی از نظرات منتقدان دیدم که اظهار کردند نمیتوان این ابعاد را درباره این فیلم از هم جدا کرد و این موضوع قضاوت خالص سینمایی را درباره فیلم مشکل میسازد؛ در نتیجه میتوان گفت که به نظر میآید که این اتفاق درباره فیلم «دانه انجیر مقدس» صادق باشد و متاثر از سیاستهای غیرسینمایی جشنواره دیده شده باشد.
از صحبتها و نوع برخورد خود او به نظر میرسید که از دریافت این جایزه جا خورده است.
از شب قبل از اعلام جوایز، برخی این فیلم را از گزینههای نخل طلا میدانستند و این نشان میدهد که با دلایل سینمایی یا به احتمال قریببهاتفاق علل فرامتنی، این فیلم از دید عمومی عدهای شانس بردن نخل طلا یا جایزه بزرگ را داشته است که درنهایت هیچکدام را هم دریافت نکرد. سرانجام، جایزهای که دریافت کرد، جایزه روتین و معمولی جشنواره نبود که گفته شد به درخواست هیات داوران اضافه شده است.
نظر شما