آگاه: با افزایش آگاهیعمومی مردم جهان، ارتباطات گستره ملتها با یکدیگر و وجود ساختار و تشکیلات بینالمللی با حضور سران و نمایندگان کشورها، امکان سلطه کشورهای استعماری از طریق لشکرکشی و تهاجم نظامی به کشورها بهسادگی وجود ندارد و هزینههای مادی و غیرمادی و حیثیتی متعددی را به کشور مهاجم وارد خواهد کرد.
اما در تهدید نرم، بدون منازعه و لشکرکشی فیزیکی، کشور مهاجم اراده خود را بر یک ملت تحمیل و آن را در ابعاد گوناگون با روشهای نرمافزارانه اشغال میکند.
از این رو ، کشورهای مداخلهگر به این نتیجه رسیدهاند که بهترین راه نفوذ در سایر کشورها، نفوذ در فرهنگ آنان و استحاله درونی است.
آنان میخواهند ارزشهای موردپسند خود را ارزشهایی مترقی جلوه دهند و جایگزین معیارهای بومی و فطری ملتها سازند و از این طریق، بدون هیچ دغدغهای به آینده منافع خود در این کشورها مطمئن باشند.
این جمعبندی، بهویژه در دهههای اخیر، مبنای فعالیتهای سازمانیافته گستردهای قرار گرفته که غرب آنها را ترویج معیارهای تمدن، رشد و توسعه معرفی میکند اما در فرهنگ ملتها، از این اقدامات با تعابیر مختلفی یاد میشود که مفهوم مشترک آنها در تعبیر هجوم فرهنگی نهفته است.
جنگ نرم دارای ماهیتی پنهان و حرکتی نامحسوس است. یکی از اقدامات دشمن در طراحی جنگ نرم، نفوذ در بسترهای فرهنگی و اجتماعی جامعه با استفاده از فنون ارتباطی و تبلیغاتی از طریق رسانههای مختلف است، بهطوریکه با ابزار هنر و تکنیکهای ارتباطی و اقناعی، بهصورت تدریجی اما با ضریب نفوذ بالا، بتوان فرهنگ جامعه را بهسمت اغراض موردنظر سوق داد؛ بنابراین شناخت دقیق این تهدیدات در حوزههای مختلف و آگاهی از سرمایهها و منابع داخلی برای مقابله با آن در راستای طراحی عملیات فرهنگی و دوری از رفتارهای منفعلانه، بسیار لازم و ضروری است.
رهبر انقلاب در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری ۲۷/۱۱/۱۳۷۹تصریح میکنند: «امروز دشمن از هم روشها استفاده میکند. من دیروز در جمع جوانها میگفتم که امروز صدها سایت اصلی و هزاران سایت فرعی در اینترنت وجود دارد که هدف عمدهشان این است که تفکرات اسلامی و بهخصوص تفکرات شیعی را مورد تهاجم قرار دهند.
تهاجم هم تهاجم استدلالی نیست؛ از روشهای تخریبی و از روشهای روانشناسانه و غیره استفاده میکنند. همه اینها پاسخ دارد؛ پاسخهایش هم مشکل نیست؛ بایستی از این وسایل استفاده کرد. باید از آنچه که در اختیار داریم، حداکثر استفاده را بکنیم. ما نه از صدا و سیمایمان، نه از مطبوعاتمان و نه از بسیاری از منابر عظیم عمومیمان، چنانکه باید و شاید، استفاده نمیکنیم. این ضعفهای ماست؛ این ضعفها را بایستی کم کنیم. باید روزبهروز نقاط ضعف را کم و نقاط قوت را زیاد کرد؛ و این ممکن است.»
امروزه، با گسترش روزافزون شبکههای خبری و اطلاعرسانی در حوزهها و سطوح مختلف، در عصر سلطه ارتباطات قرار داریم. در این عصر، حضور رسانه بر تمامی حوزههای مختلف اجتماعی و سیاسی و فرهنگی سایه انداخته است. این حضور فراگیر و مسلط سبب میشود که رسانهها نقش مهمی در شکلدهی و هویتبخشی افکار عمومی ایفا کنند و تاثیرات شگرفی بر کنش و واکنش مردم در مواجهه با رویدادهای ملی و فراملی داشته باشند.
بر همین اساس، در شرایطی که واکنش و موضع افکار عمومی به حوادث مهم منطقهای و فرامنطقهای بهمیزان قابل توجهی پیرو همپیمانی یا تقابل قدرتها در مقاطع زمانی مختلف قرار دارد، این رسانههای مسلط جهان هستند که بهعنوان اصلیترین مجرا و مدیومِ اعمال قدرت عمل میکنند.
قدرتهای جهانی هر زمان در پدیداری واقعه یا فاجعهای همپیمان و مشترکالمنافع بودهاند رسانههای مسلط و تحتاختیار آنها نیز در نوع پوشش یا عدم پوشش آن وقایع بهتمامی با آنها همراه بوده و بالعکس هرگاه در حادثهای پای کمترین ناسازگاری با منافع آنها در میان بوده هژمونی رسانهای خود را در خدمت بازتاب و تشدید انعکاس آن در بستر افکار عمومی جهان به خدمت گرفتهاند.
چنین است که «روایتِ» وقایع در آیینه رسانهها بهلحاظ کیفیت یا حتی بازتاب و عدم بازتاب آن اهمیتی کمتر از «واقعیتِ» رویدادها ندارد. قدرتها و رهبران فکری، با استفاده ابزاری از رسانهها و بهکمک تکنیکهای مختلف، مخاطبان را در معرض استفاده ناگریز از محتواهای خبریِ دلخواه در قالبها و بستهبندیهای جذاب قرار میدهند. بدین شکل، مخاطب حضور پردهگردانهای رسانهای را در پس محتواهای خبری احساس نمیکند و درحالیکه در معرض فراخوان آنها قرار دارد در خوانش آنها احساس آزادی و گزینشگری دارد. درحقیقت، این پنداشت انتخابگرانه موجب میشود که وی بهتدریج مقهور صمیمیت و فوریت رسانه قرار گیرد و بدون هیچ سوءظن خود را از وجود راهنما و هدایتگر در این عرصه بینیاز تلقی کند.
با این وصف، از یک سو قابلیتها و امکانات رسانهها و از سوی دیگر، افسون روزافزون آنها اهمیت توجه به تهدید و فرصتهای آن را فرارو میآورد و ارتقای قابلیت اثربخشی و توسعه دامنه تاثیر و نفوذ رسانهای را در اولویت اهداف و رسالتهای نظام و جامعه اسلامی قرار میدهد.
تحول رسانهای جهان و ویژگیهای امروز ارتباطی در پیدایش جبههها و بازوهای آلترناتیو رسانهای سبب میشوند که وقایع تحت سانسور شدید نظامهای قهر و سلطه افکار عمومی ملتهای غیراسلامی را نیز در پرتو آگاهی و تحتتاثیر عمیق قرار دهد؛ و حتی رسانههای رقیب و مسلط جهانی را به چالش بکشند و آنها را به ارائه دستکم بخشی از واقعیات ـ ولو جهتدار ـ ناچار سازند.
با وصفی که گذشت، رسانههای جبهه انقلاب اسلامی در هجمه رسانهای پیرامون حوادث جهانی، منطقهای و داخلی عامل مهمی در اقتدار نظام اسلامی بهشمار میروند. حفظ و افزایش پشتوانه مردمی انقلاب با اقدامات هوشمندانه رسانهای نقش قدرت نظامی کشور را نیز کارآمدتر میسازد، زیرا آنچه برای دشمنان قدرت بازدارنده به شمار میرود آگاهی و همراهی مردم از نظام سیاسی و تبعیت ولایتمدار آنهاست.
بر همین اساس بیتردید، مطالعه و بررسی محتوایی و ساختاری روزنامهها، تارنماهای خبری و خبرگزاریها و هر آنچه در فضای رسانهای کشور مشغول فعالیت هستند، میتواند مسیر شناخت از نحوه فعالیت آنها در فرآیند تولید و توزیع خبر و اشاعه معرفت (شناختهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی) را بهمنظور تحلیل مسائل جامعه و همچنین سیاستگذاریهای رسانهای و سیاستهای کلان کشور هموار کند.
از سوی دیگر، بررسی نگرش مخاطبان به رسانهها، گامی مهم در جهت آسیبشناسی فعالیتهای رسانهای کشور است و میتواند به جریانشناسی و گونهشناسی مهمترین رسانههای کشور کمک فراوانی کند.
۲۰ دی ۱۴۰۳ - ۰۰:۲۰
کد خبر: ۱۰٬۰۰۷
عماد خورشیدطلب: انقلاب اسلامی ایران بهعنوان مظهر یک انقلاب فرهنگی بر مبنای حرکتی الهی در مسیر رهایی مستضعفین عالم از استکبار با رهبری حضرت امام خمینی(ره) پدید آمد. هویت فرهنگی انقلاب اسلامی، مولفه اصلی امنیت فرهنگی کشور تلقی میشود و به میزانی که مبانی فکری و اعتقادی و الگوهای رفتاری کشورهای استکباری را به چالش بیشتری کشانده باشد، از تهدیدات بیشتری نیز برخوردار خواهد بود؛ بنابراین، تهدیدات فرهنگی که از آن به تهاجم، شبیخون و ناتوی فرهنگی یا تهدید نرم یاد میشود، بهدنبال ایجاد انواع بحرانهای فرهنگی و سیاسی در جامعه برای تغییر بردارهای قدرت به نفع دشمنان و تضعیف هویت ایرانی-اسلامی است.
نظر شما