آگاه: یک جبهه اخوانی درحال شکلگیری بود و منجر به اتفاقاتی شد که براساس شناخت جمهوری اسلامی و ارتباطات قبلی با این جریان، مایه شگفتی بودند. از جمله واکنشها و اهانتهای آقای محمد المرسی در سفر چندساعتهاش به ایران برای کنفرانس عدم تعهد و پس از آن استفاده از عبارت «دوست عزیزم شیمون پرز» در نامهای خطاب به او، که از رهبری اخوانی دور از انتظار بود. آقای راشد الغنوشی نیز در فرودگاه هنگام بازگشت از لندن به تونس عنوان کرد تونس ایران نیست و من خمینی نیستم؛ و درواقع از همان ابتدا تفکیک خود از ایران را اعلام کرد.
روابط تمام شاخههای اخوان المسلمین و شورای ارشاد آنها با ایران در زمانی که به قدرت رسیدند، رابطه قابلقبولی نبود. آنها ثابت کردند این جریان بهعنوان قدیمیترین و عمیقترین جریان اسلامگرا، بهخصوص در چارچوب اهلسنت- هنگامی که به حکومت و قدرت برسد عملکرد و اعتقادات متفاوتی خواهد داشت، چراکه از یک جریان اسلامگرا انتظار میرفت درراستای تحکیم و تقویت احکام اسلامی، وحدت اسلامی و جبهه متحد جهان اسلام باشد؛ نه آنکه مانند آقای المرسی مقابل سوریه بایستد. تا حدی که حاضر باشد ارتش مصر را که هیچگاه در مقابل رژیم صهیونیستی قرار نگرفته، در مقابل بشار اسد قرار دهد. در تونس هم جریان اخوان المسلمین و آقای الغنوشی پروژهای تحت عنوان «تسفیر» -به معنای سفر دادن- را دنبال میکردند. آنها سعی میکردند با زمینهسازی، فضاسازی و تحریک جوانها، با هزینه دولتی جوانها را داوطلبانه به سوریه بفرستند تا در کنار گروههای تروریستی علیه بشار اسد و علیه ایران بجنگند. در واقع به دست جریان اخوانی حاکم بر تونس به سوریه تروریست اعزام میشد. آنچه ما از این جریان هنگامی که در قدرت و حکومت بود، دیدیم، صبغه قدرتطلبی و عملگرایی داشت و با آنچه اعتقادات اخوانی محسوب میشد و از جریانی اسلامگرا انتظار میرفت، فاصله زیادی داشت.
بهطور مشخص در حوزه حکومت اخوانیها در تونس، جریان «النهضة» قبل از این بهعنوان «حرکة الاتجاه الاسلامی» مشهور بود. این حرکت در اواخر دوران آقای بورقیبه به وجود آمد. در ابتدای استقلال تونس رابطه «جامعة الزیتونة» یا دانشگاه الزیتونه بهعنوان مرکز و منشأ جریان اسلامی در تونس- با آقای بورقیبه رابطه خوبی بود؛ اما بهتدریج با موضعگیریهای لائیک، ضددینی و غربی او از او فاصله گرفته و در مقابلش ایستاد. آقای بورقیبه هم بهطور متقابل تاجاییکه توانست جریانات دینی و خصوصا این دانشگاه را به حاشیه برد و کمرنگ کرد. بورقیبه تلاش کرد تا جامعه تونس جامعهای غیردینی، سکولار و غربی باشد، براین اساس بخشی از اهالی الزیتونه را تبعید و بعضی را زندانی و محکوم کرد.
در ابتدای کودتای بنعلی علیه بورقیبه در سال۱۹۸۷ -که کودتای خونینی محسوب نمیشد-، جریان اسلامگرا و اخوانی با بنعلی همراه شدند. بنعلی نیز در ابتدای امر به آنها میدان داد، چراکه به کمک آنها نیاز داشت اما بهتدریج این جریان خودش را در قدرت دید و خیلی از الزامات سیاسی را کنار گذاشت و بسیاری از اعضای آن تندروی کردند. جریان اخوانالمسلمین در کشور تونس و حتی در دیگر کشورها تندروهای زیادی دارد و همین امر باعث میشود دولتها نتوانند به آنها میدان بدهند تا هر کاری انجام دهند؛ بنابراین پس از مدتی بنعلی هم راه بورقیبه را طی کرد و شروع به قلع و قمع کردن اهالی الزیتونه کرد. آنها را زندانی و تبعید کرد
همانطور که آقای راشد الغنوشی عملا به انگلستان تبعید شد- دفاتر النهضة را تعطیل کرد و...
بعد از انقلاب تونس و سقوط بنعلی، جریان النهضة به رهبری راشد الغنوشی تقریبا یک دهه کامل -از سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۲۱- قدرت را در دست گرفت. ریاستجمهوری، نخستوزیری، وزرا و مجلس در اختیار این جریان بود و مردم نیز به این جریان متوجه بودند و راهحل مشکلات را در دستان این جریان میدیدند و با میل به آن رأی داده بودند؛ البته النهضة ازلحاظ تحزب قویترین حزب تونس هم بود. در دهه حکومت اخوان المسلمین در تونس، ناکارآمدیهای زیادی اتفاق افتاد و مردم تونس شاهد افزایش مفاسد ازجمله فساد اداری و فساد دولتی بودند، تورم زیادی ایجاد شد و طبقه متوسطی که در دوران بنعلی میزان قابلتوجهی از مردم را پوشش میداد و حاکی از رفاه نسبی آنان بود تحلیل رفت؛ همین امر باعث افزایش زیاد شکاف طبقاتی و ضریبجینی شد و نسبتبه توان مدیریتی جریان اخوان در تونس حالت دلزدگی ایجاد در این دهه اتفاقات سیاسی نیز رقم خورد، ازجمله مسئله پرونده «تسفیر» به معنای اعزام جوانان تونسی بهعنوان تروریست -به تعبیر آنان مجاهد- به سوریه و مسائلی که بازگشت آنان ایجاد میکرد.
یا تندرویهای دینی که در کنار ناکارآمدی اقتصادی رخ داد و این تندرویها در جامعهای اتفاق میافتاد که غربزدهترین و سکولارترین جامعه عرب به حساب میآید. تاحدیکه گاهی متصور میشوید این جامعه مسلمان نیست و به غرب نزدیکتر است تا به اسلام. تندرویهای دینی در این جامعه در کنار ناکارآمدی اقتصادی و شکاف طبقاتی و ایضا پرونده تسفیر همگی باعث شدند تا مردم تونس از جریانات اسلامگرا منزجر شوند و خواهان برکناری این جریان باشند.
ترور دو تن از سران سیاسی مخالف النهضة، آقایان شکری بلعید و محمد براهیمی، به این انزجار و کناررفتن جریان النهضة سرعت بخشید. در همان زمان در فضای رسانه تونس احتمالاتی مطرح شد مبنی بر دست داشتن النهضة در این ترورها، بهخصوص که شاخه الکرامة که از جریان النهضة منشعب شده بود، گرایشهای سلفی داشت. میدان دادن به شاخههایی با گرایشهای سلفی موجب شد تا دوران حکومت اخوان المسلمین برای شیعیان تونس دوران بسیار سختی باشد و فشار زیادی را متحمل شوند. همچنین یکی از سختترین دورانهای حضور جمهوری اسلامی در تونس از نظر سیاسی و فرهنگی، دوران حکومت اخوان المسلمین بود. طبیعتا انتظار میرفت رابطه یک حکومت اسلامگرا نسبتبه حکومتهای سکولار با جمهوری اسلامی رابطه بهتری باشد؛ اما خلاف این اتفاق افتاد و دوران سختی برای ایران و شیعه پدید آمد. غرور و تکبر سران النهضة و تصور آنها مبنی بر ایجاد یک قطب قدرت در منطقه به نام اخوان موجب شده بود تا نگاه بالا به پایین و گرایشهای بسیار تندی نسبتبه ایران و شیعه داشته باشند. در آن دوران، این جریان رابطه بسیار خوبی را با آمریکا برقرار کرد و این مایه تعجب است که بیشترین رابطه سیاسی جریان النهضة بهجای کشورهای اسلامی با آمریکا و غرب بود.
نقل کردند که در ایران همایشی از طرف مقام رهبری برگزار میشود و آقای راشد الغنوشی نیز دعوت میشود. او دعوتنامه عمومی مهمانهای ویژه را نمیپذیرد و اظهار میکند من رهبر النهضة هستم؛ پس رهبر ایران باید مستقیما مرا دعوت کند وگرنه نمیآیم. آقای گلپایگانی از دفتر رهبری با امضای خودشان از او دعوت مخصوص میکنند؛ دعوتنامه دست او میرسد ولی باز هم نمیآید! حتی در زمانی که آقای راشد الغنوشی، ریاست مجلس تونس را بر عهده داشت و اکثر نمایندگان و وزرا به جریان النهضة گرایش داشتند، افرادی از ایران برای او هدیه نفیسی میآورند و تقاضای ملاقات میکنند. ایشان ملاقات نمیدهد و به حالت توهینآمیزی میگوید هدیه را به دفتر من ارسال کنید!
لذا برای ما ثابت شد که جریان اخوان المسلمین تا زمانی که در قدرت نیست بهدنبال متحد و موید میگردد؛ و طبیعت جمهوری اسلامی که احساس قرابت و حمایت از جریانات اسلامگراست باعث میشود تا متحد خوبی برای آنان تلقی شود. اما زمانی که به قدرت میرسد عملگرا و منفعتطلب میشود و اعتقادات خود قبل از رویکارآمدن را فراموش میکند.
از سال ۲۰۲۰-۲۰۲۱ آقای قیس سعید روی کار آمد که با جریان النهضة زاویه جدی داشت. او متوجه سه خواسته اصلی مردم بود و از آن زمان تا اکنون بر این سه خواسته تکیه کرده و همین امر موجب محبوبیت اوست. اولین خواسته مردم مبارزه با فساد بود که از ابتدا شعار آقای قیس سعید بود و تقریبا به آن عمل کرد. دستگیریهای بزرگی را رقم زد و عوامل فساد را قلعوقمع کرد. او حتی سران بزرگ اقتصادی و کارخانهداران بزرگی را که حتی شعب بینالمللی داشتند دستگیر کرد و جرات او برای این کار تحسینبرانگیز بود. دومین خواسته مردم موضوع فلسطین بود که بهشدت به آن گرایش داشتند؛ آقای قیس سعید نیز از همان ابتدا «التطبیع خیانة العظمی، عادیسازی خیانت بزرگ» را عنوان کرد و محکم و جدی از فلسطین حمایت کرد. سومین خواسته مردم مقابله با جریان النهضة بود. یکی از دلایل محبوبیت و انتخاب او همین مسئله بود. کماکان با وجود بیشتر شدن ناکارآمدیهای اقتصادی در دولت آقای قیس سعید، او تداوم قدرت دارد و یکی از دلایل این مسئله مقابله او با جریان اخوان المسلمین است.
مردم بهحدی از دوران اخوان المسلمین داغ دیدهاند که از هر کسی که با آنها مخالفت و مقابله کند حمایت میکنند، هر چند اداره کشور را بهخوبی انجام ندهد و تورم وجود داشته باشد. در طول دو سال گذشته، بسیاری از رهبران النهضة دستگیر، تبعید و محکوم شدند. آقای راشد الغنوشی با وجود سن بالا مکررا به دادگاه فراخوانده میشد و ماهها تحتنظر بود تا چند ماه قبل که دستگیر و به حبس محکوم شد و هماکنون در زندان است. طی این مدت حتی یک نفر مقابل در زندان تحصن یا تجمع نکرد و خواستار آزادی رهبر جریان النهضة نشد. دستگیری رهبر این جریان و رییس مجلس قبلی برای مردم تونس مسئلهای ایجاد نکرد اما جالب است که بهجز کشورهای قطر و ترکیه که جریان اخوانی بر آنها حاکم بود، این آمریکا و انگلیس بودند که نسبتبه این دستگیری اعتراض و ابراز نگرانی کردند.
از آنسو بسیاری از نخبگان تونسی که اهل مقاومت هستند، حامی فلسطین هستند، با جمهوری اسلامی رابطه خوبی دارند و دوستان ما هستند، بهحدی از النهضة و اخوان المسلمین منزجر هستند که با شنیدن اسم آنها بدنشان کهیر میزند! یعنی فارغ از انزجار عقلانی، از نظر عاطفی از این جریان تنفر دارند. افرادی از جریان اسلامگرا در تونس تنفر دارند که خود در زندگی شخصیشان انسانهای متدینی به شمار میآیند. آنها سکولار یا لائیک نیستند، بلکه بین اسلام و اسلام سیاسی مطرح شده ازسوی اخوان کاملا تفکیک قائلاند. مردم تونس با وجود انزجار از جریان اسلامگرای النهضة، اسلام را کنار نگذاشتند. آنها از اسلام منزجر نیستند، بلکه بهدلیل عملکرد النهضة از اسلام سیاسی تنفر دارند. جریانهای مقاومت، جریانهای دوست و حامی جمهوری اسلامی و جریانهای شیعه در تونس همگی مخالف جریان اسلامگرا و اخوانی النهضة هستند.
تصور ما این بود که بهدلیل عنوان اسلامگرا و تشابه اسمی موجود، اشتراکات زیادی داریم و میتوانیم همکاری کنیم اما تجربه دوران حکومت اخوانیها در تونس خلاف این را ثابت کرد. ثابت کرد زمانی که آنها قدرت را در دست دارند اوضاع برای ما بهتر نمیشود و چه بسا بدتر هم میشود. طبیعتا جمهوری اسلامی باید با جریانات اسلامگرا احساس قرابت بیشتری میکند؛ چراکه خود نیز جریانی اسلامگرا محسوب میشود. جریانات قومی-عربی، فرانکوفون، سکولار و لیبرال در تونس هنگامی که متوجه شوند با «جمهوری اسلامی ایران» طرف هستند از آن دوری میکنند و مذاکرات را پایان میدهند. آنها از اساس و بنیان با اسلامی بودن حکومت مشکل دارند؛ بنابراین طبیعی است که جمهوری اسلامی گرایش خود را به جریانی اسلامگرا نزدیکتر ببیند؛ حداقل آنها نسبتبه اسلام و احکام اسلام عرق بیشتری دارند. حداقل آن است که وقتی اخوان المسلمین سر کار باشد صرفا بهدلیل اسلامی بودن نظام، از جمهوری اسلامی دوری نمیکند و مشکل بنیادین ندارد. اما درعمل شاهد آن بودیم که ضرر قرائت اسلام سیاسی در حکومت اخوان المسلمین و النهضة برای ما بیش از بر قدرت بودن جریانات سکولار است.
ملاحظه موردتوجه آن است که ما باید میان رهبری جریان اخوان، برخی شخصیتهای جریان اخوان و فضای غالب بر این جریان تفاوت قائل باشیم؛ بهطور مثال علیرغم مخالفتهای آنها در موضعگیریهای مختلف با ما، عمدتا در موضوع فلسطین و مقاومت حامی و همراه هستند؛ یا عمدتا مخالف تسلط آمریکا هستند؛ اغلب مخالف وهابیت هستند؛ اغلب متدین و حامی اسلام هستند و... لذا نباید به همه اخوانیها -چه در تونس و چه در غیر از آن- به یک چشم نگاه کرد.
در تونس بسیاری از دوستان نزدیک ما که دوست حقیقی جمهوری اسلامی محسوب میشوند، اخوانی هستند. ما در تونس کماکان با شخصیتهای اخوانی کار میکنیم. در آخرین مراسم بیستودوم بهمن که در سفارت جمهوری اسلامی برگزار شد آقای راشد الغنوشی دعوت شد و با وجود آگاهی به سابقه او تکریم نیز شد. همچنان رابطه خود با این جریان را حفظ کردیم و آن را قطع نکردیم؛ اما به آنچه میان ما در هنگام قدرت داشتن آنها اتفاق افتاده واقفیم. علاوهبر مشترکاتی که ذکر شد، شخصیتهایی از اخوان وجود دارند که با وجود شرایط دوران حاکمیت اخوان علیه ما، کماکان نسبتبه ایران گرایش مثبت دارند.
بنابراین نتیجه آن نیست که جریان اخوانالمسلمین را از دایره خود حذف یا رابطه با آنها را قطع کنیم، بلکه مسئله شناخت بهتر از آنهاست. ازجمله آنکه در ایران تصور میشود آقای راشد الغنوشی محبوب است درحالیکه منفور است؛ یا تصور میشود اخوان المسلمین، النهضة و اسلام سیاسی در تونس به ما نزدیک است درحالیکه اصلاً نزدیک نیست و تجربه خلاف آن را ثابت کرده است.
۱۳ بهمن ۱۴۰۳ - ۲۳:۵۴
کد خبر: ۱۰٬۵۹۲
بعد از آغاز خیزشهای خاورمیانه از تونس، در کشورهای تاثیرگرفته از این خیزشها عمدتا بهوسیله انتخابات یا تغییر حکومتها، جریان اخوان المسلمین بر سر کار میآمدند. از مصر بهوسیله آقای محمد المُرسی و تونس با آقای راشد الغنوشی گرفته، تا جریانات محکم مخالفت با بشار اسد در سوریه به رهبری اخوان المسلمین، تا بر سرکاربودن حزب اخوانالمسلمین اردوغان در ترکیه و تا فلسطین و جریان اخوان المسلمین حماس.
نظر شما